فرهنگ واژگان؛ پلی به سوی توسعه
حسن فتاحی . شیرین بقایی
نوشتن این مقاله برای ما دو نفر که یکی متخصص فیزیک و دیگری متخصص زبان و ادبیات فارسی است، صرفا معرفی یک کتاب خوب تازهمنتشرشده نیست؛ بلکه اعلام زنگخطری است که پیشروی زبان علمی در کشور قرار دارد و دعوت از متخصصان و پژوهشگران و اهالی قلم به هرچه غنیترکردن زبان علمی فارسی است. اجازه دهید قبل از ورود به بحث برایتان دو داستان نقل کنیم.
پرده اول: سالها پیش انجمن فیزیک ایران کتابی با نام «ثبوتینامه» منتشر کرد. این کتاب کمحجم به مناسبت 70سالگی استاد «یوسف ثبوتی»، فیزیکدان و به تعبیر دقیقتر اخترفیزیکدان بلندآوازه کشورمان چاپ شده بود و دانشجویان استاد «ثبوتی» که نویسنده این کتاب را هم شامل میشود، به ذکر خاطراتشان از استاد «ثبوتی» پرداخته بودند. در یکی از این خاطرات نکته بسیار مهمی گفته شده بود. روایتگر آن خاطره از سالهای دهه 40 و 50 هجری شمسی میگوید. «یوسف ثبوتی» جوان، فارغالتحصیل دانشگاه معروف شیکاگو، در دانشگاه شیراز مشغول تدریس است. «ثبوتی» برخلاف دیگر استادان بود. فیزیک را به زبان فارسی سلیس و روان درس میداد. آن زمانها در دانشگاه شیراز، استادان خارجی هم حضور داشتند. آنها بهطور کامل انگلیسی درس میدادند. دستهای دیگر از استادان ایرانی هم بودند که گویا به خاطر تحصیلاتی که خارج از ایران داشتند و عادتی که به استفاده از کتب و مقالات زبان اصلی داشتند، به هنگام تدریس هم اگرچه فارسی حرف میزدند؛ به تعداد قابلتوجهی لابهلای جملات بهظاهر فارسی کلمات انگلیسی به کار میبردند.
پرده دوم: اگر در دهه 80 و 90 هجری شمسی در هماندیشیهای علمی حضور داشته باشید، با پدیده عجیبی روبهرو میشوید. پژوهشگران و دانشجویان جوانی را خواهید دید که تمام دوره تحصیل خود را در ایران سپری کردهاند و حتی گاهی برای یک هماندیشی علمی به خارج از ایران سفر نکردهاند اما وقتی در حال ارائه سخنرانیشان هستند، تا دلتان بخواهد از واژههای انگلیسی اما در قالب دستور زبان فارسی استفاده میکنند. بارها و بارها دیدهایم که سخنران جوان صحبتهای خود را اینگونه آغاز کرده است: «در این پرزنتیشن میخوام درباره آخرین ریسرچی که با سوپروایزرم داشتم درباره مدل جدیدی از اینفلیشن صحبت کنم. ما در این پیپر که چند ماه پیش در یک ژورنال فیزیک اروپایی با رنک بالا پابلیش کردیم، نشان دادیم که بعد از بیگبنگ ...» یا در حین صحبت مدام از واژههایی مانند «گلکسیها»، «پارتیکلها»، «اصول فاندامنتال»، «حل ایکوئیشن» و تعداد زیادی واژگان اینچنینی استفاده میکنند. حتی گاهی عمق فاجعه بدتر از این است و به دفتر کارشان در پژوهشکده یا دانشگاه «آفیس» میگویند. به زمان استراحت بین جلسات و نوشیدن چای هم به ترتیب «بریک» و «تی تایم» میگویند. در نگاه
اول ممکن است چنین به نظر برسد که این دسته از پژوهشگران لابد در تمام دوره تحصیلشان از روز اول مقطع کارشناسی تا پایان مقطع دکترا لای هیچ کتاب درسی تخصصی به زبان فارسی را نگشودهاند و نمیدانند ترجمه واژه «گلکسی» میشود کهکشان و ترجمه «آفیس» میشود دفتر کار. بدیهیترین نتیجهای که شنونده میگیرد این است که تسلط سخنران به زبان انگلیسی و زبان علمی اگر کمتر از پژوهشگرانی که انگلیسی زبان مادریشان است، بیشتر نباشد، کمتر نیست؛ بنابراین انتظار معمول این است که چنین افرادی بهراحتی زبان علمیِ انگلیسی را بخوانند و بنویسند اما حقیقت چیز دیگری است. تعداد قابلتوجهی از کسانی که به هنگام صحبتکردن مخلوطی نادلنشین از واژگان فارسی و انگلیسی را به کار میبرند، از برخی مهارتهای نوشتاری اصولی زبان علمی بیبهرهاند و نهتنها نمیتوانند مقالهای بدون غلط و با گرامر صحیح و واژگان علمی درست بنویسند؛ بلکه حتی نمیتوانند بهراحتی متون علمی را بخوانند. اشکال کار کجاست؟ به باور نویسندگان این مقاله سه ایراد کلی در پدیدآمدن چنین وضعیت نامطلوبی وجود دارد. نخست اینکه معادل فارسی واژگان علمی به گوش دانشجویان و پژوهشگران نمیخورد و
استادانشان به طور مداوم از معادلهای فارسی استفاده نمیکنند تا ملکه ذهن دانشجویان شود. دوم اینکه به اندازه کافی کتب علمی ترجمه نمیشود و سوم اینکه بهکارگیری ادبیات مخلوطی یعنی واژگان انگلیسی در قالب دستورزبان محاورهای فارسی نشان از کتابخواننبودن است. بگذریم از اینکه برخی افراد ادبیات مخلوطی را نوعی تفاخر علمی به حساب میآورند، غافل از اینکه بهواقع نشاندهنده «ازخودبیگانگی فرهنگی» است. حال با مقدمه بالا میخواهیم در این مقاله کتابی ارزشمند را معرفی کنیم که به غنای علمی و فرهنگی جامعه دانشگاهی و پژوهشی کشورمان افزوده است: «فرهنگ واژگان فیزیک و رشتههای وابسته».
چرا این کتاب مهم است؟
«عبدالحسن بصیره»، نویسنده کتاب که عمری را در ایران به تدریس فیزیک و تاریخ علم مشغول بوده است و در این راه نیمقرن تلاش بیوقفه را در کارنامه خود دارد، در پیشگفتار کتابش چنین نوشته است: «فناوری نوین به علوم نوین متکی است. علم و فناوری و در مجموع رفتار و اندیشه نوین با شتابی که برای پیشرفت دارد، نیازمند زبانی درخور این پیشرفت است. نوزایی علم در اروپا و در پی آن انقلاب صنعتی، انقلاب علمی بهویژه در فیزیک در آغاز قرن بیستم و تحول شگرف در الکترونیک و کامپیوتر، زمینهساز یک انقلاب زبانی شد. توسعه زبانی بیتردید محدود به علوم پایه و فناوریهای متکی بر آن نیست و شامل هنر و ادبیات و فلسفه و... نیز میشود. پیشرفت سریع و چشمگیر علوم و فناوری و تأثیر روزافزون فناوریهای نوین در زندگی روزانه مردم ایران که برآمده از نیاز جامعه ماست، سبب شده تا کتب علمی نسبتا زیادی از تألیف و ترجمه به زبان فارسی انتشار یابد که قابل ستایش است؛ اما واژههای علمی روزآمد بهکاررفته در برخی از این کتابها یا با همان تلفظ فارسی واژه فرنگی است یا با سلیقه شخصی مؤلف یا مترجم برابرنهادی برای آن وضع شده است که این خود موجب آشفتگی مخاطب نسبت به
این واژهها خواهد شد. برای بیان علمی باید زبان علمی داشت». یک بار دیگر آنچه را نویسنده کتاب گفته، بخوانید. جمله پایانی حاوی نکته مهمی است؛ برای بیان علمی باید زبان علمی داشت. به زبانی شفاف و به دور از ملاحظات و تعارف، آنچه در بخش مقدمه گفتیم و جملاتی نمونه را از زبان رایج گفتیم، نه بیان علمی است و نه زبان علمی. وقتی نظام علمی کشوری بیان علمی و زبان علمی ندارد، ناخواسته در سراشیبی سقوط علمی قرار میگیرد بدون آنکه درکی از شیب آن داشته باشد. این کتاب و کتبی از این دست در واقع مانع از سقوطی است که شوربختانه ملموس نیست، اما واقعی است.
هنر واژهسازی
«بصیره» در این کتاب به نکته بسیار مهمی اشاره میکند که لازم است از زبان خودش بخوانیم: «در وامگرفتن واژههایی از زبان بیگانه باید برخوردی خردمندانه داشت. ماده اصلی لغت را از زبان دیگر وام گرفت و برای کاربردهای علمی مطابق قاعدههای دستوری زبان فارسی صرف کرد و به کار برد؛ مانند قطبیدن، کوانتیدن، یونیدن و... یا ساخت واژههایی همچون قطبش، کوانتش، یونش و در پی آن واژگانی همچون قطبیده، کوانتیده، یونیده و...»؛ البته نباید در واژهسازی از زبان علمی نوین با تعصب و گونهای لجبازی برخورد کرد و هر واژهای را چون بیگانه است حتما باید برابرنهادی فارسی برای آن ساخت. علم نوین دیدی فراگیر برای شناخت طبیعت و کاربرد در آن دارد و برای این کار نیاز به یک دستگاه زبانی که آن نامی داشته باشد، از بزرگترین جرمهای آسمانی در کهکشانها تا ریزترین ذرههای اتمی. اصرار بر ساختن برابرنهادهایی فارسی برای نامهایی مانند تلویزیون، تلفن یا یون، اتم و الکترون و... گونهای کژفهمی در گسترش زبان فارسی است. اجازه دهید به موضوع واژهسازی که «بصیره» بهخوبی به آن اشاره کرده است، کمی بیشتر بپردازیم. اگر به کتابهای علمی 60 سال پیش نگاه کنید،
واژههایی خواهید یافت که اصل واژه انگلیسی یا فرانسه است، اما به فارسی نوشته میشود. مثال دمدستی آن واژگانی همچون آنتروپی، میکروسکوپیک، اسپکتروپی و... است. در ریاضیات هم چنین واژگانی داریم، مثل اکسپوننشیال، مینیموم و ماکزیموم. در علوم مهندسی و زیستشناسی هم چنین است. امروزه اما برخی از واژگان معادل فارسیشان جا افتاده است. حتی زمانی در ایران به دانشگاه «اونیورسیته» میگفتند و به شهرداری «بلدیه»، اما امروز واژگان دانشگاه، دانشکده، شهرداری و شهربانی بسیار متداول است. در واقع واژهسازی اگر از قاعدهای که «بصیره» میگوید، پیروی کند و خردمندانه باشد، واژه جدید راه خود را باز خواهد کرد. امروز تمام دانشآموزان دبیرستانی و دانشگاهی بهجای اکسپوننشیال، مینیموم، ماکزیموم، به ترتیب واژگان نمایی، کمینه و بیشینه را به کار میبرند. شاید این سؤال در ذهن خوانندگان مقاله پیش آید که آیا در این دوره و زمانه هم در برابر واژگانی که خردمندانه و طبق اصول ساخته شدهاند، مقاومت وجود دارد؟ پاسخ آری است. امروز واژه یونش و یونیده جا افتاده است، اما هنوز جامعه علمی، آن دسته از پژوهشگران که به زبان علمی فارسی ارج مینهند، با
واژگانی همچون پروتونش و نوترونش خو نگرفتهاند، اما قطعا این واژگان هم جای خود را در زبان علمی فارسی باز خواهند کرد. در حقیقت آن زمانی که بزرگانی همچون دکتر «محمود حسابی» واژگان فیزیک میساختند و بهجای اپتیک از نورشناسی استفاده کردند، افقی بلندتر را میدیدند که برابرنهادهای فارسی روزی بر کرسی خواهند نشست. امروز هم نویسنده کتاب، «عبدالحسن بصیره»، چنین کاری را انجام داده است. او در نهایت با جسارت، شهامت و تسلط علمی، واژگانی ساخته است که اگر در نظام آموزش عالی و آموزشوپرورش خردمندی حاکم باشد و پاسداشت زبان فارسی نه در حرف بلکه در عمل در دستور کار باشد، بدون شک واژگانی که در این کتاب استفاده شده، ماندگار و ملموس خواهند شد.
متداول اما بیگانه
یکی از مشکلات زبان علمی فارسی، واژگان متداول اما بیگانه است. نویسندگان این مقاله که در حال ترجمه کتابی درباره تاریخ علم هستند، بارها به واژگانی برخوردهاند که متداولاند، اما فارسی نیستند. برخی از این واژگان معادل فارسی دارند و برخی برای اولینبار در این کتاب معرفی شدهاند. مثال ملموس آن دو واژه «راکتور» و «رادیواکتیویتی یا رادیواکتیویته» است. تقریبا تمام فیزیکدانان کشور از واژه راکتور استفاده میکنند و حتی برخی آن را به شکل «رآکتور» مینویسند و اندک افرادی هم با تلفظ بسیار صحیح «ریاَکتور» آن را به کار میبرند. واژه «رادیواکتیویتی/ رادیواکتیویته» هم اینگونه است. نویسنده این فرهنگ کارآمد، هنری به خرج داده و نهتنها برای چنین واژگانی برابرنهادهای خوب فارسی ساخته، بلکه طریقه ساخت آن را هم نشان میدهد. مثلا واژه راکتور در زبان انگلیسی از سه بخش تشکیل شده است؛ جایی که واکنش هستهای تکرارپذیر در آن رخ میدهد؛ بنابراین معادل فارسی آن میشود «واکنشگاه».نویسنده پا را فراتر نهاده و نشان میدهد چطور میتوان با بهرهگیری از قابلیتهای زبان فارسی واژگانی مانند «واکنشوری» و «واکنشپذیری» را هم ساخت. برای واژه
رادیواکتیویته هم اینگونه است. برابرنهاد فارسی آن پرتوزایی است و چندین واژه معنادار و خوشآهنگ که با این واژه ساخته میشود. تصور کنید رئیس سازمان انرژی اتمی کشورمان از اولین افرادی باشد که در تلویزیون اینگونه صحبت کند. «متخصصان و دانشپیشگان کشورمان موفق شدند با تکیه بر دانش بومی و بدون همیاری کشورهای دیگر نخستین واکنشگاه تمام ایرانی را طراحی کنند. این واکنشگاه، میتواند تمام نیازهای بخش پزشکی-هستهای کشورمان را تأمین کند. تولید انواع داروهایی که در ساخت آن از مواد و فراوردههای پرتوزا استفاده میشود، از اولویتهای واکنشگاه جدید است. ایمنی این واکنشگاه بسیار بالاست و تمام سامانههای گرمایشی و سرمایشی و انواع تجهیزات بهینه ایمنی در بالاترین حد است و پایش مداوم در آن صورت میگیرد. با راهاندازی این واکنشگاه بخش زیادی از انرژی کشور تأمین خواهد شد و سودآوری آن بسیار زیاد است». اگر مقامات عالیرتبه سیاسی و علمی کشور خود را ملزم به استفاده از واژگان فارسی کنند، این واژگان بسیار زودتر از آنچه فکر میکنیم، راه خود را باز خواهند کرد. اگر معلمان و دانشآموزان با واژگان فارسی مأنوس شوند، بهناگاه والدین آنها و کل
جامعه با برابرنهادهای فارسی همصدا شده و واژگان فارسی جای خود را باز میکنند. ذکر این نکته ضروری است که نباید در دام ترجمه همهچیز افتاد و واژگان بینالمللی مانند «انتگرال» و «انرژی» را ترجمه کرد. اینها واژگان زبانی خاص نیستند؛ بلکه واژگان جهانی علم هستند. نکته مهمی که در این کتاب رعایت شده و استفادهکنندگان بهراحتی درمییابند، این است که کدام واژگان برابرنهاد فارسی دارد و کدامیک ندارد.
خیابان دوطرفه انگلیسی-فارسی
احتمالا تمام کسانی که سابقه کار پژوهشی دارند، بهخوبی به یاد دارند که در خواندن کتاب یا مقالات علمی نیازمند مراجعه به مرجعی موثق مانند این کتاب هستند تا معنی آن واژه را بدانند. گاهی هم مشغول برگردان مقالهای به زبان انگلیسی هستید و نیاز دارید معادلهای درست انگلیسی را بدانید. بسیار دیده شده که در برگردان حتی سادهترین واژگان دووجهی نویسنده فارسیزبان اشتباه دارد. مثلا عبارت «رسانش الکترونی» را ممکن است به یکی از حالتهای اشتباه
«conduction electron» یا «electronic conduction» یا حتی «electronic conductive» بنویسند. حال اگر ترکیبی شامل سه واژه باشد، وضعیت بغرنجتر خواهد شد. این فرهنگ هم در بخش انگلیسی به فارسی و هم در فارسی به انگلیسی بسیار غنی است و نهفقط یک واژه؛ بلکه انواع ترکیبها و کلمات ساختهشده از آن در علوم پایه و علوم مهندسی را در بر دارد. نقطه قوت نویسنده صرفا جمعآوری واژگان نیست؛ بلکه برای خواننده و استفادهکننده علاقهمند، واژهسازی و درستنویسی علمی را هم بهخوبی آموزش میدهد؛ چه زمانی که به فارسی ترجمه میکنید و چه زمانی که قصد نوشتن به زبان انگلیسی را دارید.
این کتاب برای چه کسانی ضروری است؟
ممکن است در نگاه اول و با توجه به عنوان این اثر پاسخ به این سؤال چنین باشد: این کتاب همانگونه که از نامش پیداست، برای دانشجویان و پژوهشگران رشته فیزیک و علوم وابسته ضروری است؛ اما درواقع کاربرد و کارکرد این کتاب، با توجه به غنای 30 هزار واژهای آن و نیز ترتیب واژههای فارسی، ترتیب واژههای انگلیسی، ارجاع مترادفها، شیوه نگارش فارسی واژهها، استفاده از پیشوندها و پسوندهای فارسی، تلفظ فارسی نام دانشمندان، نشانه اختصاری و املای دوم انگلیسی واژگان آن را تبدیل به ابزار کارآمد مترجمان و مؤلفان و استادان و دانشجویان و حتی مذاکرهکنندگان هیئتهای سیاسی کرده است که بدانند دقیقا در متن قراردادهایی که از انواع واژگان علمیِ فیزیک استفاده شده، معنایش چیست. فراموش نکنید که واژهای در قراردادی میتواند سرنوشت ملتی را تغییر دهد.
واژگان بهمثابه آجرهای توسعه
در پایان این مقاله میخواهیم نگاهی عمیقتر داشته باشیم به کاری که «عبدالحسن بصیره» انجام داده است. این کتاب در ظاهر فرهنگ واژگان است؛ اما در واقع پلی به سوی توسعه است. زبان هر کشور بخشی از هویت آن کشور است. اگر با خودمان صادق باشیم و با ذرهبین شفافیت نگاه کنیم، وضعیت مهارتهای زبان فارسی، بهعنوان زبان رسمی کشور در میان دانشآموزان، دانشجویان و حتی پژوهشگران نسل جدید ناامیدکننده است. غلطهای املایی و ناآشنایی با سادهترین اصول درستنویسی فارسی و آیین نگارش شرایطی بحرانی دارد. درحالیکه بخش درخورتوجهی از دانشآموزان و دانشجویان کشورمان از خواندن بدون غلط یکی از اشعار حافظ و سعدی ناتواناند، زبان علمی فارسیشان هم اسفناک است. باورش دشوار است؛ اما دانشآموزانی هستند که معنای واژه «آهنگ» را در کتاب درسی فیزیک مدرسه نمیدانند. در دانشگاه هم اوضاع چنین است. دانشجویانی که نمیدانند واژگانی مانند «ترمودینامیک» و «هیدرواستاتیک» در همان زبان انگلیسی یعنی چه؛ اما شوربختانه به دفتر کار «آفیس» میگویند و حتی ملغمه سخنگفتن را نشانهای از روحیه علمی قلمداد میکنند. این رویداد تلخ زنگ خطر است و ما نویسندگان این
مقاله در جایگاه شاگردی استاد «عبدالحسن بصیره»، همراه با او این خطر را اعلام میکنیم که راه توسعه در کشورمان قبل از اینکه از دل تجهیزات پیشرفته و فناوریهای نوین بگذرد، از دل خودباوری ملی و میهنی و نیز نسلی که با افتخار زبان علمی فارسی را میداند، عبور میکند. شوربختانه با نسلی روبهرو هستیم که نه زبان ملی کشور را -مستقل از زبان بومی و محلی و مادری- خوب بلد هستند و نه به زبان انگلیسی که زبان علمی دنیاست، تسلط دارند. هریک از واژگان این کتاب آجری از آجرهای توسعه ایران است. باید در این اوضاع بد اقتصادی به ناشر کتاب، فرهنگ معاصر و نویسنده کتاب تبریک گفت که در راه توسعه ایران عزیز گامی مهم برداشتهاند.