|

توهم آمادگی در برابر مخاطرات

مینا نظری‌کمال. مدرس و پژوهشگر روان‌شناسی بحران

افرادی که تجربه زلزله داشته‌اند در مقایسه با افرادی که هرگز زلزله را تجربه نکرده‌اند خطر زلزله را بیشتر درک می‌کنند. تجربه شخصی یک خطر طبیعی و اعتماد -یا عدم اعتماد- به مقامات و کارشناسان بیشترین تأثیر را در درک خطر دارد. عوامل فرهنگی و فردی مانند پوشش رسانه‌ای، جنسیت، تحصیلات، درآمد، وضعیت اجتماعی و سایر موارد نقش مهمی ندارند، اما به‌عنوان واسطه یا عوامل تقویت‌کننده رابطه بین تجربه، اعتماد، درک خطر و آمادگی برای اقدامات محافظتی عمل می‌کنند. طبق تحقیقات، شکلی از تعصب (اعتقاد به اینکه مرزهای کشور می‌توانند از بلایا محافظت کنند) وجود دارد که طبق آن افراد مرزهای دولتی را موانع فیزیکی می‌دانند که می‌تواند پیامدهای مخاطرات را از بین ببرد. این موضوع بسته به اعتماد به دولت‌ها یا نارضایتی از آنها می‌تواند تعصب مرزی را به نگرانی مرزی تبدیل کرده و در ترکیب با عوامل دیگر بر رفتار آمادگی برای مخاطرات مؤثر باشند. در این میان تعامل باور فرد (نسبت به خطر، آمادگی و همین‌طور نسبت به خود)، می‌تواند بر درک خطر و میزان آمادگی افراد برای مواجهه با مخاطرات مؤثر باشد. این تعامل باورها در قالب خودکارآمدی، انکار، تقدیرگرایی، قبول مسئولیت شخصی آماده‌شدن برای مقابله با بحران، انداختن مسئولیت بر عهده دیگران، پذیرش، خوش‌بینی و عادی‌سازی خطر، خود را نشان می‌دهد. این واکنش‌های روان‌شناختی به خطر در سه طبقه کلی قرار می‌‌گیرند: قبول مسئولیت آمادگی فردی، فرافکنی مسئولیت آمادگی به عوامل بیرونی و توهم آمادگی! بررسی‌ها نشان داده که پارادوکسی در درک خطر وجود دارد به این صورت که تصور می‌شود درک خطر بالا، منجر به آمادگی شخصی می‌شود و به رفتار کاهش خطر می‌انجامد؛ بااین‌حال، لزوما این‌طور نیست. درحقیقت، اگر افرادی که درک بالایی از خطر دارند، همچنان ترجیح دهند خود را برای مخاطره طبیعی آماده نکنند، مسلما عکس حالت فوق اتفاق می‌افتد و به رفتار کاهش خطر منجر نمی‌شود. اینکه چه فرایندی در این میان وجود دارد، به عوامل مختلفی مثل روش‌های مقابله فرهنگی با بحران وابسته است؛ موضوع مهمی که بر تمایل افراد به سرمایه‌گذاری در اقدامات کاهش خطر و آمادگی برای مخاطرات تأثیر گذاشته و باید به‌طور عمیق مورد بررسی قرار گیرد. اهمیت فرهنگ در پاسخ به این سؤال است که چگونه مردم مخاطرات و تغییرات اقلیمی را به روش‌های خاص درک کرده و به آنها واکنش نشان می‌دهند؟ جامعه از فرهنگ واحدی تشکیل نشده است و خرده‌فرهنگ‌ها، روایت‌های مختلفی از مخاطرات در گروه‌های ناهمگن از افراد و سازمان‌های در معرض خطر ارائه می‌کنند که منجر به طیفی از رفتار آمادگی برای مخاطرات می‌شود: از عدم اقدام تا آمادگی همه‌جانبه. این روایت‌ها ممکن است درک موازی، متضاد یا متناقضی از شرایط موجود ایجاد کنند و اقدامات نامناسب را قانونی یا موجه جلوه دهند و به سرکوب یا بزرگ‌نمایی ادراک خطر در خرده‌فرهنگ‌ها یا افراد منجر شده و به این شکل به آسیب‌پذیری افراد و جامعه منتهی شوند. امروزه نقش جامعه در برنامه‌های مدیریت بحران از اهمیت ویژه‌ای برخوردار است. جلب مشارکت عمومی به دلیل سطح پایین درک عمومی از خطر دشوار یا غیرممکن است. بنابراین، کشف وضعیت درک خطر و عوامل مؤثر بر آن ضروری است. ازجمله راهبردهای ارتقای درک خطر در برابر مخاطرات طبیعی و انسان‌ساخت عبارت‌اند از: راهبردهای آموزشی، مشارکتی، انگیزشی، اعتمادسازی، حمایتی، مدیریتی و فرهنگی. بسته به ویژگی‌های فرهنگی و خرده‌فرهنگ‌های مختلف، هرکدام از این راهبردها می‌توانند اثربخشی بیشتری داشته باشند. نکته کلیدی این است که برای اجرای بهتر راهبردها، رویکردی خانواده‌محور توصیه می‌شود. درواقع برای بهبود درک خطر نیاز به برنامه‌ریزی دولت در زمینه‌های مختلف از جمله آموزش، تحقیقات و فرهنگ‌سازی و با تأکید بر گروه‌های اجتماعی به‌ویژه خانواده وجود دارد. از میان راهبردهای بالا، راهبرد فرهنگ‌سازی می‌تواند کمک شایانی از متخصصان دینی بگیرد. حضور افراد معتبر مذهبی در برنامه‌های درک و کاهش خطر می‌تواند اثربخشی زیادی داشته باشد. چراکه این ساختارها می‌توانند به‌عنوان مثال وحدت اطلاعات، احساس آرامش، مقابله عملی و فعال، همراهی خانواده‌ها و سرمایه اجتماعی را با خود بیاورند. امروزه مشارکت ساختارهای مذهبی در درک خطر و مدیریت آن، به‌عنوان رویکردی بسیار مؤثر در مدیریت بحران اجتماع‌محور مطرح است. تشکل‌های مذهبی یکی از مهم‌ترین مؤلفه‌های جامعه هستند، چراکه آنها به منابعی دسترسی دارند که می‌توانند برای کمک به سازمان‌های دولتی در مدیریت موفقیت‌آمیز مخاطرات بسیار مهم باشند. به همین دلیل نهادهای مذهبی نقش حیاتی و پتانسیل زیادی در چرخه مدیریت بحران دارند، اما از آنها بیشتر در مراحل پاسخ‌گویی و بازسازی پس از مواجهه با بحران استفاده می‌شود. اگرچه این خدمات بسیار ارزشمندند، اما با توجه به اثربخشی آنها در درک خطر مردم ایران، توانایی بالقوه‌ای برای جلب مشارکت، آمادگی و رفتارهای کاهش خطر دارند. عینی‌نگری و توجه به مسئولیت فردی در سرنوشت در مقابل سوگیری خوش‌بینانه و توهم آمادگی، از پتانسیل‌های مقابله مذهبی است که نگاه پیشگیرانه نهادهای مذهبی به بحران را می‌طلبد. سوگیری خوش‌بینانه مانند توهم آمادگی، بر درک خطر و در نتیجه رفتار آمادگی تأثیر می‌گذارد. افراد احتمال مواجهه با مخاطره را برای خود کمتر از میزان آن برای دیگران (تعصب خوش‌بینانه) در انواع مخاطرات ارزیابی می‌کنند. درواقع هرچند عامل فرهنگ می‌تواند بر درک خطر افراد تأثیر زیادی داشته باشد با‌وجود‌این انکار یا نادیده‌گیری خطر در مورد خود، به احتمال زیاد یک پدیده بین‌فرهنگی است و همین مسئله می‌تواند توجیهی برای عدم آمادگی فردی برای مخاطرات باشد. البته مقایسه درک خطر، شیوه تصمیم‌گیری و اقدامات پیش‌بینی‌شده در پاسخ به تهدیدهای سه‌گانه مخاطرات طبیعی، جرائم خشونت‌آمیز و حملات تروریستی، نشان داده تفاوت قابل توجهی در درک افراد و اقدامات گزارش‌شده در واکنش به مخاطرات طبیعی، نسبت به دو مورد دیگر وجود دارد. برای احتمال بروز مخاطرات طبیعی، افراد بیشتری مایل‌اند فعالیت‌های روزمره خود را تغییر داده و به مکان جدیدی نقل مکان کنند. در مقابل در حملات تروریستی و جرائم خشونت‌آمیز، افراد مایل‌اند امنیت خانه‌های خود را بالا ببرند. در کل باید بگوییم سازوكارهای درک خطر، تصمیم‌گیری و اقدام در پاسخ به تهدیدهای مختلف را نمی‌توان به ‌طور مستقیم به انواع خطرات موجود تعمیم داد. البته درخصوص مخاطراتی که راهکارهای مقابله‌ای مشابهی را می‌طلبند امکان تعمیم آمادگی روانی از یک مخاطره به مخاطره دیگر وجود دارد. براساس آنچه گفته شد و از آنجا که افزایش درک خطر برای مخاطرات انسان‌ساختی مثل حملات تروریستی، آمادگی متفاوتی در باور، احساس و عمل افراد ایجاد می‌کند که قابل تعمیم به حوزه مخاطرات طبیعی و حتی تصادفات جاده‌ای نیستند؛ ازاین‌رو به تعادل و اولویت‌بندی دوباره‌ای در پرداختن به انواع مخاطرات بومی در جهت سیاست‌گذاری، برنامه‌ریزی و فرهنگ‌سازی نیاز داریم.

 

اخبار مرتبط سایر رسانه ها