تکلیف ما با فضای مجازی چیست؟
پژمان موسوی
آیا فضای مجازی میتواند منبع خبر باشد؟ آیا شبکههای اجتماعی میتوانند مرجع درست و دقیقی برای روزنامهنگاران و خبرنگاران باشند؟ حد و مرز این وابستگی تا کجاست؟ این سه پرسش و پرسشهای مشابه دیگر، از یک نگرانی جدید میآیند؛ نگرانیای که پس از حاکمیت مطلق فضای مجازی بر سپهر رسانهای ایران، برای طیفی از روزنامهنگاران و مدیران مطبوعاتی مطرح شده است. صورت مسئله این است: حد و مرز «بهرهگیری» رسانههای مکتوب و مجازی از محتوای تولیدشده و اخبار منتشرشده در شبکههای اجتماعی تا کجاست؟ آیا میتوان به طور مطلق، به شبکههای اجتماعی اعتماد کرد و «استناد» را جای «بهرهگیری» نشاند؟ روزنامهنگاران تا چه میزان میتوانند و باید تحت تأثیر فضای مجازی و اخبار مندرج در آن باشند؟ آیا خبرنگار/روزنامهنگاران میتوانند به اخبار منتشرشده در فضای غیررسمی «استناد» کنند و تحلیلها و جهتگیریهایشان را براساس آن سامان دهند؟ حتی همان «بهرهگیری» را چه؟ خبرنگار/روزنامهنگاران آیا مجاز به بهرهگیری تام و تمام از فضای مجازی هستند؟ آیا شبکههای اجتماعی و فضای غیررسمی صلاحیت و جایگاه این را دارند که به روزنامهنگاران و فضای رسمی مطبوعات و خبرگزاریها «خط» بدهند؟ این پرسشها و دغدغههایی که در پسِ آن وجود دارد، این روزها و با نفوذ حیرتانگیز فضای مجازی در زندگی همه، بیش از همیشه جدی شده و کار به جایی رسیده که باید درباره آن چارهجویی شود. در اینکه در عصر ارتباطات و در زمانهای که وسایل نوین ارتباطجمعی نقشی مهم در زندگی مردم دارد، نمیتوان به فضای مجازی بیتوجه بود، کمتر کسی است که تردید دارد؛ مهم، میزانِ اعتماد خبرنگار/روزنامهنگاران به آن و تعیین خطمشی خود براساس مندرجات آن است. یک اصل مسلم است: برای روزنامهنگاران حرفهای، «اعتبار منبع» حرف اول و آخر را میزند؛ اینکه خبری کجا، چگونه و از سوی چه نهاد یا مقام مسئولی منتشر میشود. براساساین هم هست که اگر خبری در فضای مجازی منتشر شد، خبرنگار/روزنامهنگاران موظفاند آن را با منابع خود چک کنند و در صورت تأیید، اقدام به انتشار یا تنظیم سیاستِ خبری خود براساس آن کنند. این میشود همان «بهرهگیری» که با اعمال پیششرطهای حرفهای و دهها اماواگر، میتواند جلوی پای خبرنگار/روزنامهنگاران باشد؛ «استناد» اما موضوع بهکلی متفاوتی است که اساسا در این مقوله نمیگنجد. روزنامهنگاران حرفهای باید در برابرِ دیکتاتوری ادمینهای فضای مجازی و مدیران کانالها و گروههای تلگرامی که به نظر میرسد تصور میکنند این روزها کنترل افکار عمومی و حتی روزنامهنگاران حرفهای را هم به دست گرفتهاند و بدون هیچگونه احساس مسئولیتی از عواقب خبرهای منتشرشده، در حال خبرسازی و شیوع شایعات گوناگون هستند، بایستند و به آنها اجازه ترویج دروغ و شایعه و خبرسازیهای کاذب را ندهند. در واقع روزنامهنگاران باید دروازهبانانی باشند که با دروازهبانی خبر، سررشته کار را در دست گرفته و اجازه گسترش دروغ و شایعه را به کاسبان دروغ و شایعه ندهند. عوام یا کسانی که چندان در گیرودار «اعتبار منبع» نیستند، شاید برای مدتی اسیر و مرعوب شایعات و دروغها و اغراقهای فضای مجازی شوند؛ اما روزنامهنگاران حرفهای که نباید منبع مورد استنادشان فقط «تلگرام» یا دیگر شبکههای مجازی مشابه باشد. روزنامهنگار دقیقا به حکم روزنامهنگاربودنش باید روی منابع خبریاش حساسیت زیادی داشته باشد و هر شایعه یا دروغی را «خبر» تلقی نکرده و خطمشی و تحلیلش را براساسآن سامان ندهد. روزنامهنگاران از معدود گروههایی هستند که اساسا نباید تحت تأثیر شبکههای اجتماعی و غلبه روح سرعت و اغراق حاکم بر آن به جای رعایت اصل دقت و صحت باشند. روزنامهنگاران و فعالان رسانهای اگر استاندارد کار کنند و حرفهای باشند، به جای بهرهگیری و استناد، باید تأثیرگذار بر فضای مجازی و جداکننده سره از ناسره در این حوزه باشند و «استناداتشان» را تنها و تنها براساس منابع معتبر خبری سامان دهند. اگر چنین باشد، میتوان امیدوار بود که حتی فعالان شبکههای اجتماعی و ادمینهای گروهها و کانالهای فضای مجازی هم کمی حرفهای شوند و حرفهای عمل کنند و از هراس ازدستدادن مخاطب هم که هست، اندکی دقت و کمی صحت را چاشنی کار کنند؛ در غیراینصورت و چنانچه روند معکوس باشد، هیچ آیندهای را نمیتوان برای اعتبار سپهر رسانهای ایران قائل بود و باید صحنه را دودستی به شارلاتانها واگذار کرد و به آرامی در افق محو شد. انتخاب با خودمان است... .