|

بهداشت روانی، مسئولیت و مسئله همگانی

الهام فخاری. عضو شورای شهر تهران

برای خیلی‌ها هنوز مسئله اصلی نیست. بودجه مشخصی در بسیاری سازمان‌ها ندارد. درحالی‌که برای سرماخوردگی هم بیمه پشتیبانی می‌کند، پوشش بیمه‌ای در این زمینه نداریم. با وجود کم‌توجهی کلی در این زمینه، افراد گوناگونی به چشم یک بازار پرکاربر به آن نگاه می‌کنند و بدون تخصص و صلاحیت حرفه‌ای نهادهای تخصصی صنفی در این زمینه سرگرم هستند. درباره خویشتن، درباره روان، بهداشت روانی و مسئله‌های در پیوند با وضعیت روان‌شناختی سخن می‌گوییم. ساختار هستی آدمی آمیزه‌ای جدانشدنی از تن و روان است و چه‌بسا ساختار و کارکردهای روان‌شناختی از بنیان‌های ناهمانندی آدمی با دیگر جانداران هم به‌شمار می‌روند. در سراسر تاریخ تمدن و به‌ویژه در سده کنونی، به بهداشت تن و تندرستی زیاد پرداخته شده، فراورده‌ها و فرایندهایی در پیوند با تندرستی و بهداشت و درمان تن ساخته و به‌ کار برده شده‌اند، ولی در روند توسعه، بهداشت روان و بهزیستی روان‌شناختی کمتر یا دیرتر مورد توجه قرار گرفته است. تندرستی بدون روان‌درستی شدنی نیست و بسیاری از مسئله‌های روان‌تنی یا رفتارهای پرخطر یا برخی آسیب‌ها برخاسته از مسئله‌مندی سازوکارها یا ساختارهای روان‌شناختی هستند. هنگامی که از بهداشت همگانی، پوشش بیمه سلامت همگانی و شاخص‌های سلامت و بهداشت سخن گفته می‌شود، نمی‌توان از بهداشت روان و زمینه‌سازها و عامل‌های اثرگذار بر آن چشم‌پوشی کرد. اهمیت کژکاری‌های خلقی و روانی کمتر از یک سرماخوردگی ساده نیست و دسترسی عادلانه مردم به خدمات بهداشت روانی از بایسته‌های توسعه پایدار و حکمروایی خوب به‌شمار می‌رود. بهزیستی روانی به معنای بسنده‌کردن به چند برنامه آموزشی، سخنرانی یا مراجعه برخی به مطب‌های خصوصی هم نیست. بهداشت روانی یک مفهوم خیالی یا زینتی نیست؛ سازه‌ای است که نمودهایی سنجش‌پذیر، پیامدهایی تنی، روانی و اجتماعی و اثرگذاری‌هایی ملی-تاریخی و روزمره دارد. سامان یا نابسامانی‌های اقتصادی، اجتماعی، فرهنگی و سیاسی، هم بر بهداشت روانی شهروندان اثرگذار هستند و هم روندهای اجتماعی و فرهنگی از وضعیت سلامت روانی کنشگران شاخص و شهروندان اثر می‌پذیرند. پس چرخه‌ای میان بهداشت روانی و بهزیستی اقتصادی، اجتماعی و سیاسی برقرار است که از‌قضا بسیار هم بنیادی است. بهداشت روانی مسئله مطب‌های روان‌درمانی و قشر برخوردار و مرفه نیست؛ بهداشت روانی حق همه مردم و بایسته‌ای در شرایط گوناگون به‌ویژه در چالش‌ها و فراز‌و‌فرودهای تنش‌زاست. هنگامی که از بایستگی بهداشت روان و روان‌شناسی و روان‌درستی سخن می‌گوییم، هنوز کسانی هستند که بدون آنکه اصل مسئله را دریافته باشند، فرافکنی می‌کنند و هشدار درباره بهداشت روانی جامعه را انگ جلوه می‌دهند و به سخره می‌گیرند. فشارهای توان‌فرسا، نابسامانی‌های گوناگون، تنش‌های اقتصادی، ناپایداری‌ها و دشواری‌ها اگر به درازا بکشند، بر چگونگی بهداشت روانی ما اثر می‌گذارند، ولی چون روان دیدنی نیست و کژکاری یا به‌هم‌ریختگی روانی و خلقی زود نمود دیدنی و فریاد شنیدنی و ازکارافتادگی تنی به همراه ندارد، کمتر کسی به آن توجه می‌کند. وضعیت روان‌شناختی ما بر کارایی‌مان در نهادها ازجمله خانواده، نهادهای کاری و اجتماع هم اثر می‌گذارد. جامعه و وضعیت اقتصادی و سیاسی هم می‌تواند بهزیستی روانی شهروندان را در پی داشته باشد یا از نظر روان‌شناختی فشارزا و چالش‌آفرین باشد. امروزه در مدیریت بحران، توسعه پایدار شهرها و ابرشهرها، بهداشت، برنامه‌ریزی توسعه خدمات و هر آنچه به آدمی پیوند می‌خورد، بنیان‌های بهداشت روانی و روان‌شناختی در کار هستند و در برنامه‌ریزی‌ها، اقدام‌ها و پیوست‌ها در نظر گرفته می‌شوند. بخش برجسته‌ای از مدیریت چالش‌های طبیعت‌بنیاد مانند سیل و زلزله یا ساختگی مانند جنگ و آوارگی را بهداشت، بازتوانی و پایداری‌های روان‌شناختی تشکیل می‌دهد و در هر ستاد مدیریت بحرانی، بهداشت روانی و مداخله‌های در بحران، کانون کار است. اگر کاستی‌های زندگی ما به کمتر پرداخته‌شدن به بهداشت روانی انجامیده، نباید این مهم را نادیده گرفت یا فرافکنی کرد. بهداشت روانی به معنای همیشه لبخند‌زدن و شادنمایی بی‌پایه هم نیست. بهداشت روانی زمینه‌های کنش و واکنش‌های بسامان در رویارویی با رویدادها و چالش‌ها و در تعامل با دیگران را دربر دارد که هم تجربه‌های عاطفی بسامان خشم، اندوه، ترس و هم شادی هستند و هم سازوکارهای شناختی برهان‌پردازی، به‌یادسپاری، پردازش و مانند اینها. اگر از چالش‌ها و کژکاری‌های روان‌شناختی سخن می‌گوییم و در سطح ملی بیمناک هستیم، از این‌رو است که نابسامانی‌ها هم دریافت، شناخت و برهان‌پردازی مردم را دچار مسئله می‌کنند و هم خلق‌و‌خو، زندگی روزمره و شادکامی‌های آدم‌ها را به هم می‌ریزند. گرچه هنوز بهداشت روانی کانون کار شرکت‌های بیمه‌ای ایرانی نیست و شوربختانه بخشی از جمعیت ایرانی برای دسترسی عادلانه به خدمات بهداشت روان دشواری‌هایی دارند، ولی بهداشت روانی و روان‌درستی بیش از گذشته به زبان آورده می‌شود. فراتر از گفتن، ما نیازمند برنامه‌های سازمان‌یافته و هماهنگ برای بهداشت روانی و خدمات روان‌شناختی هستیم که کانون کار مدیریت شهرها و کلان‌شهرها، نهادهای عمومی و دولت باشد، در سازمان‌ها بودجه بهداشت روانی بخشی از بودجه اثربخش در رفاه و منابع انسانی باشد، به بهداشت روانی مانند بنیان بهزیستی اجتماعی پرداخته و از بهره‌برداری منفی از سازه‌های روان‌شناختی به‌مثابه انگ یا از راه فرافکنی خودداری شود. در این هنگامه‌ای که سال‌ها تحریم‌ از یک سو، چالش‌های اقتصادی و اجتماعی از سویی و کووید19 از سوی دیگر فشار فرساینده روانی و تنی برای مردم پدید آورده‌اند، سخن‌گفتن از بهداشت روانی یک فانتزی یا کاری تجملی نیست. به‌راستی تن و روان آدمی جدا نیست، فشارهای خودساخته یا دیگران‌ساخته بر چگونگی زندگی اثرگذار هستند و نباید بی‌تفاوت باشیم. بهداشت روانی مسئولیت و مسئله همگانی ماست، اگر بدانیم و اگر بخواهیم کاری برای یاری و بهبود زندگی مردم پیش ببریم.

 

اخبار مرتبط سایر رسانه ها