|

آخرین تانگو؟

سامان صفرزایی

‌اگر دستگاهی وجود داشت که میزان بحران سیاسی و تشنج در حاکمیت اسرائیل را از سال 1949 به این‌سو نشان می‌داد، عقربه آن اکنون در بالاترین درجه قرار داشت. انتخابات بی‌پایان و فلج سیاسی در اسرائیل وهم‌انگیز است و این وهم، کم‌وبیش دارد به یک رویه بدل می‌شود. بگذارید به آمار نگاهی بیندازیم. اسرائیل از زمان تأسیس (1949) تا سال 2015، بیست انتخابات پارلمانی برگزار کرده است، به‌طور میانگین هر 40 ماه یک انتخابات برگزار شده است. کابوس از نهم آوریل 2019 شروع شد؛ زمانی که اتحاد آبی و سفید به رهبری بنی‌ گانتز (ژنرال سابق) با قدرت در برابر «لیکود»، به رهبری بنیامین نتانیاهو به پا خاست و برای دو انتخابات متوالی (آوریل 2019 و سپتامبر 2019) امکان تشکیل دولت ائتلافی را از بین برد. اسرائیل کل سال شمسی 1398 بدون نخست‌وزیر برگزیده (و با سرپرست) اداره شد. انتخابات سوم، مارس 2020 برگزار شد، بازهم آبی و سفید فلج سیاسی را رقم زد، در هفته‌های اول بنی گانتز باز هم از تشکیل کابینه مشترک با نتانیاهو سر باز زد؛ اما نهایتا با این استدلال که توفان کرونا در حال در نوردیدن اسرائیل است با خیانتی تلخ به اعضای حزب ائتلافی خود کابینه ائتلافی با نتانیاهو تشکیل داد؛ کابینه‌ای که اواسط بهار امسال تشکیل شد اما آذرماه پس از اختلاف بنی گانتز و نتانیاهو (رهبر حزب لیکود) بر سر مفاد بودجه فروپاشید تا مقدمات برای انتخابات چهارم در 23 مارس (سوم فروردین 1400) فراهم شود. به بیان دیگر، از سال 2015 به این‌سو به‌طورمیانگین هر 13 ماه، یک انتخابات برگزار شده است، از سال 2019 به این‌سو نیز هر شش ماه یک انتخابات برگزار شده است. براساس نظرسنجی‌های اسرائیل که اغلب با دقت زیادی نتایج را پیش‌بینی می‌کنند، انتخابات پیش‌رو نیز به‌اندازه سه انتخابات قبلی قابلیت ایجاد بن‌بست دارد. برای فهم پیچیدگی سرسام‌آور انتخابات سوم فروردین، باید نگاهی به وضعیت کرسی‌ها و ائتلاف‌های احتمالی داشته باشیم. بلوک نتانیاهو: لیکود (28 کرسی)، شاس (6)، حزب مذهبی صهیونیست (6) و اتحاد یهودیت توراتی (7)؛ مجموعا 47 کرسی. بلوک آنتی نتانیاهو: آینده‌ای هست (20)، آبی و سفید (4)، لیست مشترک اعراب (8 )، اسرائیل خانه ما (7)، امید نو (9)، کارگر (6)، مرتص (4)؛ مجموعا 58 کرسی. در رابطه با بلوک آنتی نتانیاهو باید متذکر شد برخی از آنها به‌دشواری حاضرند درکابینه ائتلافی کنار هم بنشینند اما تقریبا هم‌قسم هستند در کابینه‌ای که نخست‌وزیر آن نتانیاهو باشد حاضر نشوند. اینجا نقش چند حزب کوچک دیگر و در رأس آنها حزب دست راستی و تندروی یامینا (11 کرسی) به رهبری نفتالی بنت و لیست متحد عرب (4 کرسی) به رهبری منصور عباس، کلیدی می‌شود. درحالی‌که اعراب اسرائیل عموما مخالف هرگونه حضور در کابینه ‌های ائتلافی هستند اما عباس، اخیرا چراغ‌سبزهایی نشان داده مبنی‌بر اینکه حاضر است از نخست‌وزیری نتانیاهو حمایت کند. بنت، در آخرین مواضع صراحتا نگفته است به ائتلاف مورد رهبری نتانیاهو نمی‌پیوندد اما او را رهبری معرفی کرده است که «خلف وعده» عمل می‌کند و قابل اعتماد نیست. اگر بلوک نتانیاهو بتواند بنت را قانع کند به ائتلاف او بپیوندد، آن‌گاه در صورت حضور منصور در ائتلاف عدد کرسی‌ها به 62 می‌رسد و امکان تشکیل کابینه میسر می‌شود. بااین‌حال، جدا از اینکه عدد 62 بسیار شکننده است و با توجه به خطای سه درصدی نظرسنجی‌ها، می‌تواند در انتخابات به زیر 61 بلغزد، مسئله اساسی‌تر این است که احزاب بلوک نتانیاهو سوپر دست‌راستی، افراطی و نژادپرست هستند و امکان ائتلاف آنها با یک عرب بسیار اندک است. در بلوک آنتی نتانیاهو نیز اوضاع کاملا رو‌‌به‌راه نیست. گرچه آنها با مجاب‌کردن منصور یا بنت می‌توانند کابینه را تشکیل دهند اما ممکن است سر اینکه چه‌کسی نخست‌وزیر شود دچار تنش شوند. گیدور سعار (رهبر امید نو) و بنت هر دو گفته‌اند در ائتلافی که یائیر لاپید (رهبر حزبِ آینده‌ای هست) نخست‌وزیر شود، مشارکت نمی‌کنند. لاپید با اینکه بیشترین رأی را در این بلوک دارد، تلویحا گفته است آنچه برایش اولویت دارد کناررفتن نتانیاهو از قدرت است و نه نخست‌وزیرشدن خودش. به نظر می‌رسد در صورت پشت‌کردن بنت به نتانیاهو، گیدور سعار در این بلوک شانس بیشتری از لاپید و بنت برای نخست‌وزیری دارد. مجموع اینها نشان می‌دهد تشکیل کابینه توسط نتانیاهو پس از انتخابات سوم فروردین بسیار بعید است، احتمال قابل قبولی (هرچند نه خیلی بالا) وجود دارد که مخالفان قسم‌خورده او بتوانند کابینه تشکیل دهند، اما همین‌طور احتمال قابل‌قبولی وجود دارد که هیچ‌کس قادر به تشکیل کابینه ائتلافی نباشد و کابوس تشکیل کابینه در اسرائیل کماکان ادامه پیدا کند و انتخابات پنجم در دو سال در کار باشد.
دگرگونی در خاورمیانه؟
در صورت ادامه ایجاد بن‌بست برای تشکیل کابینه ائتلافی نتانیاهو تا انتخابات بعدی (احتمالا شهریور) مجددا به نخست‌وزیر «نیمه‌رسمی» اسرائیل بدل خواهد شد و متعاقبا توان او برای مداخله در تحولات خاورمیانه کمرنگ خواهد شد. به خاطر بیاوریم طرح صلح میان امارات و بحرین با اسرائیل در طول سال 98 (زمانی که اسرائیل فاقد نخست‌وزیر برگزیده بود) متوقف ماند و این توافق زمانی امضا شد که نتانیاهو توانست در اردیبهشت 99 دوباره نخست‌وزیر برگزیده اسرائیل شود. ازاین‌رو احتمال صلح و برقراری روابط دیپلماتیک میان خاندان سعودی با اسرائیل در این وضعیت بسیار بعید خواهد بود. این شرایط عربستان را در موقعیت پیچیده‌ای قرار خواهد داد، ذات محافظه‌کار نخبگان آل‌سعود در روابط بین‌الملل، احتمالا باعث خواهد شد ریاض از یک اتحاد جدی با اسرائیل دلسرد شود. این دلسردی در صورت روی‌کارآمدن نخست‌وزیری از بلوک آنتی نتانیاهو نیز متصور است. نخست اینکه نخست‌وزیر این بلوک، چه لاپید، چه بنت و چه سعار، در تعامل با رهبران خلیج‌فارس بسیار آماتور هستند و «تازه» باید خیلی چیزها را فرا بگیرند -‌این سه روی هم 10 سال سابقه وزارت دارند که اغلب آن نیز وزارت آموزش‌وپرورش و وزارت کشور بوده- دوم اینکه کابینه ائتلافی آنها بسیار شکننده خواهد بود و به احتمال بالا ظرف کمتر از یک سال دچار فروپاشی شود.
همچنین در صورت عدم تشکیل کابینه ائتلافی در اسرائیل یا تشکیل به ریاست فردی به‌جز نتانیاهو، ایران و دولتِ بایدن در ایالات‌متحده از مزاحمت کمتری برای بازگشت به برنامه جامع اقدام مشترک برخوردار خواهند بود. نتانیاهو در قامت نخست‌وزیر نیمه‌رسمی (که تازه باید در دادگاه‌های رسیدگی به فساد اقتصادی‌اش هم حاضر شود) از توان لابی به‌مراتب کمتری در کنگره آمریکا برخوردار خواهد بود. نتانیاهو همین حالا نخست‌وزیری است که جو بایدن تمایل چندانی به شنیدن حرف‌هایش ندارد (چهار هفته طول کشید تا بایدن اولین تماس تلفنی خود را با نتانیاهو برقرار کند)، اگر در انتخابات نیز برنده نشود و صرفا گرداننده کابینه اسرائیل تا انتخابات بعدی باشد، تمایلِ بایدن برای تعامل با او از این هم کمتر خواهد شد. در عین حال اگر سیاست‌مداری از بلوک آنتی نتانیاهو موفق به تشکیل کابینه شود به دلایلی که در بالا ذکر شد، هژمونی او برای مداخله جدی در تعامل احتمالی میان تهران و واشینگتن ناچیز خواهد بود. فراموش نکنیم نتانیاهو برای 12 سال متمادی قدرت را در اسرائیل قبضه کرده است. کناررفتن او از قدرت مانند برکناری یک پادشاه یا دیکتاتوری قدرقدرت است، حذف او، حکمرانی در اسرائیل را دست‌کم در میان‌مدت با دگردیسی‌های قابل توجهی و وضعیت گیج‌کننده‌ای مواجه خواهد کرد، جاه‌طلبی نتانیاهو برای حضور ابدی در قدرت، اغلبِ سیاست‌مداران کهنه‌کار اسرائیل را از صحنه حذف کرده و لشکری از سیاست‌مداران آماتور خلق کرده است. شاید برای یک دهه اسرائیل گرفتار کابینه ‌های ائتلافی بی‌دوام و انتخابات پی‌درپی شود. به‌ویژه ایران و عربستان، هر دو انتخابات اسرائیل را از نزدیک تماشا خواهند کرد، نتیجه انتخابات سوم فروردین و آینده سیاسی اسرائیل می‌تواند هم ایران و هم عربستان را در خصوص طراحی دکترین پسا-ترامپ در خاورمیانه با تأملات جدی مواجه کند. ترامپ پیمانکار نظمی در خاورمیانه شد که معمار آن نتانیاهو بود. اگر کناررفتن ترامپ از قدرت زلزله‌ای علیه آن نظم قلمداد شود، حذف نتانیاهو از قدرت یک سونامی خواهد بود.
 

اخبار مرتبط سایر رسانه ها