|

‌سیاست‌پیشگی نامتعارف در ایران‌

‌مهدی قدیمی* ‌مهدی قدیمی* ‌مهدی قدیمی*

در تمامی نظام‌های دموکراتیک دنیا، با وجود اینکه احزاب مختلف با طرز فکرهای مختلف فعالیت‌های قانونی و رقابت‌آمیز دارند اما هیچ‌گاه منافع ملی را فدای منافع حزبی و جناحی خود نمی‌کنند؛ همواره منافع ملی محور اصلی سیاست‌پیشگان است و منافع ملی را با هیچ منفعت دیگری جایگزین نمی‌کنند و به محض اتمام انتخابات؛ از تمامی کشور یک‌صدا در ارتباط با منافع ملی بیرون می‌آید. در ایران نیز جناح‌های سیاسی به صورت نیم‌بند وجود دارند و با یکدیگر رقابت می‌کنند اما چندمشکل اساسی در این فعالیت‌های سیاسی به چشم می‌خورد: اولا نظام مردم‌سالاری در ایران اجزای یک نظام دموکراتیک را ندارد (مانند قانون‌گرایی، وجود احزاب قانونی، آزادی بیان، آزادی مطبوعات، و...) ثانیا جناح‌های سیاسی منافع ملی را فدای منافع جناحی خود می‌کنند. در سال‌های 94 و 95 در نتیجه توافق برجام که توسط دولت فعلی به دست آمده بود، رشد اقتصادی در ایران حدود 12 درصد و قیمت دلار در بازار آزاد حدود 34 هزار ریال بود اما با خارج‌شدن دولت ترامپ از برجام در اردیبهشت 97 دلار در دو سال تا 28 هزار تومان بالا رفت و رشد اقتصادی سال‌های 97 تا 99 منفی بوده و بر اساس برآوردهای سازمان‌های بین‌المللی اقتصاد ایران در سال‌های 98 و 99 حدود 12 درصد کوچک‌تر شده است.

این افراد برای چه و چگونه با نادیده‌گرفتن منافع ملی و این همه جنایت علیه مردم رنج‌دیده ایران از حزب جمهوری‌خواه و شخص ترامپ دفاع می‌کردند؟ در حال حاضر نیز با نادیده گرفتن منافع ملی و وضعیت بد اقتصادی جامعه، در راه بازگشت برجام سنگ‌اندازی می‌کند و چندان موافق بازگشت ایران و آمریکا به برجام نیستند. منابع ارزی بسیاری در کشورهای مختلف بلوکه‌شده و مردم در زیر تحریم‌های سنگین آمریکا به سختی زندگی می‌کنند. بسیاری از تحلیلگران معتقدند که این جناح تمایل دارد که این توافق توسط دولت بعدی انجام شود. در پاسخ به این پرسش که چرا یک جناح سیاسی چنین عمل می‌کند، باید گفت که این همان سیاست‌پیشگی نامتعارف در ایران است که خود ناشی از فقدان احزاب قانونی در ایران است و سیاست‌پیشگی در ایران به صورت فردی انجام می‌گیرد؛ درحالی‌که اگر فرد در درون یک حزب رشد کند، افکار او به چالش کشیده شده و آب‌دیده می‌شود. در ایران افراد به تنهایی این سیاست‌پیشگی را طی می‌کنند و به همین دلیل شکل نامتعارف به خود می‌گیرند. در این میان هزینه‌های این امر نامتعارف را ملت رنج‌دیده ایران پرداخت می‌کنند. چنین سیاست‌پیشگی‌ای به کشور آسیب می‌زند. در همه دنیا سیاست تابع اقتصاد و منافع اقتصادی است اما در ایران اقتصاد تابع سیاست است و منافع اقتصادی هیچ نقشی در سیاست‌پیشگی ندارد. تا زمانی که سیاست تابع اقتصاد و منافع ملی نباشد، کار بر همین منوال که چندان ایدئال و آرمانی نیست خواهد چرخید. با عوام‌گرایی نمی‌توان جامعه را به سوی توسعه اقتصادی و اجتماعی هدایت کرد. به باور بسیاری از تحلیلگران سیاسی، دوران ترامپ یک نوع انحراف در سیاست داخلی و خارجی آمریکا بوده و سیاست‌های خارجی و داخلی ترامپ چهره کریه و زشت ظاهرا دموکراتیک آمریکا را عیان کرد؛ به عبارت دیگر کشوری که بیشترین درآمد تولید ناخالص داخلی خود را از طریق فروش اسلحه و جنگ‌افزارهای کشتار جمعی به دست می‌آورد، نمی‌تواند اصولا یک جامعه دموکراتیک به معنای واقعی باشد. اکنون دوران پساترامپ فرارسیده و ایران باید سیاست خارجی خود را اصلاح کرده و بر اساس منافع ملی خود عمل کند تا بخشی از تحریم‌های ظالمانه دوران ترامپ را لغو کرده و گشایشی در اقتصاد خود ایجاد کند. مدیران و مسئولان جامعه باید در سیاست‌پیشگی خود به فکر معیشت اقشار آسیب‌پذیر هم باشند. در جهان امروز همه دولت‌ ها بیشترین توجه خود را به معیشت مردم، گسترش کسب‌وکار، کاهش نرخ بی‌کاری، کاهش تورم، رفع رکود اقتصادی و... معطوف می‌کنند؛ درحالی‌که در ایران امروز به تنها چیزی که توجه نمی‌شود وضعیت معیشت مردم به‌ویژه اقشار آسیب‌پذیر است. در کشورهای پیشرفته تورم زیر پنج درصد سبب سقوط دولت‌ها می‌شود، درحالی‌که مردم صبور ایران تورم‌های 30 و 40 و50 درصدی را تحمل می‌کنند؛ بنابراین بسیار ضروری است که در دوران پساترامپ، هر دو جناح عمده سیاسی در ایران رقابت جناحی را کنار گذاشته و به‌طور یکپارچه از منافع ملی و اقتصادی ایران دفاع کرده و به جنگ سرد 30 ساله که همواره سود آن به نفع دیگران و ضرر آن برای ملت ایران بوده پایان بدهند. قبلا گفته می‌شد که در کوله‌پشتی هیچ سرباز آمریکایی دموکراسی و آزادی وجود ندارد و امروز هم می‌توان گفت در کیف‌های هیچ سیاستمدار چینی و روسی دموکراسی وجود ندارد. سیاست‌پیشگی در ایران باید تنها بر اساس منافع ملی ایران به صورت زیرکانه و آگاهانه انجام پذیرد؛ هرچند به نظر می‌رسد که سیاست‌پیشگان ایران بعد از 115 سال که از انقلاب مشروطه می‌گذرد، هنوز سیاستمداران بالغ، امروزین و توسعه‌یافته نیستند. گویی 115 سال زمانی کافی برای دست یافتن به سیاست‌پیشگان توسعه‌گرایانه در ایران نبوده است. * عضو هیئت‌علمی بازنشسته دانشگاه

 

اخبار مرتبط سایر رسانه ها