ظریف از اسفند97 تا خرداد1400
زینب اسماعیلیسیویری
یک ماه پیش سندی در تهران بین ایران و چین امضا شد؛ همه دنبال محتوای سند بودند؛ اما گفته شد که دو کشور چنین توافق کردهاند که متن سند منتشر نشود و هنوز متنی منتشر نشده. حالا از خرد و کلان به این سند بد و بیراه میگویند؛ اما در داخل کشور مصاحبه محرمانهای با هدف «انتقال تجربیات این دولت به دولت آینده» با وزرا انجام میشود و گفتوگو با محمدجواد ظریف، وزیر خارجه، به رسانهای بیرون مرز درز پیدا میکند. به نظر میرسد انتشار این مصاحبه با شرایط ملتهب سیاست خارجی و داخلی و نزدیکی به انتخابات ریاستجمهوری، فضايي ايجاد كند که تا 28 خرداد، قرار است هرچه هست و نیست را در خود بپیچد.
اگرچه در این سالها اولین بار نیست که سخنان محرمانه وزیر خارجه در جلسات یا نشستهای غیرعلنی به عرصه رسانهها درز پیدا میکند؛ چه آن روزها که کریمیقدوسی سردمدار این درزهای اطلاعاتی بود و فایل صوتی وزیر را به صورت متن مکتوب تنظیم میکردند و به رسانهها درز میدادند و اکنون که فایل محرمانهای از داخل دولت درز یافته است. شاید این غیر قابل دفاعترین بخش از اتفاقاتی باشد که تاکنون حول محور دیپلماسی در این دولت رخ داده است، وقتی در بدنه دولت فایل صوتی، محرمانه باقی نمیماند. سخنگوی وزارت خارجه توضیح میدهد «هم در گفتوگو مشخص است و هم همه میدانند که قرار به انتشار نبوده و تعهد دوجانبه برای حفظ محرمانگی به صورت مکتوب بوده است. وزارت خارجه در هیچیک از بخشهای این فرایند یعنی مصاحبه، انتخاب تیم مصاحبهکننده، عوامل و نگهداری فایلها نقشی نداشته و این را که چه کسانی، چگونه و چرا این را منتشر کردهاند، نمیدانیم». در هر حال با وجود پیشفرضهای متفاوت میتوان دولت و بخشی را که مسئول این کار بود، مسئول اصلی ایجاد این تنش دانست. در شرایطی که دستگاه دیپلماسی بار دیگر در کارزار مذاکرات هستهای با 1+4 و تلاش برای احیای برجام است، چنین اتفاقاتی تنها میتواند انرژی و توان اعضای این بخش را بکاهد که اکنون سرباز جنگی سخت هستند. اما نکتهای میتوان به این مباحث افزود؛ یادمان هست سال 92 که دولت حسن روحانی روی کار آمد، با محوریت موضوع دیپلماسی تصور عمومی این بود که قرار است دیپلماسی به دست سکانداری یک دیپلمات، روزگار حرفهای و منطبق بر اصول روابط بینالملل و به سمت منافع ملی را طی کند. بارقهها و نشانههای آن در دوران مذاکرات زیاد بود؛ اما با ایجاد تنشهای داخلی، ماهیگیری همه جريانها از دستاورد دیپلماسی بدون ایفای نقششان، مدام فضا را از حرفهایگری خارج کرد و به معامله و مطابقت دستگاه دیپلماسی با جاهاي دیگر سوق داد. پیشتر از لابهلای برخی موضعگیریهای مقامات وزارت خارجه بهویژه بخش سخنگویی وزارت امور خارجه، میشد رگههایی از انتقاد نسبت به تامالاختیارنبودن و دخالت دیگر نهادها در کار دیپلماسی را یافت. درحالیکه چند سالی است این رویه آنچنان متفاوت شده که دستگاه دیپلماسی تلاش میکند خود را عضوي از نهادهاي فرادستي بداند؛ درحالیکه حداقل شنیدن مواضع ظریف در همین مصاحبه تقطیعشده نشان میدهد جایگاه دستگاه دیپلماسی از منظر حاکمیت و نهادهای فرادستی کجاست؟ یادم هست چند روز بعد از استعفای ظریف بعد از سفر بشار اسد، رئیسجمهوری سوریه، به تهران، برای گفتوگویی به دفتر یکی از سفرای پیشین که قرابت قدیمی و عضویت در یکی از نهادهای نظامی داشت، رفته بودم و خارج از مصاحبه از او پرسیدم که از سفر آقای اسد به تهران مطلع بوده یا نه؟ یکی از مبلهای اتاق را نشانم داد و گفت «عصر همان روز، سفیر سوریه اینجا روی این مبل نشسته بود و با هم جلسه داشتیم؛ اما ما از سفر مطلع نبودیم». گپمان به موضوع استعفای ظریف کشید. با لحن پدری خسته از رفتار پسرش، از موضع بالا گفت «آقا جواد است دیگر، یک کارهایی میکند» و بعد صریحتر گفت که اساسا این سفر ربطی به ظریف نداشت و... . شاید این مشتی از نمونه خروار است؛ اما میتوان گفت کموبیش این نگاه نسبت به دستگاه دیپلماسی وجود دارد. بارقه اصلی این نگاه را میتوان در همین جمله تقطیعشده بااهمیت «میدان نه دیپلماسی» دریافت. همین اتفاق بود که دیگر دیپلماتهای قبل از انقلاب و دیپلماتهای مستقل بعد از انقلاب و استادان دانشگاه، آن حمایت اولیه خود را از ظریف ادامه ندادند؛ چون انتظار این بود که این دوگانه به شکلی رفع شود، نه آنکه لاپوشانی شده و دیپلماسی در طبقه زیرین قرار گیرد. از آنجا که باید منافع مردم را این نهاد فراهم کند و بابت عملکردش پاسخگو باشد. اما اکنون مهمترین سؤال آن است که چرا جواد ظریف اسفند 97 استعفا داد و چرا دو روز بعد به صندلیاش بازگشت؟ آیا چیزی در او یا در نهادهای فرادستی عوض شده بود؟ آیا او فکر کرده بود میتواند بیشازپیش در این مجادله نفسگیر پیروز شود؟ آیا جواد ظریف بعد از آن استعفا «نماینده جمهوری اسلامی» در منظر بینالمللی شد؟