|

مرگ خاموشی هنرمند نیست

گلی که پرورش از دست باغبان نگرفت/ اگر ز چشمه خورشید سر زند خودروست آری بی‌مدد دلیل راه، طی طریق محال است و مقصد بس بعید و گاه نامعلوم و قاصد خسته است و همیشه در تکرار و همواره بی راه برای وصل به فهم و تجارب و درک دانش و دارایی‌های معنایی استاد باید که تن را جان کنیم و پای را قانع به رفتن و قلب را با حمایت صبر، مصمم به رسیدن این خواست، مجاب و مسئول و مدیر این انتخاب سازیم. حرف معلمی است که معلمی با او چشم به جهان گشود (استاد محمود کریمی). شریف بود و از اصحاب رأی و ریشه در اصالت‌ها داشت و بی‌هیچ هیاهویی با دانایی‌های بی‌اندازه‌اش اما بی‌ابراز و بی‌حاشیه، عامل به کار خویش بود و مرجعی قوی برای بسیاری از پویندگان و مدرسین این هنر سازنده. از او بسیار آموختیم، آموختیم که هنر نظم است و زندگی هنر است و هنرمند نیز متأثر از این نظم. استاد خود نیز همواره متعهد بدین باور و عامل بدین نگاه بود و زندگی نیز با این باور در گذر بود. آخرین دیدار ما شاگردان با استاد یک روز قبل از سفر او به دیار باقی در خانه پرمهرش بود. درس را گرفتیم و چای خوردیم و به امید دیدار دیگر وداع کردیم و رفتیم و فردایش سیه‌پوش و سوگوارش شدیم اما فرزندان معنوی این استاد بزرگ هنوز هم از او می‌آموزند و به وقت شک در دروس با مراجعه به آثار وی رفع اشکال می‌کنند و یاد استاد هنرآموختگان این بزرگمرد هنر بسیارند اما نام‌آشنایان امروز که به آن اشاره می‌شود، از تاریخی تا تاریخی باهم روزگار گذراندند و به هم مهر ورزیدند و چون خانواده‌ای در کنار هم زیستند، این است که تنها اکتفا به درج این اسامی شد. آقایان محمدحسین سیفی‌زاده، شاهپور رحیمی، محمدعلی قدمی و بانوان سهیلا شهشهانی، فرخنده احرپور، افسانه رثایی و معصومه مهرعلی آری مرگ خاموشی هنرمند نیست/ من از او هفت بهار خاطره در سر و در جان دارم و با آن یادها در زیستم به یاد او/ معلم عزیز ما روزت مبارک و روحت محشور با داود نبی.

 

اخبار مرتبط سایر رسانه ها