داستان یک «پیچ»
تیتوس لوکرتیوس کاروس، شاعر و فیلسوف اپیکورگرای اهل روم باستان بود که در سده نخست پیش از میلاد میزیست. از جمله آثار بهجامانده از لوکرتیوس میتوان به منظومه بلند «در باب طبیعت چیزها» اشاره کرد که در آن به نظریه اتمی قدیم پرداخته است. این کتاب یک دیوان شعر آموزشی است که با هدف توضیح فلسفه اپیکوری برای مخاطبان رومی سروده شده است. لوکرتیوس، پیش از مرگش نتوانست این کتاب را منتشر کند و پس از مرگ او، سیسرون کتاب منتشرنشده لوکرتیوس را گردآوری و منتشر کرد. لوکرتیوس در کتاب خود، درازدستیهای حاکمان را نکوهش کرده و سرچشمه تیرهبختی آدمی را افتادن در دام پندارهای خام و خرافات میداند. او در پی این بوده که با پیداکردن سرچشمه علمی پدیدههای طبیعت، ذهن مردم را از خرافات رهایی دهد تا به رستگاری برسند. لوکرتیوس از اصول اتمگرایی، ماهیت ذهن و روح، توضیح حس و فکر، پدیدآمدن دنیا و پدیدههای آن و چندین پدیده آسمانی و زمینی سخن میگوید. جهانی که در این اشعار توصیف شده بر مبنای این اصول فیزیکی و با هدایت بخت و بدون دخالت غیرمادی ایزدان سنتی رومیان کار میکند. لوکرتیوس شعرش را با سرودی آتشین در ستایش از ونوس، الهه عشق آغاز میکند: «کسی که آمدنش به هنگام بهار ابرها را پراکنده کرده است، آسمان را لبریز از نور و روشنی ساخته و کل جهان را پر کرده است از میل جنسی دیوانهوار». این شعر بیش از هزار سال جزء آثار «گمشده» بود و بهصورت اتفاقی در قرن پانزدهم دوباره کشف شد. در کتاب «چگونه جهان مدرن شد؟» استیون گرین بلت، پژوهشگر برجسته آمریکایی، شرحی گیرا از چگونگی کشف دوباره این کتاب که مقارن با دوره رنسانس و زایش دنیای مدرن بود، به دست میدهد. او با کندوکاو در این کتاب که آن را «یکی از اثرگذارترین آثار ادبی همه دورانها» میداند، تصویری زنده و روشن از گذشته و خطی که دنیای باستان را به دنیای مدرن وصل میکند، به دست میدهد. هیچ تبیین یگانهای برای ظهور رنسانس و آزادی نیروهایی که جهان ما را شکل بخشیدهاند وجود ندارد، با این حال نویسنده در این کتاب کوشیده یک داستان رنسانسی کمترشناختهشده اما نمونهوار را تعریف کند. مزیت ویژه کشف دوباره کتاب لوکرتیوس، انطباق آن با شیوه تلقی ما از چرخش فرهنگیای است که در سرآغازهای زندگی و اندیشه مدرن روی داد؛ نوعی رنسانس، یا نوزایی و تولد دوباره عهد باستان. در زمستان سال ۱۴۱۷، پوجو براچولینی، منشی بیکارشده پاپ مخلوع که اینک «شکارچی کتاب» شده بود (شخصیت جذابی که نویسنده در فصل اول به تشریح زندگی او میپردازد)، نسخهای از کتاب «در باب طبیعت چیزها»، نوشته لوکرتیوس را در صومعهای دورافتاده پیدا کرد. این البته تنها یکی از کشفیات او از جهان باستان و نسخ خطی پاگانی بود که به طرزی شگفت به دست کاتبان پارسای مسیحی، در کنج کتابخانههای صومعهها، محفوظ مانده بودند. برخی از آموزههای اصلی این کتاب از این قرار است: همهچیز از ذرات مشاهدهناپذیر ساخته شده است؛ ذرات بنیادی ماده (تخمههای چیزها) ادبی و ازلیاند؛ ذرات بنیادی از حیث شمار بینهایتاند اما از حیث شکل و اندازه محدود؛ جهان محصول هیچگونه طرح و نقشهای نیست و هر آنچه هست، تجلی طرح و برنامهای فراگیر یا طراحی هوشمندی که ذاتی خود ماده باشد، نیست؛ همهچیز در نتیجه یک «پیچ» به وجود میآید. (پیچ اصطلاحی است که لوکرتیوس بهکرات از آن استفاده کرده و عنوان اصلی کتاب حاضر در زبان اصلی نیز همین اصطلاح است. واژه لاتینی اصلی لوکرتیوس کلینامن بود: یک حرکت، حرکت غیرمترقبه و پیشبینیناپذیر ماده. پیچ به معنای کمینهترین حرکات است اما همین کمینهترین حرکات کافی است تا زنجیرهای بیوقفه از برخوردها را به راه اندازد)؛ پیچ منشأ اختیار است؛ طبیعت بیوقفه در کار تجربهگری است؛ عالم برای انسانها یا بهخاطر آنها خلق نشده؛ انسانها موجوداتی منحصربهفرد نیستند؛ جامعه انسانی نه در عصر زرینی از فراوانی و فراغ بال، بلکه در جریان جنگی ابتدایی بر سر بقا آغاز شد؛ بزرگترین مانع در راه لذت درد نیست، بلکه وهم است. در باب طبیعت چیزها کتاب آسانخوانی نیست. با حدود ۷۴۰۰ سطر شعر، این کتاب در قالب استاندارد شش وزنی سروده شده، یعنی در قالب سطرهای شش ضربی بدون قافیهای که شاعران لاتینزبان دیگری مانند ویرژیل و اوید، به تقلید از زبان یونانی مورد استفاده هومر، شعر حماسیشان را در آن سرودهاند. در جایجای این شعر بلند لاتینی، که خود به شش کتاب بدون عنوان تقسیم شده، جلوههایی از زیبایی غنایی، تأملات فلسفی درخصوص دین، زیبایی و مرگ و نظریاتی پیچیده در ارتباط با جهان مادی، تطور جوامع انسانی، خطرات و خوشیهای نزدیکی و نیز طبیعت مرض و ناخوشی یک جا جمع آمده و زنجیروار به هم وصل شده است.