ساماندهی مهارتهای توسعهای
سوم، کارآموزی و آموزش فنی و حرفهای انتظار از دولت بهمثابه کارخانه شغلسازی را کاهش میدهد. این انتظار از بسیاری از دولتها که خود از فقدان مهارت در اداره کشور رنج میبرند، اساسا بیهوده است. با افزایش مهارتها، مردم مسئولیت تقدیر خویش را بر عهده میگیرند. چهارم، نظام رتبهبندی فنی و حرفهای سبب میشود مردم و بنگاههای کوچک و بزرگ در استخدام مهارتهای گوناگون دچار ابهام و سردرگمی نشوند. به بیان ساده، در نظر بگیرید یخچال خانه شما خراب شده است و شما نمیدانید به چه کسی مراجعه کنید و به آن کس هم که مراجعه میکنید، میزان تجربه و مهارت او را نمیدانید؛ چراکه نظام جاافتاده و اطمینانبخشی هم برای رتبهبندی آنها وجود ندارد. همین مشکل در سطح ملی و برای جذب در بنگاهها و شرکتهای کوچک و بزرگ نیز وجود دارد. پنجم، بسیار شنیده میشود که مسئولان و فعالان اجتماعی- سیاسی از این امر گلایه دارند ولی نوعا بهگونهای گلایه میکنند که گویی تبدیل به یک امر محتوم تاریخی شده و از تفکر برای ارائه راهحل استنکاف میکنیم. البته گسترش مهارتهای توسعهای، کارآموزی و آموزش فنی و حرفهای، امر سادهای نیست و به اختصاص چند سوله و تجهیز چند کارگاه خلاصه نمیشود. چه بسیار کارگاههای مجهز به ماشینآلات که از سوی آموزشوپرورش یا دیگر نهادها راهاندازی شده است که از فقدان آموزشدهنده حرفهای یا اتصال به شبکه تولید، مصرف و بازار محروم است. مطالعات کموبیش مناسبی در این زمینه در کشور انجام شده و از حیث مقایسهای نیز فعالیتهایی انجام شده است؛ اما تجربه ما از دستگاههای اجرائی این است که به نظر میرسد هنوز از فهم پیچیدگیهای این موضوع مهم و استراتژیک غافل هستیم و عزم ملی و عرصه عمومی بحث و تفکر در این امر مهم در بدنه اجرائی کشور و در میان مردم وجود ندارد. هنوز کنکور و اخذ مدرک دانشگاهی در بورس افکار عمومی است و این خود نشان از این غفلت تاریخی دارد. هنوز جوانی که ترک تحصیل کند و به خوداشتغالی بپردازد، پذیرفتنی نیست و باید حتما یک مدرک دانشگاهی غیرمرتبط و حتی نامعتبر را در انبان خود داشته باشد. ششم. یک کاندیدای ریاستجمهوری اولا، باید خود به فهم این موضوع برسد. برای این کار ضروری است دانشهای مرتبط با این موضوع را درک، مدیریت و سنتز کند. ثانیا، باید بتواند این موضوع را به یک جنبش اجتماعی تبدیل کند. همچون «گروندیک پرلیت»، فیلسوف ملیگرای دانمارکی، باید بتواند مردم را از شرایط خود آگاه کند و شهر به شهر و روستا به روستا مردم را به جنبش عظیم مهارتی فرابخواند و البته پیش از آن زیرساختها و زمینههای آن را در دولت و جامعه فراهم کند. ثالثا، به الزامات جدید مهارتهای توسعهای و فنی و حرفهای در عصر دیجیتال در بخش خصوصی و عمومی آگاهی یابد. این الزامات از مهارتهای راهاندازی کسبوکارهای خُرد تا الزامات دولت دیجیتال و اقتصاد پلتفرمی را دربر میگیرد که در نوشتههای دیگری به آن پرداختهام. پ.ن: در توضیح جنبش اجتماعی «گرندویك» به این نکته اشاره میکنم که او یک فیلسوف ملیگرای دانمارکی بود که یک جنبش اجتماعی را بنا نهاد تا روش تولید کشاورزی دانمارک را تغییر دهد. وی در نوشتهها و سخنرانیهایی که در سراسر کشور ایراد کرد، بر این امر تأکید میکرد که کشاورزان باید آموزش دیده و تربیت شوند و مسئولیت تقدیر خویش را بر عهده گیرند. در مدت زمان کوتاهی، هنرستانهای فنی مردمی محلی در سراسر دانمارک گسترش یافت. الهامگرفته از این ایدئولوژی و تحت تأثیر فشارهای اقتصادی، کشاورزان به مالکیت تعاونی حول محور ماشینهای لبنیاتی محلی روی آوردند. در دهه 1880 شمار تعاونیهای لبنیاتی از سه به 700 رسید و از 1850 تا 1900 سهم صادرات کره از دانمارک به انگلستان از صفر به 60 درصد رسید.