|

دفاع از زبان اخلالگر

شیما بهره‌مند

«طرفداران پاکی زبان همواره از تغییرات زبان شِکوه کرده‌اند، ولی غیر از همان آه و ناله‌ها طرفی نبسته‌اند... اصرار بر اینکه زبان ثابت بماند، شِکوه از اینکه چرا مردم دیگر از قوانین دوران خوشِ گذشته اطاعت نمی‌کنند، اعتراض به فساد خیالیِ زبان، همه به کار شاه کانوت می‌‌ماند که به امواج دستور داد عقب بنشینند با این تفاوت که کانوت خوب می‌دانست که دستورهای او بیهوده و عبث است ولی اینان نمی‌دانند». این شروع توفانیِ نقد جنجالیِ دکتر محمدرضا باطنی با عنوانِ «اجازه بدهید غلط بنویسیم»1 است بر کتابِ «غلط ننویسیمِ» ابوالحسن نجفی، که سالیانی است به‌‌اصطلاح انجیلِ زبان فارسی و متر و معیار آن است. باطنی، نقدِ خود را با نقل قولی از رابرت هال، زبان‌شناس آمریکایی، آغاز می‌کند که باور دارد طرفداران پاکی و ایستاییِ زبان، طرفی نخواهند بست و زبانْ پدیده‌ای پویاست که به‌رغم تمام مخاطراتی که محافظانِ زبان فهرست می‌کنند مسیر خودش را می‌رود و از‌این‌رو است که تمثیلِ خواستِ شاه کانوت را می‌آورد که به کاری ناممکن امر کرده بود. باطنی با نوشتنِ این نقدِ مهم و بنیادی، بنای درافتادن با مؤلفِ کتاب را ندارد که به قولِ خودش، ابوالحسن نجفی به طور یقین به فرهنگ و ادب این سرزمین خدمات شایانی کرده و سخت مورد احترام است، بلکه باطنی به‌ حکمِ صداقت علمی و دفاع از «زبان‌شناسی به‌عنوان یک علم» وارد میدان می‌شود و می‌نویسد «اگر قرار باشد جنگی که فراهم آمده است یک کار زبان‌شناسی تلقی شود، حاصل آن جز بی‌اعتبار ساختن زبان‌شناسی چیزی نخواهد بود». باطنی در مقامِ یک زبان‌شناس باور دارد که ماحصلِ امر و نهی‌های جزمی در زبان، چیزی جز لرزشِ دست به وقتِ نوشتن و به لکنت افتادنِ زبان نخواهد بود. او بی‌درنگ راه را بر خطا و خُرده‌گیری محافظان زبان می‌بندد و می‌نویسد: «زبان‌شناس‌ها در مسائل زبانی روادارتر و آسان‌گیر هستند، نه به این دلیل که در کاربرد زبان شلخته و بی‌بند و بارند، بلکه به این دلیل که از ماهیت زبان، شناختی درست‌تر و واقع‌بینانه‌تر دارند. آنها خوب می‌دانند که آنچه مایه دغدغه‌خاطر برخی از افراد می‌شود، درست همان راهی است که زبان باید طی کند و خواهد کرد». از منظر زبان‌شناسانی همچون دکتر باطنی، این‌دست غیظ و غضب‌ها به زبان که راه را بر هر نوع نوگراییِ زبان می‌بندد، دگرگونی زبان را نوعی لغزشِ زبانی می‌خوانَد. موریس بلانشو زمانی که از کلماتِ اخلالگر2 سخن می‌گفت، «قدرتِ تخریب-ساختنِ» زبان را نیز در نظر داشت. او تمام زورِ متن‌ها را، از نص قانون تا ادبیات، در امکانِ برهم‌زدن وضعیت‌هایی می‌داند که نظمِ دموکراتیک در آن از کار افتاده است، و این قدرتِ اخلالْ خود را در مفهومِ «امتناع» نشان می‌دهد؛ در عبارتِ «به گسست آری بگویید». گسست از هر‌ آنچه به سیطره قدرت درآمده است. بلانشو مصداقِ این انقیاد را، دانشگاه و ایده دانش و مناسبات زبانی موجود می‌داند و البته شیوه فهم ما از زبان و این مناسبات. اگر ایده گسستِ بلانشو را به زبان نسبت دهیم و مواجهه دوگانه زبان‌شناسان و محافظان زبان با این پدیده، باید به جانبداری از زبان‌شناسان به گسست از مناسبات زبانی رسمی و مألوف، آری بگوییم. البته جای گفتن ندارد، امتناعی که بلانشو از آن سخن می‌گوید امتناعِ فعال است که در یک دقیقه منفی نمی‌مانَد و در واقع آری‌گویی به امکان‌های تازه‌ای است که نظم موجود آن را تاب نمی‌آورد. هر ترتیب و آرایشِ جدید در مناسبات زبانی، محافظه‌کاران را به ستوه می‌آوَرد تا ناقوس‌ مرگ زبان را به صدا درآورند، حال آنکه زبانْ پدیده‌ای است که در نسبت با سیاست و جامعه تعریف می‌شود و بالطبع از هرگونه تعینِ قطعی مبراست. قطعیت و صلب و سخت پنداشتنِ زبان یا هر نوع رویکردی که به این سمت مِیل کند، به‌طرزی فروبسته، خواسته‌ناخواسته همدستی با نظم مستقری است که می‌خواهد با منقادسازیِ زبان، جامعه را به انقیاد بکشانَد. و چه‌بسا این مسیر که از نهادهای رسمیِ محافظ زبان می‌گذرد، در نهایت به انسداد زبان هم منجر شود. از‌این‌رو است شاید، که زبان‌شناسی گاه تنه به تنه سیاست و جامعه پیش می‌رود تا با دفاع از تغییر و آری‌گویی به گسست، از امکانِ تغییرپذیری در جامعه دفاع کند. بلانشو از کلماتی رها از گفتمان، سخن می‌گوید: تراکت‌ها، پوسترها، بولتن‌ها، کلمات خیابانی، کلمات بی‌پایان. کلماتی که فرامی‌خوانند، برمی‌آشوبند و نظمِ به‌ظاهر ابدی را برهم می‌زنند. این کلماتِ اخلالگر را که آرام نمی‌گیرند، به‌طرزی استعاری می‌توان مترادفِ تحولات زبان گرفت که کنشگرند و پیوستارِ مناسبات زبانی موجود را مختل می‌کنند. محمدرضا باطنی به این نقشِ زبان توجهِ خاص داشت. او در مقاله‌ای با عنوانِ «زبان در خدمت باطل»3 به نوشته‌ای از کلوس مولر، جامعه‌شناس آمریکایی ارجاع می‌دهد که از «نقش سیاست در ارتباط» می‌نویسد. در بخشی از این کتاب، مولر نشان می‌دهد که برخی از نظام‌های سیاسی با دستکاری زبان و سوءاستفاده از ابزار زبان، دست به مردم‌فریبی می‌زنند، او همچنین ارتباطِ بین زبانِ تحریف‌شده را با حفظ وضع موجود برملا می‌کند. چنان‌که باطنی در این مقاله می‌نویسد کاربرد زبان در زندگی روزمره ما، همان‌قدر عادی و بدیهی تلقی می‌شود که راه‌رفتن، غذاخوردن یا استنشاق هوا عادی و بدیهی فرض می‌شود و به همین دلیل شاید کمتر به خود زحمت می‌دهیم یا ضروری می‌بینم تا درباره نقش این پدیده شگفت در شکل‌دادن به زندگی فردی و اجتماعی خود به تأمل بپردازیم. «بنابراین، از طرح این سؤال بسیار ساده که کار یا فایده زبان چیست؟ نباید تعجب کرد. اگر این سؤال را از کسانی که با زبان سروکار دارند بکنید یا در کتاب‌های زبان‌شناسی به دنبال پاسخی برای آن بگردید، جوابی که خواهید یافت معمولا از این مقوله خواهد بود: زبان وسیله ارتباط اجتماعی است؛ کار زبان این است که بین افراد اجتماع رابطه برقرار کند. اگر بیشتر پافشاری کنید که منظور از وسیله ارتباط اجتماعی، و برقرار‌کردن ارتباط، چیست، احتمالا خواهید شنید که افراد اجتماع از راه زبان می‌توانند افکار و اندیشه‌های خود را به یکدیگر منتقل کنند. در پاسخ‌هایی که سنجیده‌تر باشد ممکن است جایی هم برای احساسات افراد گذارده شود: زبان وسیله انتقال افکار و بیان احساسات افراد جامعه است. این پاسخ‌ها غلط نیست؛ حقیقت است ولی فقط جزئی از حقیقت است».4 و از قضا دکتر باطنی با جزئی دیگر از حقیقت بیشتر سروکار دارد و تمام عمر بر این وجه از حقیقت تأکید می‌کند. باطنی از روی دیگرِ کاربرد زبان پرده برمی‌دارد که در آن زبانْ دیگر تنها بازگوکننده واقعیاتِ ذهنی نیست، و نیات و مفاهیم و افکار و ذهنیاتِ افراد، لباس لفظ نمی‌پوشد، بلکه زبانْ گاه برای استتار اندیشه به کار گرفته می‌شود و کلمات در لفافه‌ای پیچیده می‌شود که معنای مورد خواستِ فرد را برسانَد. این‌جور کاربردِ فریب‌کارانه زبان به‌ طور کلاسیک متعلق به قدرت است که برای پیشبرد مقاصدش نیاز به تداوم نظم مستقر و انقیاد ذهن‌ها دارد. از اینجاست که زبانْ خصلتی سیاسی پیدا می‌کند و گاه قدرت حتی با دخالت مستقیم، زبان را به ابزار مؤثری برای منحرف‌کردن یا شکل‌دادن به افکار عمومی بدل می‌کنند. کلوس مولر، نمونه‌هایی از این نوع دستکاریِ زبان را می‌آورد که دولت‌ها تحتِ عنوان مقررات زبانی سعی داشتند جا بیندازند، مقرراتی که حاملِ نوعی امر و نهی زبانی است و در رویکردِ محافظه‌کارانه به زبان نیز -با هر نیت خیرخواهانه‌ای که باشد- می‌توان رَد آن را گرفت. باطنی با آری‌گویی به گسست‌های زبان از مناسبات رسمی زبان و صلب‌پنداری آن، مدام از تغییرات زبان در بستر اجتماع دفاع کرد و در‌عین‌حال، بر علمی بودن زبان‌شناسی تأکید بسیار داشت، از‌این‌رو هر نوع متن و مکتوبِ غیرعلمی حول محور زبان، که خواسته‌ناخواسته، زبان را به نظم و قالبی درمی‌آورد که دستورالعمل و نسخه‌پردازی به‌ حساب می‌آمد، مورد عتاب و انتقاد او واقع می‌شد. 1. «اجازه بدهید غلط بنویسیم»، محمدرضا باطنی، مجله آدینه، خرداد ۱۳۶۷، شماره ۲۴. 2. «کلمات اخلالگر»، موریس بلانشو، ترجمه ایمان گنجی و محدثه زارع، نشر بان. 3، 4. «زبان در خدمت باطل»، دکتر محمدرضا باطنی، نشریه بخارا، شماره 76، مرداد-شهریور 1389.

 

اخبار مرتبط سایر رسانه ها