مسندِ بیمنصبِ مشاورِ نطق
علی اسدی-استاد دانشگاه
در ایران عزیزمان برخلاف کشورهای مترقی دنیا، جای یک کرسی کنار مسئولان خالی به نظر میرسد و از سر بداقبالی، منصبداران و پایوران ما بهطور عام با این مسئله غریبهاند؛ جایگاه «مشاور یا دستیار نطق». کارکرد «مشاور نطق» با «مشاور رسانه» ممکن است مرتبط و مکمل باشد یا بین این دو، در یک فرایند، همافزایی صورت پذیرد اما جنس تخصص و محصول عملشان، مجزا و متفاوت است؛ هرچند بسیارانی از آن بیاطلاعاند. این روزها که بیش از همیشه کارایی و گیراییِ منافع ملی و مصالح بینالمللی، وابسته به «گفتوگو» است، در نظارهاید که نمودش آشکارتر است و فقدانش غمبارتر؛ از طرح آمار ضدونقیض و شرح شلخته اخبار تا کاهش کیفیت گفتار و نوشتار، آنهم درست در برابر رسانههای تیزچشمی که به یک چشمبندی نور را نار میکنند و کاه را کوه؛ و حاصل: «کلید در گنج آراسته / به گنجور او داد ناخواسته». خرسند نیستم از اینکه پس از یک دهه پژوهش، شاید تعداد مقاماتی که در 50 سال اخیر، سخنرانیهایشان از همه حیث به چشم میآید، به تعداد انگشتان یک دست نمیرسد، آنهم نه چیزی در حد خطابههای گتیسبورگ، لعل نهرو، مالکوم ایکس، ماندلا و لوترکینگ. گوشها پرشده از عرایض ابلقی که نه رنگی دارند و نه جای درنگی؛ هرچه هست، بدیهیگوییهای خارج از حوصله و بافههای پروصله است که گرهساز است تا گرهگشا و اگر عزمی برای اصلاح نیست، دستکم برای حفظ اعتبار خود و احتشام ملت و مملکت، سخن پیرعقل نواندیش نُدوشنی را پیشه کنیم که برای چنین مواقعی دواست: «کمتر گفتن و قدری شنفتن» که عقلا به علم و تجربه گفتهاند: «از خوردن پُر، ملال خیزد».