چراغ چشمكزن
زهرا مشتاق
از روز قبل تا الان هیچ نخوردهام. گرسنهام و به حد مرگ عطش دارم. از دست خودم عصبانی هستم که چرا از بوفه برای خودم آب و نوشیدنی نخریدم. با خودم و دنیا قهرم. سرم زیر پتو است و دیگر نمیتوانم جلوی خودم را بگیرم. گریههایم چنان بلند است که صدای پاهایی را میشنوم که چطور به تختم نزدیک و دور میشوند و صداهایی که میگویند خوب میشوی عزیزم، گریه نکن، نترس و چه حرفهای خندهداری است چون در تمام زندگی ۴۹ سالهام به این اندازه مهیا و مشتاق رفتن نبودهام و در همین تاریکی و زیر همین ماسک اکسیژن به خدا التماس کردهام که میشود تمام شود و خودش خوب میداند که چه میگویم. تشنهام، پرستار آمنه خانم میگوید این غذای مادر است. دستنخورده است. یک لقمه میخوری. سرم را تکان میدهم و تشکر میکنم. برایم آبمیوه میآورد. تشکر میکنم و میگویم میل ندارم. راست نمیگویم. جگرم از عطش میسوزد. دارم از خودم انتقام میگیرم. دیگر نمیخواهم ضعیف باشم. من باید قویترین زن جهان بشوم و بلندبلند گریه میکنم و نفسهایم سختتر میشود. همه رویم را جمع میکنم و زنگ میزنم فریبا اشویی که خانهاش جایی نزدیک بیمارستان است و خواهش میکنم برایم نوشیدنی بفرستد. یک ساعت نمیشود که انواع آبمیوههای تکدانه و یک عالمه کیکهای مختلف روی میز ولو میشود. قند خالص است. ولی چنان عطشی دارم که یکی از آنها را تا ته سر میکشم و هایهای گریه میکنم.
ما کروناییها اجازه ملاقات نداریم. ما بیمارانی دچار عفونت هستیم که ناقل خطرناکترین بیماری قرن هستیم و این من را یاد رقص معروف مردگان مایکل جکسون میاندازد و فکر میکنم میتواند تبدیل به ویدئوی خندهداری شود؛ رقص ما بیماران در مقابل کادر درمان. در کمبودن کادر درمان جای هیچ تردید و اما و اگری وجود ندارد. زنگهایی که برای صداکردن پرستاران بالای سر بیماران قرار دارد، بیشتر شبیه یک شوخی است. زنگ که زده میشود، چراغ قرمز بالای آن اتاق روشن و چشمکزن میشود تا وقتی که پرستار بیاید و چراغ خاموش شود؛ اما پرستاری نمیآید و چراغ بیوقفه روشن و سرخ میماند. من بهشخصه ایرادی به کادر درمان نمیگیرم. مسئلهای بزرگتر در جریان است. نبود بودجه و نیروی کافی در بیمارستانهای بخش دولتی. با وجود آنکه سالانه درصد قابل توجهی نیروی پزشکی و پیراپزشکی از دانشگاهها فارغالتحصیل شدهاند و در جستوجوی کار میروند با درهای بسته روبهرو میشوند و همین، کادر فعال را تحلیل برده، دچار خستگی و چهبسا کاهش راندمان کار میکند و یکی از بزرگترین مشکلات موجود در بخش درمان بیمارستانهای آموزشی و دولتی است. پرستارانی که به نسبت دیگر اعضای کادر درمان مانند جراحان، پزشکان، مترون یا هدنرسها، بیشترین حجم کار را انجام میدهند و در مقابل دریافتی و کارانه بسیار اندکی دریافت میکنند. همین است که خیل بیماران توانمند را راهی بیمارستانهای خصوصی میکند.