|

کارآفرینی یا مرگ‌آفرینی

سعید نبی. مستندساز محیط زیست

تشویق به مرگ‌آفرینی می‌کنند به‌جای کارآفرینی البته برخی جوانان جویای نام و تلخی ماجرا اینجاست همه هم‌فکران آنهایی که در 26 آبان 1394 با تیترهایی از شبكه نفوذ با «استارت‌آپ آمریكایی ورود پنهان به عرصه اقتصاد» می‌گفتند، ترویج کسب‌وکارهای نوپای کشاورزی صرفا با هدف توسعه و اشتغال‌زایی و محیط زیست و منابع طبیعی را مانع پیشرفت خطاب می‌کنند. در ابتدا پیشنهاد می‌کنم همه آنها که قانون بشکه را می‌دانند، این یادداشت را مطالعه کنند!! ایران در‌حال محوشدن است و آب درحال تمام‌شدن. جنگ آب از استان‌ها به روستاها می‌کشد. ۲۵ سال پیش در استان فارس دو میلیون تن گندم خریداری شده اما امسال ۵۰۰ هزار تن هم ندارند، چون آب‌های زیرزمینی آن‌قدر توسط کشاورزان کشیده شده که تمام شده. متخصصان تسلیم سیاست‌مداران شده‌اند. در اینجا نباید سکوت کرد. اینها بخشی از سخنان عیسی کلانتری رئیس سازمان محیط زیست در تاریخ ۲۷ اردیبهشت ۱۴۰۰ است. سیاست‌مداری که معتقد است سیاست‌مداران کشور به توسعه پایدار اعتقاد ندارند. رئیس سازمان محیط‌زیستی که شاید اولین معاون محیط‌زیستی رئیس‌جمهور بعد از انقلاب باشد که به خاطر انحراف از قانون اساسی و عدم رعایت توسعه پایدار بر علیهش اعلام جرم شده. موافقت بدون قیدوشرط، مطالعه و طی روندهای قانونی با اجرای طرح گردشگری و ویلاسازی در «منطقه حفاظت‌شده خاییز»، تخریب با طرح گردشگری در پارک ملی بوجاق، عدم شفافیت و رعایت قانون در اجرای طرح گردشگری در جزیره آشوراده، موافقت با پرورش ماهی مهاجم تیلاپیا با آثار شوم و زیان‌بار و آخرین آن هم اعلام جرم دادستانی بندرانزلی به دلیل اجرای طرح بایوجمی در تالاب انزلی که سرطان‌زابودن این ماده شیمیایی مطابق با مقاله‌های روز دنیا به تأیید رسیده، همه و همه از جمله این اعلام جرم‌ها بوده است. اما فارغ از شخصیت و عملکرد عیسی کلانتری در دولت دوازدهم، آیا نباید این حرف‌هایش را برای ایران جدی گرفت؟ اخیرا عده‌ای جوان سوپرمن و آکادمیک که بدون تجربه اجرائی و مدیریتی و فیلدی با پرچم انقلابی‌گری و با شعار انقلاب اقتصادی 1400 در برنامه‌های کارآفرینی و استارت‌آپی ظهور و بروز کرده‌اند و مورد حمایت هم‌طیفی‌های خود در برخی کمیسیون‌های صنعتی و کشاورزی مجلس هستند با استفاده از تریبون‌های عمومی از جیب بیت‌المال و خصوصی و بدون توجه به توسعه پایدار بر مبنای اقلیم، شعار‌های توسعه کارآفرینی، ایجاد اشتغال و بهره‌برداری بیشتر از منابع آب و خاک محدود کشور در حوزه کشاورزی می‌دهند، آن هم بدون اشاره به رو به اتمامی این منابع و گوشزدکردن بحران‌های اجتماعی و اقتصادی و امنیتی ناشی از آن. اجازه بدهید تأکید کنم آب درحال تمام‌شدن است، آلودگی‌ها درحال گسترش‌یافتن است و از همه بدتر ترکیه و عراق و افغانستان جنگ آبی راه انداخته و برخلاف معاهده‌های بین‌المللی که به امضای خودشان رسیده است، با سدسازی جلوی ورود آب‌های جاری را به پایین‌دست و رودخانه‌های ما گرفته‌اند. اخیرا محمدابراهیم رئیسی، دبیر مالی و اقتصادی کمیته ملی سدهای بزرگ اشاره کرده: «ترکیه با احداث سد در حوضه ارس می‌تواند تهدیدی برای کشاورزی ایران در دشت مغان باشد. در افغانستان هم سدهایی نظیر کمال‌خان و پاشدان احداث می‌شود که می‌تواند با تأثیر بر میزان آب ورودی از طریق هیرمند به ایران بر اقلیم سیستان‌و‌بلوچستان آثار اقتصادی و محیط‌زیستی را منجر شود». در‌واقع این یعنی قهرمان‌های سدساز داخلی، سد‌های کشورهای دیگر را عامل خشک‌سالی کشور می‌دانند و شکایت می‌کنند که چرا مرغ همسایه غاز نشده. در پایان بد نیست برای جوانان انقلابی مذکور نکات زیر را یادآوری کنم که شاید برای بقای خود و خانواده‌شان از شر بحران‌های محیط‌زیستی تا 20 سال دیگر هم که شده، سال 1400 انقلاب محیط‌زیستی کنند. میزان آب‌های تجدیدپذیر از 132 میلیارد مترمکعب دهه 60 به 90 میلیارد مترمکعب در سال 99 رسیده که تمام این مقدار نیز صرف برداشت و مصرف کشاورزی و صنعت می‌شود و با این روند احتمالا ۲۰ سال دیگر اطراف زاگرس دیگر اثری از کشاورزی نخواهد بود. میزان بارش کشور از 325 میلی‌متر در سال 48 به 4/238 در سال 95 رسیده و میزان رواناب از 182 به 59 میلیارد مترمکعب رسیده است. نرخ فرسایش خاک در سال 1360 - 8/5 هکتار در تن بوده و در سال 1392 نرخ آن 26/1 شده و باید توجه کرد ایجاد هر سانتی‌متر خاک طی واکنش‌های طبیعی 700 سال زمان نیاز دارد. مساحت مراتع کشور 8/48 میلیون هکتار است که این میزان خوراک حدود 25 میلیون واحد دامی را در مدت یک سال جواب می‌دهد در شرایطی که جمعیت دامی کشور 124 میلیون واحد دامی گزارش شده است؛ یعنی بیش از سه‌برابر ظرفیت مراتع از آن بهره‌برداری می‌شود. تعداد چاه‌های کشور از 47 هزار حلقه در سال 51 به حدود 800 هزار حلقه در سال 94 رسیده و پیرو آن تعداد دشت‌های ممنوعه و بحرانی کشور از 22 دشت در سال 45 به 609 دشت در سال 99 رسیده که این مهم سبب فرسایش خاک، نمکی‌شدن آن، بروز ریزگردها و مهاجرت کشاورزان شده است. در پایان پیشنهاد می‌کنم بد نیست قانون بشکه را همه ما که می‌دانیم هم یک بار دیگر مطالعه کنیم.

 

اخبار مرتبط سایر رسانه ها