|

گفت‌وگو با زهرا شجاعی، تنها فعال سیاسی زنی که در انتخابات ثبت‌نام کرد

می‌گویند مگر می‌شود یک زن رجل سیاسی باشد؟

شهرزاد همتی

روز قبل از این مصاحبه، فضا جور دیگری بود. قرار به ردصلاحیت‌های گسترده نبود و هنوز اصلاح‌طلبان در شوک فرو نرفته بودند. صبح روز سه‌شنبه، در حالی به منزل زهرا شجاعی رفتیم که تصورش این بود این مصاحبه به‌دلیل شرایط موجود لغو شده است. با لبخند تلخی گفت: کمی دیر نیامدید؟ فکر نمی‌کنید حداقل شما، به‌عنوان همفکران ما باید زودتر سراغ من می‌آمدید؟ زهرا شجاعی تنها فعال شناخته‌شده در عرصه سیاست است که به پیشنهاد نهاد اجماع‌ساز اصلاح‌طلبان در انتخابات ریاست‌جمهوری ثبت‌نام کرد. او می‌گوید علاوه‌بر آنکه قرار شد پرچمی که اعظم طالقانی و منیره گرجی به دست گرفته بودند بالا بماند، تلاش کرده‌اند اقدامی نمادین را به حرکتی نهادین تبدیل کنند. زهرا شجاعی معتقد است دلیل ردصلاحیت او ربطی به جنسیتش ندارد و او هم به همان دلیل ردصلاحیت شده که دیگر اصلاح‌طلبان نامشان از شرکت در این انتخابات خط خورده است.

‌خانم شجاعی پیش از دعوت از‌سوی زنان و نهاد اجماع‌ساز، خودتان به فکر ثبت‌نام افتادید؟ از ابتدا بگویید چه شد و با چه کسانی مشورت کردید؟ اجازه دهید کمی به عقب برگردیم. بعد از سال 85 که بازنشسته شدم، تصمیم به بودن در پست دولتی نداشتم. تصمیم گرفتم در حوزه‌های مدنی و به‌خصوص در حزب خودمان مجمع زنان اصلاح‌طلب بیشتر فعالیت داشته باشم و کمی مطالعه‌ام را بر متون مقدس قرآن و نهج‌البلاغه متمرکز کردم. معتقد بودم باید تجاربی را که در چند دهه گذشته اندوخته‌ام، منتقل کرده و مکتوب کنم و مسیر و برنامه دیگری برای زندگی خودم در نظر گرفته بودم و به همین خاطر همان‌طور که اطلاع دارید در دولت آقای روحانی هیچ مسئولیتی را قبول نکردم و با وجود پیشنهادهایی که دوستان و خود آقای روحانی داشتند، مسئولیت کتابخانه ملی را قبول نکردم. در همین راستا هم فکر کردم یکی از کارهایی که باید برای انسجام‌بخشی، گفتمان‌سازی و وحدت بین زنان فعال اصلاح‌طلب داشته باشیم، تشکیل و ایجاد یک ائتلاف بین احزاب زنان اصلاح‌طلب است که از حدود سه سال قبل «صدف» را که ائتلاف احزاب زنان اصلاح‌طلب است و من با تعبیر خودم صدای دختران فردا نام‌گذاری کرده‌ام، تشکیل دادیم‌. موضوع بحث کاندیداتوری زنان ابتدا در همین جلسه از چند ماه قبل مطرح شد. زمانی که بحث‌های کلی درباره انتخابات ریاست‌جمهوری بود، ما هم در جلسه‌مان به بحث پرداختیم که چه کاری می‌توانیم به‌عنوان زنان در این زمینه انجام دهیم و یادآوری خاطرات خانم طالقانی و زحماتی که ایشان در دوران قبل کشیده بودند و اینکه در این مقطع این مانع ذهنی و ابهام در تفسیر کلمه رجال را برطرف کنیم و این جنبش و جریان تلاش زنان که مثل دو ماراتن، پرچمی را که خانم استاد منیره گرجی در مجلس خبرگان قانون اساسی در اعتراض به شرط ذکوریت بلند کردند، در انتخاب رئیس‌جمهوری بالا نگه داریم. ما هم این رسالت را زمین نگذاریم و هم جلو ببریم و بتوانیم این حرکت را از حالت نمادین به حال نهادین دربیاوریم و به‌صورت عملیاتی پیش ببریم. در جلسات «صدف» که هر دو هفته یک‌بار برگزار می‌شود، این موضوع را به بحث گذاشته و راهبرد خودمان را برای این حرکت، درخواست تفسیر رسمی شورای نگهبان از کلمه رجال گذاشتیم. حتی در آن جلسات به این نتیجه رسیدیم که الان زمان این نیست که بخواهیم درباره مسائل صحبت کنیم و بهتر است تا رسیدن به این نکته، درباره مصادیق و افراد صحبت کنیم؛ چون اگر در برنامه‌ریزی گام‌به‌گام حرکت نکنیم و به‌اصطلاح اگر جلوتر از موعد اقدام عجولانه انجام دهیم، پروژه‌مان می‌سوزد و فایده‌ای ندارد. طرح مصادیق و انتخاب افراد در آن مقطع زود بود؛ به خاطر اینکه اول باید (خواهری‌مان) را ثابت می‌کردیم و بعد سراغ سایر مسائل می‌رفتیم. ضمن اینکه طرح افراد هم موضوع را منحرف می‌کرد و به حاشیه کشیده می‌شد. اگر دقت کرده باشید، در فضای مجازی، مطبوعاتی و... با همکاری و هماهنگی هم شروع کردیم به درخواست مطالبه، توییت‌کردن، مصاحبه، برنامه‌های لایو‌رفتن و... که موضوع اصل ۱۱۵ قانون اساسی و مسئله رجال روشن شود. کار مطالعاتی انجام دادیم و تحقیقاتی در این زمینه انجام شد و تقریبا به‌صورت یک بحث عمومی از‌سوی صاحب‌نظران حوزه زنان و به‌خصوص خانم‌ها، این موضوع به بحث و بررسی گذاشته شد. اگر خاطرتان باشد، مصاحبه اول آقای کدخدایی که گفتند زنان هم می‌توانند ثبت‌نام کنند، با واکنش ما مواجه شد؛ چرا‌که ما در ثبت‌نام منعی نداشتیم. حتی من محترمانه گفتم این شائبه استفاده ابزاری از زنان را دارد؛ چون خانم طالقانی هم قبلا ثبت‌نام می‌کردند؛ یعنی در ثبت‌نام مشکلی نداریم. در دوره‌های قبل هم خانم‌های دیگری آمده بودند. مسئله ما بررسی پرونده است؛ یعنی دریافت پرونده، بررسی و بعد هم تأیید صلاحیت. آن زمان است که به هدفمان رسیده‌ایم؛ والا ثبت‌نام باز هم تکرار همان مرحله قبلی است و گام به جلو نبود. این بحث‌ها را ادامه دادیم تا ایشان در مصاحبه بعدی خودشان اعلام کرد پرونده خانم‌ها و آقایان، همگی را بررسی می‌کنیم. در نتیجه به صورت تلویحی این برداشت را کردیم که تفسیر تلویحی انجام شده است؛ یعنی رجال از نظر ما هم زنان و هم مردان هستند؛ یعنی اشخاص و شخصیت‌ها هستند. کارهای مطالعاتی و مذاکرات مجلس خبرگان را انجام دادم. به لحاظ نظری از دیدگاه خودمان اثبات کردیم که کلمه رجل فقط مسئله مردان نیست و تاریخچه را گفتیم؛ چون کمک می‌کند به اینکه بتوانیم اراده قانون‌گذار را از انتخاب این کلمه در‌بیاوریم تا بتوان تفسیر کرد؛ چون در تفسیر این‌طور است که بررسی می‌کنند ببینند اراده قانون‌گذار در آن زمان چه بوده و از چه جهت این کلمه را مطرح کرده است. اتفاق خوب دیگر هم این بود که در نهاد اجماع‌ساز، (جبهه اصلاحات ایران) که در نهاد اجماع‌ساز بحث کاندیداتوری زنان جدی بود و صحبت این بود که چگونه به کاندیدای واحد برسیم. برای من جالب بود و به نظرم رشد و ارتقای سطح فکری آن جمع را نشان می‌داد که چرا نباید در این فرایند از خانم‌ها و آقایان استفاده کنیم. چون خانم‌هایی هستند که تجربه دارند و جزء رجال سیاسی هستند و برای ما باعث خوشحالی بود منویات ما در صدف از زبان آقایان مطرح می‌شد. بنابراین در جلسات صدف و شورای مرکزی احزاب این بحث را مطرح کردیم که حالا روی یکی، دو‌ نفر از خانم‌ها به اجماع برسیم. اگر در این مرحله تعدد کاندیدا داشتیم، هیچ‌کدام مورد حمایت قرار نمی‌گرفتند و باز موضوع منتفی می‌شد. پنج نفر خانم مطرح بودند که در مورد دو نفر از خانم‌ها به اجماع رسیدیم. تقریبا از همین پنج نفر هم هیچ‌کس خودش اعلام آمادگی نکرده بود و همه مخالفت می‌ورزید. ما چون بیشتر هدف طرح موضوع و جریان‌سازی بود، خیلی اعتنایی به مخالفت افراد نکردیم. در مورد خانم ابتکار و خانم دکتر کولایی به نتیجه رسیدیم که خارج از جبهه بودند؛ یعنی عضو جبهه نبودند. این پیشنهاد در جلسه شورای مرکزی حزب ما مطرح شد و دوستان ضمن تأیید این دو نفر بسیار اصرار داشتند مبنی‌بر اینکه شما خودتان هم باید به‌عنوان یکی از کاندیداها مطرح باشید و در نامه‌ای که ما می‌دهیم، اسم شما هم باشد‌. معتقد بودند ما حزب زنانه هستیم و کاندیدا پیشنهاد می‌دهیم و دبیرکل در این لیست نباشد؟ ما شما را شایسته می‌دانیم. ‌خودتان قبلا به این موضوع فکر کرده بودید؟ خیر یعنی فکر می‌کردم، چون ما می‌خواهیم جریان‌سازی بکنیم. تقریبا برایم روشن بود که در این مرحله بازهم که خانمی تأیید نخواهد شد؛ بنابراین ورود به این مسئله فقط باعث می‌شود من فرصت را از دست بدهم و چون قرار است جریان‌سازی کنیم، این کار توسط دیگران انجام می‌شود و شایستگی آنها را از خودم بیشتر می‌دانستم و هیچ‌گاه در مورد خودم فکر نکرده بودم و تصمیم هم نداشتم و به‌جد هم مخالف بودم. در لحظات آخر که باید مکاتبه را با نهاد اجماع‌ساز انجام می‌دادم، از سوی سایر نهاد اجماع‌ساز با من تماس گرفتند که ما می‌خواهیم شما را معرفی کنیم و هر‌چه من اصرار و پیشنهاد کردم که دیگران را معرفی کنید و من قبول نمی‌کنم، آنها نپذیرفتند و گفتند نظر ما در مورد شماست. گفتند اگر شما قبول نکنید، خانم دیگری را معرفی نخواهیم کرد و در‌واقع من اینجا کمی احساس خطر کردم؛ چون در مورد دوستان و خانم‌های دیگر دیدگاه برخی از احزاب را می‌دانستم که و این‌طور نبود که حالا گزینه‌هایی که ما تأیید کرده بودیم، مورد وفاق همه باشد. در نتیجه احساس خطر کردم و برآورد ما این بود که در صورت عدم پذیرش من و ادامه مخالفت، این پرونده بسته می‌شود و هیچ خانمی مطرح نمی‌شود و راه تمام می‌شود، به امید اینکه بالاخره فقط این مرحله است. در‌نهایت من و خانم مولاوردی حمایت لازم را داشتیم، با وجود اینکه هیچ لابی‌ای با احزاب نداشتیم. فاصله محدودی شاید در حد یک هفته آن‌هم در شرایطی که من در تهران نبودم و در روستا بودم، واقعا با همت و همکاری اعضای شورای مرکزی و همکاری همکاران سابقم در دولت که واقعا خیلی به من کمک کردند و از هر‌کسی کمک خواستم و نظر خواستم واقعا نه نگفتند و کسانی بودند که من از آنها راهنمایی خواستم و شورای مرکزی که در فشار زیاد و در زمان محدود اما با انرژی بالایی برنامه تهیه شد که من با برنامه وارد شدم. این برنامه در شش فصل شامل شش محور اقتصادی، سیاست داخلی، فرهنگی، اجتماعی، محیط زیست و زنان است که در هر بخش برنامه هم چالش‌ها، راهبردها و برنامه‌ها گفته شده و بعد هم پاورپوینت برنامه آماده شد. هفته قبل نوبت من رسید و در جلسه جبهه اصلاحات، نهاد اجماع‌ساز برنامه را ارائه کردم که برنامه خیلی مورد قبول قرار گرفت و شنیدم گفتند این برنامه یکی از بهترین برنامه‌هایی بود که توسط کاندیداها ارائه شده است. ‌در وزارت کشور واکنش‌ها چطور بود؟ از حضور خانم‌ها استقبال کردند؟ من از روز قبل اعلام کرده بودم که شنبه برای ثبت‌نام خواهم رفت ولی خیلی سعی کردیم که با لشکرکشی و پروپاگاندا نرویم. ولی دوستان علاقه‌مند و فعالان حوزه زنان از نمایندگان سابق مجلس و برخی خبرنگاران و دوستان شورای مرکزی در زمان ثبت‌نام همکاری کردند. روز آخر ثبت‌نام شلوغ بود و خیلی از دوستان با لشکرکشی آمده بودند. آقای رضایی و جلیلی هم قبل و بعد از من ثبت‌نام داشتند. در‌هر‌صورت آنجا حاضر شدیم. خیلی شلوغ بود و بیش از یک نفر همراه به داخل راه نمی‌دادند. خانم زهرا صدراعظم‌نوری زحمت کشیدند و همراهی‌شان جنبه تشریفاتی نداشت. در بدو ورود تیمی از افراد مختلف برای ثبت‌نام بودند که مدارک را چک می‌کردند. برداشت من این بود که اینها نسبت به من شناخت نداشتند و توجیه نبودند و نمی‌دانستند که امکان دارد خانمی هم جزء مقامات سابق باشد یا مسئولیت داشته باشد؛ به‌طور طبیعی و برای اینکه تراکم نشود، افرادی را که وارد می‌شدند، بین کاربران در سالن توزیع می‌کردند. اکثر کاربران در سالنِ خبرنگاران بودند، مثلا از شماره یک تا ۲۰ سالن پایین که خبرنگاران بودند و طبقه دوم هم جایی را تعبیه کرده بودند که برای روزهای آینده که آنجا هدایت می‌کرد ما را به آسانسور طبقه دوم هدایت کردند، ما هم نمی‌دانستیم که دو مکان برای ثبت‌نام وجود دارد. وقتی به طبقه دوم رفتیم، مراحل اولیه را طی کردیم و صداها از طبقه اول شنیده می‌شد و گفتیم بعد از تمام‌شدن کارهایمان ما هم به طبقه پایین خواهیم رفت. خانم کاربری که مدارکم را تحویل گرفت، خیلی خوشحال شد و من را شناخت. گفت ما دو، سه روز قبل با دوستان صحبت می‌کردیم که چرا هیچ خانمی ثبت‌نام نمی‌کنند. ایشان کارمند وزارت کشور بود و برای من برخورد و علاقه‌مندی‌اش جالب بود. در مرحله بعدی هم که مدارک را تحویل دادم، باز هم من را شناختند و خیلی برخورد خوبی داشتند. بعد از اتمام کار که خواستیم به سالن اصلی برویم، برخی از کارکنان گفتند سالن تعطیل شده و همه رفته‌اند. خانم نوری قبلا با مسئولان سالن هماهنگ کرده بودند و با پافشاری توانستیم به سالن برویم. منظورم این است که از ما خیلی استقبال نکردند و از بدو ورود به‌عنوان رجل سیاسی برخورد نکردند. حالا یک برنامه هماهنگ‌شده نبود که بگویم کار سازمان‌یافته بود. یک بخش از تفکر این بود که مگر می‌شود یک خانم رجل سیاسی باشد؟ در هر صورت با اصرار به سالن رفتیم و دیدیم خبرنگاران زیادی بودند که پشت تریبون شروع به خواندن بیانیه کردم که بعد از چند دقیقه سکوت حاکم شد و احساس کردم بیانیه مورد توجه قرار گرفته و مشغول گوش‌دادن و ضبط‌کردن بودند و بعد از خواندن بیانیه هم که رومی تشکیل شده بود که آنلاین پخش می‌کرد. با من مصاحبه کردند. به‌این‌ترتیب کار ثبت‌نام به اتمام رسید. نکته جالبی هم که پیش آمد، این بود که بعد از خواندن بیانیه که می‌خواستیم خارج شویم، در زمان خروج ناخودآگاه خودمان و به خواست خدا از همان سالن اصلی خارج شدیم که تقریبا کار تمام شده بود؛ ولی خبرنگاران تعدادی حضور داشتند و آنجا متوجه شدند و عکس گرفتند و سه مصاحبه انجام شد. خوشبختانه این خلأ در قسمت ثبت‌نام هم برطرف شد و بعد دیدم دوستان همچنان منتظر خروج من مانده‌اند. ‌ در اخبار هم ثبت‌نام منعکس شد؟ خیر، چون جایی که من ثبت‌نام می‌کردم، طبقه دوم بود و سیستم فیلم‌برداری و پخش زنده در طبقه اول مستقر بود. متأسفانه حضور من در تلویزیون نشان داده نشد؛ چون دوربینی نبود؛ ولی درباره بقیه آنلاین پخش می‌شد. در شبکه ششم که زیرنویس می‌کرد چه کسانی ثبت‌نام کرده‌اند، بی‌مهری کردند و به اسم من اشاره نکردند؛ اما شبکه یک اخبار ساعت ۹ خبرش را اعلام کرد و هم یک تکه از قرائت بیانیه من را نشان داد. بعد از آن هم از طریق ارزیابی که داشتم، برخی از مطبوعات حتی روزنامه شما انگار خیلی ثبت‌نام من را به رسمیت نشناختند و در تیترها و عکس‌هایی که انتخاب می‌کردند، زنان را خیلی مطرح نکردند؛ ولی به‌تدریج که فعالیت انجام دادیم، کم‌کم این قضیه جا افتاد و به رسمیت شناخته شد. ‌در چند ماه گذشته به نظر می‌رسید سخنرانان و مسئولان مرتبط از جواب‌دادن به مسئله رجل سیاسی درمی‌روند؛ یعنی انگار جواب مشخصی برای این سؤال ندارند و برای‌شان یک شمشیر دولبه است؛ یعنی اگر بگویند موردی ندارد که خوب باید قبول کنند و اگر هم بگویند مورد دارد که با افکار عمومی و سؤال مواجه می‌شوند. از مسئولان ذی‌ربط دلیل این ماجرا را پرسیده‌اید؟ علتش را می‌دانم و سؤال نکردم. مسئله ریشه دارد در برداشت‌های فقهی بخش کوچکی از علما نسبت به مسئله حکومت زنان. یعنی شورای نگهبان یک‌جور می‌خواست برخورد کند که هم نگرانی و دغدغه علما را ایجاد نکند و در‌عین‌حال حقوق‌دانان شورای نگهبان که افراد تحصیل‌کرده و جوان‌تر هم هستند، موافق هستند؛ چون نظر علما نسبت به این موضوع نظر همه‌شان است. این نظر شاذ یعنی نظر نادری است و مبنای روایی هم دارد، نه مبنای قرآنی. آقای بهشتی خیلی خوب توضیح داده؛ یعنی ما به قرآن که مراجعه می‌کنیم، قرآن حکومت‌کردن زنان را نه‌تنها تقبیح نمی‌کند؛ بلکه تعریف و تمجید هم می‌کند. مثالش هم ملکه سبا در قرآن که وقتی داستانش مطرح می‌شود، به‌عنوان یک امر نکوهیده یاد نمی‌شود. گفته می‌شود به‌عنوان یک فرد اهل مشورت و قدرتمند بوده و حتی در نهایت مسلمان می‌شود و به اسلام ایمان می‌آورد و از ویژگی‌های خوبش صحبت می‌کند. پس مشخص می‌شود که حکومت‌کردن زنان از نظر اسلام و قرآن نه‌تنها حرام نیست؛ بلکه اگر یک خانم حاکم عادل و خوبی باشد، خیلی هم مورد تأیید قرار می‌گیرد؛ اما روایتی هم وجود دارد. همان نگرشی که قضاوت زنان را برنمی‌تابد، امارت زنان را هم برنمی‌تابد. من نمی‌خواهم به آنها توهین کنم. به هر حال یک نظر علمی است؛ چون آنها هم که مسئله شخصی ندارند و عنادی ندارند. مثلا یک مرجع تقلید 90ساله چه مسئله شخصی‌ای دارد؟ ایشان با مطالعات و برداشت‌هایی که داشته فکر می‌کند اسلام به خطر می‌افتد. مثل پزشکی که با مطالعاتش به نتیجه می‌رسد که اگر فلان برخورد با بیمار شود، جانش به خطر می‌افتد. آیت‌الله صانعی مشخصا اصلا چنین برداشتی نداشتند؛ هم درباره قضاوت هم شهادت. اینها مجتهد واقعی هستند. مجتهد یعنی کسی که تلاش زایدالوصفی انجام دهد برای کشف قوانین بر‌اساس همان متون و اصول اصلی. شاید در مجموعه شورای نگهبان هم این تفکر وجود داشته باشد که در ترکیب شورای نگهبان ممکن است همین نظریه در ذهن برخی‌ افراد نظر درستی باشد و به همین خاطر است که این کار را نکردند. سال ۹۵ سیاست‌های کلی انتخابات به شورای نگهبان ابلاغ شد و رهبری از شورای نگهبان خواست ابهام کلمه رجل را برطرف کنید. یکی از مسائلی که به‌عنوان معضل که نه، به‌عنوان یک دغدغه وجود داشت، رهبری در این قضیه ورود کردند. باز هم رفع ابهام نکردند چون در قانون اساسی ابتدا کلمه رجال نبوده و بعد کلمه شرط مرد را گذاشتند و خانم گرجی اعتراض کرد، کلمه مرد را برداشته و به جای آن کلمه رجال را گذاشتند. اتفاق خوب دیگری که افتاد، این بود که آقای طحان‌نظیف، یکی از اعضای شورای نگهبان، در مصاحبه‌ای گفته بود جنسیت دلیل بر رد کسی نیست. یعنی چه؟ ‌یعنی شما رد صلاحیت شدید؛ چون اصلاح‌طلب هستید؟ خیر، من رد شدم به همان دلیل که مثلا یک مرد رد شده است؛ چون تأیید صلاحیت‌شدن چند شرط نیاز دارد. ممکن است من رد شده باشم؛ چون مدیر و مدبر نیستم یا ضعف مدیریت داشتم یا شجاع نیستم؛ در‌حالی‌که از من شجاع‌تر بین کاندیداها کسی نیست. چون فقط من شجاعی هستم (با خنده). خواسته ما در درجه اول این بود که ما را به خاطر زن‌بودن رد نکنند. ‌یعنی در دلایل عنوان‌شده برای رد صلاحیت خانم اعظم طالقانی، مشخصا دلیل رد صلاحیت‌شدن ایشان جنسیت‌شان بود؟ آن زمان آنها طوری برخورد می‌کردند که ما تصور می‌کردیم حتی پرونده ایشان را بررسی نمی‌کردند. حداقل به‌صراحت اعلام نمی‌کردند که ما شما را به‌خاطر زن‌بودن رد نکردیم. برداشت ما تا قبل از این مرحله که به‌صراحت اعلام کنند، این بود که از ابتدا اصلا پرونده خانم‌ها بررسی نمی‌شود. ‌شما فکر می‌کنید پرونده‌تان را بررسی کرده‌اند؟ بله، این‌طور گفته شد. از 592 نفر که ثبت‌نام کردند، 40 نفر خانم بودند. از بین خانم‌ها یک نفر جزء رجال سیاسی بود و از مجموع 592 نفر، 40 پرونده را شورای نگهبان تحویل گرفت و گفتند یک پرونده خانم بوده که پرونده من بوده. ‌خانم شجاعی به نظرتان در شرایط فعلی ما زنان در ایران کجا ایستاده‌ایم؟ ما زنان در ایران در دامنه یک کوه مرتفع ایستاده‌ایم که از دامنه بالا آمده‌ایم. ابتدای راه هستیم؛ اما کف زمین نیستیم. که با تلاش خودمان در حال سنگ‌نوردی به سمت بالای کوه هستیم و من به شما و خوانندگان توصیه می‌کنم اگر می‌خواهیم ببینیم کجا هستیم، باید برگردیم و کمی به عقب نگاه کنیم. ببینیم از کجا آمده‌ایم و چه مسیر سخت و پرفراز‌و‌نشیبی را طی کرده‌ایم و البته نگاه‌مان به آینده باشد. نگاه به آینده امید ما را زیاد می‌کند و نگاه به گذشته ما را مصمم‌تر می‌کند. اینکه چه سختی‌هایی را گذرانده‌ایم. برگردیم به تاریخ مشروطه و جنبش تنباکو. ما از آنجاها شروع کرده‌ایم. از جنبش مشروطه شروع کردیم که زنان قهرمان ایرانی برای اینکه بتوانند در آن جریان شرکت کنند، مجبور بودند لباس مردانه بپوشند و بجنگند که وقتی جنازه شهدا را برای دفن می‌‌آورند، 25 نفر از آنها زن بودند؛ یعنی از نقطه‌ای که حتی زنانگی خودت را هم نمی‌توانی اعلام کنی. اما می‌خواهی مبارزه کنی و برای استقلال کشور تلاش کنی. ما از نقطه‌ای شروع کردیم که زن‌ها برای اینکه از کشورهای خارجی استقراض نکنند و بانک در ایران تشکیل شود، جواهرات خودشان را دادند. ما از نقطه‌ای شروع کردیم که در سیاهچال‌های ایران امثال خانم طالقانی به خاطر مبارزه‌اش محکوم به اعدام شد. جلوی چشم خانم دباغ دخترش را مورد شنیع‌ترین شکنجه‌ها قرار دادند و خودش هم در زندان بود. دورانی را طی کردیم که امثال «محبوبه دانش»ها در 17 شهریور به شهادت رسیدند که بتوانیم امروز از استقلال و جمهوری اسلامی دم بزنیم. در خرمشهری که روز گذشته سالگرد آزادی‌اش بود تا آخرین لحظه زنان مقاومت و دفاع کردند. می‌گویند مگر می‌شود یک زن رجل سیاسی باشد؟ بیش از هشت سال است خانم رهنورد در حصر زندگی می‌کند. کسی که کتاب پیام حجاب زن مسلمانش زنان ما را به دین و حجاب و اسلام دعوت کرد. کتاب تفسیر قرآنش از حضرت یوسف و حضرت موسی جامعه ما را که به سمت گرایش مارکسیستی و بی‌دینی می‌رفت، به سمت متون دینی و ارزش‌ها برگرداند. ما از جایی شروع کردیم که در مجلس‌مان چهار زن به صورت نمونه وجود داشتند. این مسیر را ادامه دادیم تا جایی که 20 سال دولت جمهوری اسلامی ایران یک زن را در کابینه ندید و حضورش را ثبت نکرد. وقتی تاریخ مبارزات زنان را در دنیا و کشورهای اسکاندیناوی می‌بینیم، برخی می‌گفتند کاری که شما انجام می‌دهید، ما صد سال قبل انجام داده‌ایم؛ یعنی تاریخ تلاش و کوشش همه مبارزان و حق‌طلبان طولانی است و باید بپذیریم. امری نیست که به قول دوستان فرش قرمز جلوی‌مان پهن کنند. به تلاش و همبستگی بین زنان نیاز است. کمپین خانم رئیس‌جمهور واقعا کار باارزشی بود و تشکر می‌کنم که ایجاد شده بود. خیلی تأثیرگذار بود. در این قضیه احزاب مختلف حتی کاندیداهای مرد وارد شدند و در این جریان همبستگی و انسجام بود. چقدر مطالب خوب تدوین شد. با آقای سیستانی مکاتبه شد، مقالات خوبی نوشته شد، تفسیرهای خوبی از بحث حضور زنان مطرح شد. کاری که خانم محتشمی در فضای مجازی انجام می‌دادند. فارغ از فرد و اینکه قرعه فال به نام من بیچاره زدند، مسئله جریانی بود که به وجود آمد. این جریان تقریبا در حال تبدیل‌شدن به یک مطالبه عمومی شد و مخصوص زنان نبود و از طرف آقایان هم مطرح می‌شد. اظهارنظر آقای رسولی یا افراد دیگر زمینه‌ساز است و من تردیدی ندارم که در دوره‌های نه‌چندان دور شاهد حضور زن در قامت رئیس‌جمهور خواهیم بود. من به‌عنوان آخرین جمله به جوانان می‌گویم نباید ناامید شویم، ما دستاوردهای خوبی در حوزه زنان داشته‌ایم. انسجام خوبی بین زنان ایجاد شده. این موضوع حالا برای زنان مسئله‌ای جدی است. ناامید نباید شد، این راه را باید ادامه بدهیم. برای من این اتفاق قابل پیش‌بینی بود و می‌دانستم رد صلاحیت می‌شوم؛ اما مهم این بود که به خاطر زن‌بودنم رد صلاحیت نشدم.

 

اخبار مرتبط سایر رسانه ها