|

درباره قتل بابك خرمدين

بلاگردان‌سازی برای خشونت ساختاری

مهدی نوریان

سوم آگوست سال ۲۰۱۹، پسر 21ساله‌ سفیدپوستی وارد یک فروشگاه زنجیره‌ای در شهر اِل‌پاسو در ایالت تگزاس شد و آتشِ سلاح نیمه‌اتوماتیکِ اِی‌کِی-۴۷ خود را به روی مردم گشود. این حمله ۲۳ کشته و ۲۳ زخمی بر جای گذاشت. او در اظهاراتش گفت که هدفش مکزیکی‌ها بوده‌اند. این کشتار به‌عنوان مرگ‌بارترین کشتار علیه لاتین‌تبارها در تاریخ معاصر آمریکا خوانده شد. دونالد ترامپ، رئیس‌جمهور وقت ایالات متحده در اظهاراتی، فرد حمله‌کننده را یک «بیمار روانی» توصیف کرد و فردای آن‌ روز نیز در توییتی از جمهوری‌خواهان و دموکرات‌ها دو چیز درخواست کرد: اول، افزایش سخت‌گیری برای خرید سلاح، و دوم تصویب قوانین جدید مهاجرت. با نگاهی دقیق‌تر به این دو درخواست متوجه رابطه تنگاتنگ آنها می‌شویم. اولین درخواست، به‌ویژه وقتی آن‌ را کنار تعبیر «بیمار روانی» می‌گذاریم، به این معناست که این کشتار هیچ ارتباطی با خریدوفروش سلاح در آمریکا ندارد بلکه مشکل از سپردن سلاح به‌ دست بیماران «روانی» ا‌ست. پیش از اینکه به درخواست دوم برسیم می‌خواهم به نکته‌ای اشاره کنم که به‌نوعی جانِ کلام این نوشته است: «بیمار روانی» قرار است «بلاگردان» باشد. قرار است «چیزی» حفظ شود. به این دو جمله اخیر بازخواهم گشت. پشتِ تلاش ترامپ برای حفظ خریدوفروش سلاح در آمریکا بی‌تردید لابی «انجمن ملی سلاح» است که همیشه یکی از مهم‌ترین حامی‌های مالی جمهوری‌خواهان بوده است. این لابی در سال ۲۰۱۶، ۳۰ میلیون دلار به کمپین انتخاباتی ترامپ کمک کرد؛ اما درخواست دوم ریشه در ایده نژادپرستانه برترپنداریِ سفیدپوستان دارد که با ورود ترامپ به رقابت انتخاباتی در جامعه آمریکایی اوج گرفت و به عقیده بسیاری از تحلیلگران یکی از دلایل اصلی پیروزی او در انتخابات نیز بود. او مشخصا مهاجران مکزیکی را بارها «قاچاقچی، متجاوز و مجرم» خواند. ترامپ و البته خیلی دیگر از ذی‌نفعانِ خریدوفروش سلاح، تلاش کردند و تلاش می‌کنند بلاگردان‌سازی کنند. بلاگردان‌سازی در واقع، چشم جامعه را به‌ روی ساختارها می‌بندد و همه مناسبات پیچیده اجتماعی را به‌سادگیِ هرچه‌ تمام‌تر به مناسبات فردی تقلیل می‌دهد. فرد را جای جامعه می‌نشاند و خیال خودش را راحت می‌کند. هر وقت بلاگردان‌سازی رخ دهد در واقع یعنی قرار است «چیزی» حفظ شود: ساختار اقتصاد سیاسی پشت معاملات سلاح و ساختار نژادپرستانه ضد مهاجران. این را فقط و فقط پس از یک تحلیل ساختاری درخواهیم یافت. البته اگر فریب بلاگردان‌ها را نخوریم. پس از آنکه وضعیت سلامت روان والدین/ قاتلان بابک خرمدین سالم اعلام شد، اکثرا از شنیدن این خبر بسیار تعجب کردند و پرسیدند «مگر می‌شود چنین وحشی‌هایی از نظر روانی سالم باشند؟». البته بعدا رئیس بخش معاینات روان‌پزشکی اداره کل پزشکی قانونی استان تهران گفت که سازمان پزشکی قانونی هنوز درباره وضعیت سلامت روان والدین بابک خرمدین هیچ‌گونه اظهارنظر رسمی و قطعی نکرده است. به‌ نظر می‌رسد فرقی هم نکند، چراکه حتی اگر گفته شود که اکبر و ایران از نظر روانی سالم هستند نیز جامعه چنین چیزی را نمی‌پذیرد: جامعه‌ای که روان‌شناسی را جای جامعه‌شناسی نشانده است؛ جامعه‌ای که پرفروش‌ترین کتاب‌هایش کتاب‌های روان‌شناسی رشد شخصیت‌اند با این ایده که «تو می‌توانی»؛ جامعه‌ای که بر این باور است که «خواستن توانستن است»؛ جامعه‌ای که ایده فرصت‌های برابر برای همه را از برنامه «عصر جدید» یاد می‌گیرد و اول‌شدنِ فاطمه عبادی‌پور را به‌عنوان یک زن ماهشهری گواه آن می‌گیرد؛ جامعه‌ای که از‌ ته ‌دل ‌خندیدن را با «خندوانه» تمرین می‌کند و به مشکلاتش می‌خندد؛ جامعه‌ای که فقط و فقط خودش و نه ساختار را ملامت می‌کند. وقتی اولین واکنش «ما» به قتل فجیع بابک خرمدین یا قتل رومینا یا دیگر فجایعی که در جامعه رخ می‌دهند این باشد که «عجب دیوانگانی... عجب روانی‌هایی... عجب پدرومادری... مگر می‌شود انسان با فرزندش چنین کند؟... عجب وحشی‌هایی...» و فورا شروع به‌ ساخت جوک کنیم که «مادرت اگر آب‌گوشت درست کرد مراقب باش نخوری!»، باید بدانیم که در دل فرایند بلاگردانی هستیم و قرار است «چیزی» حفظ شود. چیزی که ریشه این اتفاقات است و «ما» از آن نفع می‌بریم، وگرنه پشت این قتل‌ها هم نوعی عقلانیت وجود دارد. باید از دوگانه عقل و بی‌عقلی بیرون بیاییم تا بتوانیم عقلانیت‌های موجود در کنش‌ها را تحلیل کنیم. پشت خشونت‌آمیزترین کنش‌ها نیز عقلانیتی وجود دارد. باید بیاموزیم که با غیرعاقلانه‌خواندنِ آن کنش، خیال خودمان را راحت نکنیم. از یک‌ سو هدف این یادداشت بی‌شک غسل تعمید دادن قاتلان این جنایت نیست، بلکه توجه به برآمدن چنین سوژه‌هایی در مقام قاتل ا‌ست. از سوی دیگر، این یادداشت در پی این هم نیست که تحلیلی ساختاری از این اتفاق به‌ دست دهد، بلکه می‌کوشد نشان دهد که چطور فراموش‌کردنِ ساختارها و تقلیل جامعه به فرد، می‌تواند در تکرارشدن ‌چنین فجایعی مؤثر باشد. این یادداشت همچنین می‌خواهد توجه دهد که برای تحلیل این‌دست خشونت‌ها باید به ریشه‌های ساختاری خشونت بازگشت و توجه داشت که بلاگردان‌ها حواس ما را پرت نکنند.

 

اخبار مرتبط سایر رسانه ها