|

ماجرای کمبود آب و فساد

علی میرزائی

قصه پرغصه آب را کیست که نداند؟ استفاده‌های مهارگسیخته و نابجای ما از منابع زیرزمینی آب و رفتار نامسئولانه ما با مادر طبیعت، جمعیت بزرگی از ساکنان این سرزمین را در همین روزها با پدیده کم‌آبی که نه، با بی‌آبی روبه‌رو کرده است و به تبع آن با بی‌برقی. سخن از مهاجرت میلیونی ایرانیان از جنوب و شرق کشور به بخش‌هایی از سرزمین است که هنوز در آنها، کم‌وبیش، آب در دسترس است. و باز می‌دانیم بلایی که بر سر منابع آب و مردم ساکن در این سرزمین آمده نتیجه درست مدیریت‌نکردن منابع آب، تعقل‌نکردن در برنامه‌ریزی، انتخاب مسیر غلط توسعه در این سرزمین کم‌آب (تشویق ساده‌لوحانه خودکفایی در کشاورزی!)، تشویق‌کردن کشت‌وکارهای آب‌بر، خوشحال‌بودن به صادرکردن مثلا هندوانه و خیار که پدر منابع آب را درآورده است، ادامه کشاورزی به سبک عصر حجر و آبیاری مزارع و کشتزارها به شیوه غرقابی، جانمایی نادرست مجتمع‌های بزرگ صنعتی که فرایند تولید در آنها به هزاران لیتر آب در هر شبانه‌ روز نیاز دارد و مصرف نادرست آب در خانواده‌ها و اصولا بیگانه‌بودن آنهایی که دستشان به دهانشان می‌رسد با فرهنگ صرفه‌جویی و... بلایی بر سرمان آورده است که همین امروز شاهد نشانه‌های تلخ آن هستیم. نشست‌کردن زمین و حفره‌های عمیقی که در اطراف شهرها پیدا شده و به‌زودی به داخل شهرها هم خواهد رسید ازجمله پیامدهای وحشتناک رفتار غلط ما با سفره‌های زیرزمینی آب است. هزاران سال طول خواهد کشید که طبیعت این حفره‌ها را ترمیم کند. اما قصد و غرض من از نوشتن این چند خط چیز دیگری است. چندی پیش که خانه‌ام را عوض کردم، در همان اوایل، از پنجره می‌دیدم که سرایدار و نگهبان مهربان و محترم مجتمع، عصرها با شلنگی که باریکه‌ای آب از آن بیرون می‌آمد، صبورانه، باغچه حیاط را مثلا آبیاری می‌کند و باز در همان روزهای نخستین دیده بودم که در همسایگی ما‌ و در خیابان‌ها و کوچه‌های اطراف، نگهبانان و سرایداران چند مجتمع، با شلنگ‌های سیاه‌رنگ قطور، با قطری حدود 5/2 سانت، حیاط را می‌شویند، باغچه‌ها را غرقاب می‌کنند، پیاده‌رو را می‌شویند و حتی خیابان را هم بی‌نصیب نمی‌‌گذارند و غسل می‌دهند! دقیقا دیروز سرایدار مجتمع مقابل ما، با مواد شوینده و مقدار معتنابهی آب، خیابان روبه‌روی خودشان را با دقت بسیار می‌شست!

روزی از آقای سرایدارمان پرسیدم که چرا شما برای آب‌دادن باغچه این‌قدر مرارت می‌کشید، تازه گیاهان هم خوب آب نمی‌خورند و نشانه‌اش بی‌حال‌بودن بوته‌ها و گل‌هاست، درحالی‌که همسایه‌ها این‌قدر آب دارند که پیاده‌رو و خیابان را هم می‌شویند. در پاسخ گفتند: آنها در خانه‌هایشان چاه زده‌اند. پرسیدم: چرا ما چاه نداریم؟ گفتند: ما چاه داشتیم، ولی از اداره آب آمدند آن را پر کردند و درش را بستند. پرسیدم: چرا چاه‌های همسایه‌ها را نبسته‌اند؟ گفت: از ما چهار میلیون تومان خواستند. ما ندادیم، چاه را پر کردند. آنها دادند و حالا چاه دارند! بعضی‌ها هم سر مأموران را کلاه گذاشتند. با فیلم نشان دادند که چاه را پر کرده‌اند، درحالی‌که پر نکرده بودند. قابل توجه مسئولان محترم سازمان آب و فاضلاب شهر تهران و هر جای دیگر ایران! می‌دانم که جمع مصرف خانگی آب چیزی حدود چهار، پنج درصد از کل آب مصرفی کشور است، ولی من هفته‌ای دو، سه روز که از محل کارم در خیابان شهید دستگردی (ظفر)، نزدیک به بزرگراه مدرس، تا دروس ـ‌نزدیک میدان هدایت‌ـ پیاده می‌آیم (حدود یک ساعت طول می‌کشد) هر روز چند سرایدار و نگهبان دو شلنگ به دست را می‌بینم که با آرامش و طمأنینه سرگرم شستن پیاده‌روها و خیابان‌ها هستند. بدون ‌استثنا، با همه آنان حرف زده‌ام. در برابر اعتراض و پرسش من که چرا چنین می‌کنید، مگر نمی‌بینید مردم آب ندارند بخورند؟ می‌گویند: حاج‌آقا، آب چاه است، آب آشامیدنی نیست! و من کنفرانس مفصلی می‌دهم که تفاوت ندارد. همه آب‌ها از زیر زمین درمی‌آید، کشیده می‌شود. و بعد، بدون ‌استثنا همه آنان گفته‌اند که قدر آب را می‌دانند، اهمیت آب را درک می‌کنند و مزه بی‌آبی را در روستاها چشیده‌اند، ولی وقتی مدیر ساختمان می‌گوید هر روز پارکینگ و حیاط و پیاده‌رو و حتی خیابان را باید بشویی من چه کنم؟ اگر این کار را نکنم اخراجم می‌کنند. با زن و چند فرزند کجا بروم؟ مجبورم اطاعت کنم. این بود شرح ماجرا. در این دو منطقه‌ای که من از آنها پیاده عبور می‌کنم، تعدادی چاه، خلاف مقررات و به واسطه رشوه‌گیری برخی از مأموران یا فریب‌خوردن آنان، دایر است. در مقابل، تعدادی از مجتمع‌ها که حاضر به دادن رشوه نشده‌اند، حتی از داشتن یک باغچه پرگل و شاداب محروم‌اند. این زیاد اشکال ندارد، ولی وجود چاه‌هایی که دزدکی فعال هستند خیلی اشکال دارد. توهین به کسانی است که نخواسته‌اند رشوه بدهند و در فساد شریک شوند وقتی که دستگاه‌های مسئول نظارت کافی و به‌موقع نمی‌کنند. فساد هم کوچک و بزرگ ندارد. البته از کوچک شروع می‌شود؛ از تخم‌مرغ دزدی. یک بنده خدایی هم گفته است: از خُرد است که کلان برمی‌خیزد. می‌دانم که اگر قرار به بگیر و ببند باشد، مصارف خانگی در اولویت نیست، ولی خلاف کوچک و بزرگ ندارد. لازم هم نیست هفت، هشت نفر کارمند مفلوک دست‌به‌دهان و محتاج به چهار میلیون تومان را (که حتما باید آن مبلغ میان چند نفر تقسیم می‌کرده‌اند) بگیرید و با داغ و درفش تنبیه‌شان کنید. اصلا تمام آنچه را درباره رشوه‌خواری گفتم پس می‌گیرم. به قول فردوسی، «تو گویی فرامرز هرگز نبود». در این مورد عرایض من را نشنیده بگیرید. مرا ببخشید. ولی تردید نکنید که چاه‌های غیرمجاز فعال است و باید کسانی را بفرستید این چاه‌های غیرمجاز را بدون اما و اگر، شناسایی و پر کنند. من هم می‌شوم بازرس شما و هرجا دیدم از چاه غیرمجاز استفاده می‌شود، فوری به شما خبر می‌دهم. ولی اول شما مقررات و قانون را اجرا کنید. بدانید که یکی از بزرگ‌ترین گرفتاری‌های ما اجرانکردن و درست اجرانکردن قوانین و مقررات است. بقیه‌اش به دنبال این می‌آید. وقتی مقررات و قانون را درست و دقیق و کامل اجرا نکردید، هر روز باید منتظر خلاف‌های بزرگ‌تر باشیم که الی‌ماشاءالله از حد شیاع هم گذشته است. سعدی فرمود: سر چشمه شاید گرفتن به بیل/ چو پر شد نشاید گذشتن به پیل.

 

اخبار مرتبط سایر رسانه ها