انتخابات نظام پزشكي
بابک زمانی- نورولوژیست
ثبتنام برای هیئتمدیره نظام پزشکیهای كشور یكی از کمفروغترین انتخابات سالهای اخیر را نوید میدهد. راستی چرا؟ به نظر میرسد آخرین قطرات امید به اصلاح امور از طریق مشاركت اجتماعی در وجود جامعه پزشكی به هوا رفته است! اما ریشههای ناامیدی عمیقترند. جامعه پزشكی آهستهآهسته درمییابد كه گویا دولت و جامعه نیازی به مشاركت اجتماعی پزشكان و جوامع پزشكی در اداره امور احساس نمیکنند. جامعه و دولت، طبیبان را فقط ابزارهایی میبیند که درهرحال با هرگونه امکاناتی میتوانند و باید بهترین خدمت را ارائه دهند. اهمیت كنش اجتماعی ایشان و ضرورت طرف معامله قرارگرفتن در مسائل اساسی سلامت را درك نمیکنند. هیچکس حاضر نیست هیچ خلبانی را از حق پروازنكردن با یك هواپیمای معیوب یا حتی مشكوك محروم كند. هرچه مسئولان شركت هواپیمایی بگویند و هر اظهارنظر تخصصیای كه مهندسان پرواز به عملآورند، بازهم حق خلبان در لغو پرواز با هواپیمای معیوب را كسی خدشهدار نمیکند. مهمترین راز امنیت پرواز و تداوم آن همین حق است. بیتردید در صورت اجبار به پرواز با هواپیماهای معیوب هم بسیاری از آنها سقوط نمیکنند؛ اما امنیت و كیفیت پرواز و اطمینان از آن بهشدت خدشهدار میشود. خلبان در مهمترین جایگاهی است كه میتواند و باید كارایی عملی سیستم را ارزیابی نهایی كند. جامعه پزشكی از نظر درك نواقص و اشکالات سیستم سلامت كشور در همان جایگاهی است كه خلبان در مورد هواپیما قرار دارد. با این تفاوت كه شاید سقوط سیستم سلامت كشور مثل سقوط یك هواپیما با همان سروصدا و با همان ابعاد درك نشود. بنابراین درك بیتفاوتی جامعه نسبت به نظرگاه جامعه پزشكی در قبال نواقص سیستم سلامت كشور ناامیدکنندهترین نقطهای است كه میتوان به آن رسید. در این صورت پزشكان و جامعه پزشكی به خلبانانی میمانند كه به فرموده یا بهاجبار قوت لایموت، پشت فرمان هواپیماهایی با چندصد سرنشین نشستهاند. از نواقص هواپیما اطلاع دارند و نهتنها از بهخطرافتادن جان مسافران بلكه از اینكه هیچ نقشی در اصلاح امور ندارند، به خود میپیچند. فلسفه وجودی سازمان نظام پزشكی بهعنوان حلقه رابط بین دولت و جامعه پزشكی در اصل امكان اعمالنظر عملی جامعه پزشكی در امورات سلامت بوده است. بهترتیبی كه این اعمالنظر با درنظرگرفتن مصالح عمومی صورت بگیرد. وقتی سازمان نظام پزشكی هیچگونه حق و اختیاری در نحوه عملكرد پزشكان و مراكز درمانی نداشته باشد و اگر توان او متکی بر اراده پزشكان و هدایت این اراده نباشد، اگر این حق را نداشته باشد كه بهعنوان نماینده پزشكان وارد معاملات اجتماعی بشود - معاملهای كه هریك از طرفین حقوق مساوی دارند و یکطرف فروشندهای محكوم به فروش نیست - نهایتا تبدیل به صادرکننده بیانیه و درخواست میشود. نهادهای دولتی و غیردولتی كه در مقاطع مختلف بیانیه صادر میکنند كم نیستند. تفاوت سازمان نظام پزشكی در آن است كه باید بر قدرتی كه حاصل تجمیع بیقدرتان (پزشكان) باشد، تكیه زند تا در محاسبات اجتماعی به حساب آید و بتواند در ذهن یك تصمیمگیر فرادست تصویری از واكنش احتمالی جمعی -در صورت عدم رعایت آن نظر - بپردازد. تنها از همین طریق است كه جوامع پزشكی میتوانند امنیت سلامت (بر وزن امنیت پرواز) در كشور را تأمین كنند. مسئولان فرادست آنقدر مشكلات درهمپیچیده دارند و آنقدر بیانیههای جورواجور احاطهشان كرده كه چارهای جز تكیه بر واقعیات و جدیت گروهها ندارند. ناامیدی جامعه پزشكی از سازمان نظام پزشكی نه به نیات و خصوصیات مسئولان آن -كه همواره از شریفترین و صدیقترین پزشكان كشور بودهاند- كه به جایگاه عرفی این سازمان بهعنوان یك مؤسسه نیمهدولتی دیگر برمیگردد. سازمان حتی برای یکبار هم نتوانسته یا امکان آن را نداشته که جامعه پزشكی را در مقابله با روشنترین نمونههای نقض سیستم سلامت به واكنشی عملی ترغیب و آن واكنش را هدایت كند. حتی در مقاطعی كه قانون هم اجازه میداد، قادر به این كار نبود. واکنش مدنی و اجتماعی با هدایت سازمان تابویی است که حتی نمیتوان بر زبان راند. ازآنجاکه هیچ تلاشی برای ساماندهی واكنش قانونی، مدنی و همگانی پزشكان به عمل نیامده اساسا چنین تجاربی هم اندوخته نشده است. اینكه خود سازمان چنین جایگاهی برای خود قائل نیست یك مسئله است اما نكته مهمتر و ناامیدکنندهتر جامعهای است كه ترجیح میدهد بر سفینهای بنشیند كه راهبر آن نهتنها در لغو پرواز بیاختیار است بلكه کوچکترین امكان عملی در ترمیم مشكلات این سفینه هم ندارد. ركود انتخابات سازمان نظام پزشكی شاید آخرین كنش باقیمانده مدنی برای جامعه پزشكی باشد تا یکبار دیگر بر اهمیت نقش خود در كلیت كار سلامت تأکید كند.