سیدحسن خمینی:
نمیشود تو برای من منتخب معرفی کنی و بگویی به این رأی بده!
جماران: حجتالاسلام والمسلمین سیدحسن خمینی در مراسم اختتامیه دهمین رویداد طریق جاوید گفت: دوستان انصاف داشته باشند؛ ببینند اگر آنچه واقع میشود مطابق ذائقه آنها نبود همین مقدار صحبت میکردند؟ قسط به چه معناست؟ عدالت. آزادی هم عدالت است. عدالت را تنزلدادن به عدالت اقتصادی، کُشتن عدالت است. البته عدالت را از حوزه اقتصادی خارجکردن نیز دستبُردن در مفهوم عدالت است. آزادی یعنی عدالت سیاسی؛ آزادی یعنی همان مقدار که شما حق داری صحبت کنی من هم حق دارم؛ یا همانقدر که شما حق داری رأی دهی من هم حق دارم. یعنی همان اندازه که شما حق داری نماینده خود را انتخاب کنی من هم حق دارم کسی که دلم میخواهد انتخاب کنم. من نیز حق دارم آنی که دلم میخواهد انتخاب کنم. البته هرکدام مورد اقبال اکثریت واقع شد محل اطاعت است. نمیشود تو برای من منتخب معرفی کنی و بگویی بیا و به این رأی بده! همانطور که نمیتوانم من برای تو این کار را کنم. عدالت در حوزه اقتصادی نیز برای اینکه مارکسیستی معنا نشود، به معنای تساوی شرایط پیشرفت است. جامعه از این جهت وظیفه دارد و اتفاقا در دورههایی از انقلاب این کار بسیار خوب انجام شده و در دورههایی هم ضعیفتر بوده است. یادگار امام گفت: آرمان ما باید توزیع فرصتهای پیشرفت باشد که یکی از آنها علم است. زیرا یکی از عوامل پیشرفت در هرم منزلت اجتماعی دانش است؛ توزیع فرصت دانشآموختن خود گام بزرگی است. حواسمان باشد تنزل عدالت به حوزه عدالت رفتاری، ناقص معناکردن عدالت است. عدالت در همه جنبههایش آرمان ماست. البته هیچکس معصوم نیست و ممکن است ما انسانها هزاران اشتباه داشته باشیم. بحثی را که مطرح میکنم جای توجه دارد، چراکه مغالطهای در سخنان و گفتهها مطرح میشود و آن اینکه وقتی میگوییم رأی مردم دخالت در مشروعیت نظام اسلامی دارد، بلافاصله به ذهن برخی میآید که مشروعیت را خدا داده و این سخن مصداق شرک است و بگویند شما دارید مردم را در مقابل خدا مینشانید! وقتی گفته میشود نظام اسلامی دو بال دارد، یعنی اسلام و مردم؛ عدهای میگویند این به آن معناست که خدا در کنار مردم است و هرگونه برداشت دیگری شرک است؛ درحالیکه اینطور نیست. یادگار امام ادامه داد: در قول عامیانه میگویند «اول برادریات را ثابت کن بعد ادعای ارث کن»؛ این به آن معناست که قانونگذار الهی گفته برادر ارث میبرد و این جمله به این معناست که من اول باید بفهمم که تو برادرم هستی تا بعد ارث ببری. آیا معقول است همین که بگوییم برادر ارث میبرد یک عده بگویند خدا یکی برادر یکی. خدا گفته است برادر ارث میبرد، در اینجا برادری در عرض خدا نیست؛ لذا چنین سؤالی به ذهن کسی نمیرسد. اگر کسی گفت باید به فلانی ارث بدهید، شما میگویید آخر هنوز برادریاش ثابت نشده است. اگر او بگوید برادربودن مهم است یا خدا؟ بلافاصله میگویید چه ربطی دارد؟ همان خدایی که گفته این ارث را به برادرت بده، گفته اول باید برادریاش را اثبات کند تا بتوانید به او ارث دهید. یادگار امام اظهار کرد: اگر کسی بگوید مردم دخیل در مشروعیت هستند در حقیقت میگوید ولایت برای موضوعی قرار داده شده که عبارت است از اینکه عالم به احکام دین باشد (که به آن «فقاهت» میگوییم)، «مخالفا لهواء» باشد یعنی عدالت داشته باشد و سوم اینکه مردم او را قبول داشته باشند. آیا عدالت و فقاهت در عرض خداست که کسی رگ گردنش بیرون بزند و بگوید فقط خدا و فقاهت و عدالت نه؟ مشروعیت ناشی از فقاهت یعنی فقاهت داخل در موضوع اخذ شده و قید موضوع است. عدالت قید موضوع است و همینطور پذیرش مردم نیز قید موضوع است. کمااینکه از نگاه برخی رجولیت هم قید موضوع است. او ادامه داد: اینکه گفته میشود حکومتی که اقبال عمومی را ندارد مشروع نیست، حکم خداست. لذا اگر کسی میگوید خروج جامعه از حیثیت تأثیرگذاری، مخالفت با مشروعیت است؛ این به آن معناست که او دارد قیدی از قیود را از موضوعیت خارج میکند. ما در طول تاریخ خود بسیار حاکمانی داشتهایم که فقیه نبودند و فاسق بودهاند و میگفتیم حکومتشان حکومت جور است؛ چرا؟! بهایندلیل که قید موضوع را نداشتهاند. وی بیان کرد: وقتی میگوییم اقبال عمومی و نظر جمهور که بر مبنای حکم عقل همان نظر اکثریت است، شرط مشروعیت نظام است و انتخابات مشروعیتساز است از این جهت است که اقبال عمومی در منظر امام، جزء موضوع است. همان خدایی که گفته اگر فقیه و عادل و آگاه به زمان نیستی، ولایت نداری، قید پذیرش مردم را نیز قرار داده است.