درباره موزه یادبود «استیون هاوکینگ»
در ستایش زندگی
عبدالرضا ناصرمقدسی-متخصص مغز و اعصاب
آنقدر با اخبار بد محاصره شدهایم که انگار دیگر جزئی معمول از زندگی ما شده است. شاید هیچگاه تا بدین حد ناامیدی در بطن جامعه ما وجود نداشته و فرهنگ ما تا بدین حد بیانگیزه و بدون امید نشده است. این هفته میخواستم از دغدغههای همیشگی بنویسم؛ از مشکلات روزافزونی که دامنگیر جامعه و مردم و فرهنگ ما است. اما حقیقتا من هم خسته شدهام. فقط صبحم را به شب میرسانم با این امید که شاید، بله شاید، فردای این سرزمین فردایی بهتر باشد. اما انگار هیچ اتفاقی نمیافتد. برای همین خواستم کمی از این فضای موجود فاصله بگیرم و درباره یک اتفاق خوشایند بنویسم؛ اتفاقی که هرچند در سرزمین ما نیفتاده اما به دلیل تعلق آن به جامعه جهانی میتواند یک ایرانی دوستدار علم را هم خوشحال کند. در روزگاری که برخي از هیچ کوششی برای ازبینبردن یادمانهای تاریخی و فرهنگی فروگذار نمیکنند و هر روز خبر نابودی و تخریب یک اثر ملی به گوش میرسد، برپایی موزه یادبود «استیون هاوکینگ» در لندن خبری بسیار خوشایند برای اهل فرهنگ است و نشان میدهد که یک ملت و دولتِ پیشرفته چگونه به پاسداشت افتخارات ملی و فرهنگی خود میپردازد. این موزه شامل نامهها و عکسهای «استیون هاوکینگ»، ویلچر او و مقالاتش است و بهخوبی میتواند جنبههای مختلف این فیزیکدان شگفتانگیز را به نمایش بگذارد. اگرچه «هاوکینگ» یک فیزیکدان بسیار برجسته بود و بهخصوص نظریههای او درباره سیاهچالهها افق جدیدی را در علم کیهانشناسی گشود، اما از نظر یک پزشک مهمترین وجه زندگی «هاوکینگ» تلاش او برای زندگی زیبا است. او که در جوانی به بیماری نورونهای حرکتی مبتلا شده بود، بهخوبی توانست محدودیتهای شدید خود را به فرصت تبدیل کند و اینگونه به الگویی برای همه مردم تبدیل شد. بیماری نورونهای حرکتی یک بیماری سیستم اعصاب است که بهتدریج سبب فلجشدن و حتی مرگ بیمار میشود. این سیر تدریجی بدترشدن بهخوبی در زندگی «هاوکینگ» قابل مشاهده بود. تا جایی که او حتی قادر به حرکت انگشتانش هم نبود. اما ذهنش در نهایت فعالیت به سر میبرد و تا آخر عمر نیز با نظریات و اظهارنظرهای گاه مناقشهآمیزش نبوغ خود را به نمایش میگذاشت. حجم کارهای «هاوکینگ» با وجود این میزان از ناتوانی شگفتآور است. اگرچه شاید از منظر علمی مهمترین کارهای وی در زمینه سیاهچالهها باشد، اما او در عمومیکردن علم نیز کوشش فراوانی کرد. کتاب تاریخچه مختصر زمان او یکی از این موارد موفق در عمومیکردن دانش پیچیده فیزیک مدرن است. او حتی همراه با دخترش، «لوسی»، کتابهایی برای کودکان نوشت. در ضمن در مستندهای جالبی همانند مستند ششقسمتی نبوغ شرکت کرد. از کارهای جالب و مشهور او میتوان در ایفای نقش در کارتون مشهور سیمپسونها اشاره کرد. او اجازه داد که برای هرچه عمومیترکردن علم، از شخصیت او در این کارتون استفاده شود که نشان از رسالت او برای هرچه بیشتر علمیکردن جامعه داشت. ناتوانی میتواند معضل بسیار بزرگی برای یک بیمار محسوب شود. تا آنجا که او را از ادامه زندگی ناامید کند. بیمار مدتها با این ناتوانی نه صرفا از نظر فیزیکی بلکه از نظر روانی درگیر شده و همین اضطرابها و دلمشغولیهای شدید او نسبت به ناتوانیاش سبب میشود که نتواند از زندگی خود لذت ببرد و به امیدها و آرزوهای خود برسد. «استیون هاوکینگ» اما ناتوانی را در اوج خود تجربه کرد. تا آنجا که در اواخر زندگی فقط این چشمهایش بودند که حرکت میکردند. در عین حال این ناتوانیها آن هم با چنین شدتی باعث نشد که او به قلههای رفیع آرزوهایش نرسد. او به یکی از بزرگترین فیزیکدانان زمان خود بدل شد و توانست بینش بشر را نسبت به تواناییهای خود تغییر دهد. شاید در این دوران سختی که ما در این کشور میگذرانیم نگاه به چنین زندگیای بتواند کمی روحیه امید را در دلمان زنده کند.