ما از طبیعت جدا نیستیم
مینا نظریکمال. مدرس و پژوهشگر روانشناسی بحران
در اینکه ایران کشوری است با مخاطرات طبیعی فراوان، شکی نیست. مسئله از جایی شروع میشود که مخاطرات را بهعنوان حالتی غیرطبیعی و گذرا پنداشته و راه و جایی برای آن در زندگی و کارمان نداشته باشیم. این موضوع با عنوان درک خطر در علم مدیریت بحران مطرح میشود. باوجوداین دانش ما از شیوه درک خطر افراد جامعه، چندان که باید، نیست. در واقع ما اطلاعات کمی درباره شیوه رفتار و برخورد مردم قبل از مواجهه با بحران داریم. موضوع مهــم در این بحــث، آثار ادراک خطــر افراد بر الگوهای رفتاری حین سوانح و حوادث است. ما میخواهیم با پیشبینی رفتار افراد در راستای کاهش آسیبهای ناشی از مخاطرات حرکت کنیم. به این شکل که با شناخت عوامل پیشبینیکننده رفتار، درپیشگرفتن رفتارهای سازگاری با مخاطرات و آمادگی را تقویت کنیم. چگونگی رفتار مردم در یک موقعیت اورژانسی بستگی به فرم ارزشیابی آنها از مخاطره و میزان آسیبپذیری آنها دارد. در علم مدیریت بحران، گفته میشود که درک خطر پایین افراد قبل از وقوع یک فاجعه، با پیامدهای منفی بیشتر بعد از فاجعه همراه است. همین مسئله در درک خطر در ابعاد دیگر مانند ماسکزدن در بحران کروناویروس، مواد مخدر،
کمربند ایمنی، سرعت بالا و... نیز مشهود است. البته علم و امکانات جدید به شیوههای مختلف، خطرها را کاهش داده و روشهای نوین درمانی زندگی طولانیتری را برای همگان فراهم کرده است و به ما کمک کردهاند که با مخاطرات، سازگاری بیشتری پیدا کنیم؛ اما همزمان دنیای امروز ما در مقایسه با قبل، هم امنتر و هم خطرناکتر شده است. کشورهای مختلف با خطرات جدیدتر مواجه شدهاند و حتی بهتازگی گفته میشود بحران طبیعی وجود ندارد؛ آنچه هست، ناکارآمدی، نبود پیشبینی و پیشگیری ما در راستای مدیریت صحیح مخاطرات است. بنا بر عقیده محققان، اینگونه خطرات زمانی ایجاد میشود که ما خودمان را جدای از طبیعت در نظر میگیریم؛ یعنی زمانی که نگرانی ما از آنچه طبیعت میتواند انجام دهد، به آنچه ما با طبیعت انجام دادهایم، برمیگردد. آلودگی هوا، فروریزش زمین و خسارات سیلاب و زلزله، زمانی بیشتر است که خانههای ما بر روی مسیل و گسل ساخته شده باشند، جنگلها را به کشتزار و خانهویلا تبدیل کرده باشیم و سوخت نامناسب استفاده کنیم و برداشت بیرویه آب داشته باشیم. دراینبین درک خطر مطمئنا تنها تعیینکننده و شاخص رفتار خودمراقبتی و محافظت از زمین نیست.
نظریه انگیزه محافظت پیشنهاد میدهد که اثربخشی پاسخ (یعنی میزان اعتقاد افراد به اثربخشی اقدامات محافظتی در برابر مخاطرات) و خودکارآمدی (یعنی میزان اعتقاد افراد به توانایی خود در انجام چنین اقدامات محافظتی) دو پیشبینیکننده اصلی دیگر برای انگیزه محافظت هستند. درک خطر غالبا با سوگیری همراه است. خوشبینی غیرواقعی اغلب درباره خطرات آشنا مشاهده میشود. در این موارد تصور میشود تا حد زیادی شرایط تحت کنترل و اراده فرد هستند و این موضوع درباره کسانی که در حوزه بحران کار میکنند، ممکن است با احتمال بیشتری صدق کند. بررسی وضعیت موجود در ایران نشان میدهد ازآنجاکه عمده اقدامات داخلی در راستای آمادگی برای پاسخ و بازتوانی است، آنچه در حوزه مدیریت بحران در ایران، کمتر به آن توجه شده، اهمیت درک خطر در کاهش هزینهها و پیشگیری است. ازاینرو پیشنهاد میشود مسئولان با استفاده از تکنولوژی روز و کمکگرفتن از امکانات فضای مجازی بیشتر در راستای افزایش درک خطر مسئولان، مدیران و ایرانیان تلاش کنند. منظور ما از مسئولان در این مقاله چه کسانی است؟ در سطح جهانی، نقش روانشناسی در حوزه مدیریت بحران، از نقش درمانگر و پیروی از یک مدل
پزشکی به یک مدل اجتماعی در حال تغییر است. ما نیز به چنین تغییری عمیقا نیاز داریم؛ چراکه سازمانهای مجری مرتبط، متولی بحث سلامت روان و حداکثر بازتوانی بعد از بحران هستند و جای خالی درک خطر در اقدامات این سازمانها مشهود است. نتایج یک بررسی جدید درباره ویروس کرونا نشان میدهد عوامل متعدد بومی وجود دارد که بر درک خطر ایرانیان اثر میگذارد. دراینبین اولویت با علل فرهنگی و مذهبی بوده و سپس در ردههای بعدی، به ترتیب عوامل سیاسی، شناختی (علم و دانش)، اجتماعی و در نهایت عوامل احساسی قرار دارند. همین اولویتبندی نشان میدهد که بازمهندسی نقش و فعالیتهای کاربردی و مشورتی متولیان بحث فرهنگی و مذهبی در امر پیشگیری و زیربنای آن یعنی درک خطر، بهمراتب میتواند بسیار بیشتر از حتی نقش مسئولان سیاسی و خود مردم باشد. ازاینرو شاید لازم باشد به جهت اقدامی بینرشتهای و پیشگیرانه، متولیان امور فرهنگی یعنی جامعه روانشناسان، جامعهشناسان، انسانشناسان، روحانیون، مداحان و... آشنایی و همکاری بیشتری با ضرورت تقویت درک خطر، ابتدا با دانشمندان حوزه فرهنگی و سپس مردم جامعه ایرانی داشته باشند.