دنیای سایهها
كسرا حقیقت
«سایفر» در فیلم ماتریکس میداند که استیک داخل بشقابش واقعی نیست. میداند که مزه استیک صرفا یک واقعیت شبیهسازیشده و کدهای برنامهنویسیشده یک دنیای واقعی، جایی در آن بیرون است. اما با این وجود میخواهد وجود استیک را باور کند. آیا ممکن است تجربههای واقعی ما از زندگی، مثلا قدمزدن در یک روز آفتابی در دل طبیعت، کدهای یک نرمافزار داخل یک ظرف آزمایشگاهی باشد که واقعیت را شبیهسازی میکند؟ مفهوم واقعیت، یکی از پرسشهای بنیادین و دیرینه فلسفی است. با گذشت بیش از دو هزار سال از آغاز اندیشه فلسفی انسان، هنوز هم نمیدانیم که واقعیت چیست. اگرچه رئالیسم یا واقعگرایی را نمیتوان به سادگی تعریف کرد اما ایده اصلی رئالیسم این است که واقعیت، مستقل از ذهن ما و جایی بیرون از ذهن وجود دارد. با پیشرفت پروژه هوش مصنوعی و توسعه بازیهای کامپیوتری که بر مبنای واقعیت مجازی توسعه پیدا کردهاند، دغدغههای فلسفی ما نیز شکل دیگری به خود گرفتهاند. فیلسوفانی که روی پیامدهای فلسفی تکنولوژیهای آینده کار میکنند، نهتنها بر سر این پرسش که «واقعیت چیست» توافق ندارند بلکه تعدادی از آنها مانند «نیک باستروم» فیلسوف و ریاضیدان سوئدی در دانشگاه آکسفورد دیدگاهی را طرح کردهاند که بر اساس آن، واقعیتی که ما واقعیت مینامیم میتواند یک واقعیت مجازی شبیهسازیشده باشد. این ایده ممکن است در نگاه اول غیرعقلانی و بلکه مضحک به نظر برسد. اما بد نیست بدانیم که تعداد دانشمندان و فلاسفه و ریاضیدانان و کیهانشناسانی که نظریه شبیهسازی را جدی گرفتهاند، کم نیست. آیا ممکن است تمدنهایی وجود داشته باشند که بتوانند با بهرهگیری از ابرکامپیوترهایی ورای حد تصور ما، تمامی کیهان را شبیهسازی کنند؟ «جان بارو» ریاضیدان بریتانیایی از دانشگاه کمبریج وجود تمدنهایی که به لحاظ تکنولوژیکی بتوانند جهان را شبیهسازی کنند، ممکن میداند و میگوید در چنین شبیهسازیهایی ممکن است موجوداتی دارای اندیشه توسعه پیدا کنند که حتی قادرند با یکدیگر ارتباط برقرار کنند. «پاول دیویس» اخترفیزیکدان در دانشگاه ماکواری استرالیا برنده جایزه مشهور فارادی در سال 2002 میگوید: «بسیار محتمل است که ما صرفا موجودات شبیهسازیشده باشیم». این دیدگاه که جهان هستی و واقعیت موجود در آن چیزی جز وهم نیست بههیچعنوان ایده تازهای نیست. در حدود دو هزارو 400 سال پیش «چوانگتسی» فیلسوف چینی دراینباره میاندیشید که تمام زندگی انسان میتواند یک رؤیا باشد. نظریه عالم مُثُل افلاطونی نیز دنیایی را تصویر میکند که در آن، واقعیت همان چیزی نیست که میبینیم و تجربه میکنیم. در پشت سر انسانهایی که رو به دیوار به غلوزنجیر بسته شدهاند و در تمام زندگی هیچگاه پشت سر خود را نگاه نکردهاند، آتشی روشن است. آنها در سراسر زندگی خود تنها سایهها را دیدهاند و نه خود اشیا را. دنیای سایهها در تمثیل غار افلاطون، دنیایی است که واقعی نیست اما افراد بهزنجیرکشیده در غار، آن را واقعی تصور میکنند. «برتراند راسل» میگوید: «ممکن است همه ما همین پنج دقیقه پیش به وجود آمده باشیم. با خاطرات حاضر و آماده در ذهنمان، همراه با خاطراتی از گذشته که وجود نداشته و همهاش بهصورت یکجا در ذهنمان کار گذاشته شده است. همین پنج دقیقه پیش با همین سوراخ روی جوراب یا مدل کنونی موهایمان». اینکه دیدگاه ماتریکسبودن جهان ما تا چه حد عقلانی باشد یا محتمل، هنوز در بین دانشمندان و فیلسوفان مناقشهبرانگیز است. «میچیو کاکو» یکی از فیزیکدانان مشهور در زمینه نظریه ریسمان میگوید: «هیچ چیزی در مکانیک کوانتومی و نظریه نسبیت وجود ندارد که با ماتریکسبودن جهان ما تضاد داشته باشد». در سال 2003 «نیک باستروم» این دیدگاه را به شکل کاملا پیچیدهای مطرح کرد. به گفته او اینکه انسانها میتوانند درباره خود بیاندیشند نمیتواند بر اساس کارکرد توده خاکستری مغز باشد. استدلال «باستروم» این است که برای چنین اندیشهای ساختارهای محاسباتی بهمراتب بیش از اینها لازم است که میتوانند در یک کامپیوتر تولید شوند. در نظریه شبیهسازی «باستروم»، سه گزاره وجود دارد که دستکم یکی از آنها باید بهعنوان گزاره صادق پذیرفته شود.
- نسل انسان به احتمال بالا پیش از رسیدن به مرحله پساانسانی منقرض خواهد شد - هیچ تمدن پساانسانی به احتمال بالا به شبیهسازی تاریخ تکامل خود علاقهای ندارد - ما به احتمال بالایی در یک شبیهسازی کامپیوتری هستیم در صورت غلطبودن دو فرض اول به گفته «باستروم» میتوان اینگونه استنتاج کرد که جهان ما به احتمال بالا یک شبیهسازی است. بنا به آنچه «باستروم» میگوید یا بشر هرگز به آن سطح از تکنولوژی لازم که بتواند وضعیت امروز ما را شبیهسازی کند نخواهد رسید، یا ما با احتمال بالا در یکچنین شبیهسازی زندگی میکنیم. «باستروم» میگوید: «این نتیجه به این معنی نیست که جهان ما قطعا یک شبیهسازی عظیم کامپیوتری است. ایده من اثبات نمیکند که ما در یک شبیهسازی زندگی میکنیم. اما احتمال درستبودن این گزاره بالاست. من این احتمال را حدود 20 درصد تخمین میزنم». به گفته «باستروم» اگر روزی ما بتوانیم یک جهان را شبیهسازی کنیم، دستیابی ما به این توانایی میتواند یک گواه محکم بر این باشد که خود ما هم در چنین شبیهسازیای زندگی میکنیم. «جان بارو» میگوید: «وقتی در یک صحنه از کارتون والت دیزنی، انعکاس نور روی سطح یک دریا نمایش داده میشود، بدون شک هیچ انیمیشنسازی برای نشاندادن انعکاس نور از قوانین الکترودینامیک کوانتومی یا اپتیک استفاده نمیکند». او معتقد است پیچیدگی یک سیستم محدود است و بهتدریج، خطاهایی در سیستم ظاهر خواهد شد. البته به باور «بارو»، برنامهنویس چنین ابرکامپیوتر عظیمی برای پرهیز از خطاها میتوانسته تابع تصحیح طراحی کرده باشد که بهصورت خودکار خطاهای سیستم را پوشش دهد. این مسئله به نتایج رازآلودی منجر خواهد شد که حتی میتواند قوانین فیزیک را نقض کند. مثلا تغییر در ثابتهای فیزیکی. «پاول دیویس» اخترفیزیکدان استرالیایی معتقد است چنین خطاهایی در سیستم هماکنون نیز یافت شده است. اشاره «دیویس» به مطالعه سال 1999 «جان وب» است که نشان داده بود ثابت ساختار ریز (یکی از ثابتهای بنیادین فیزیک) ثابت نیست. این مسئله چالش بزرگی برای فیزیکدانان ایجاد کرد. اگرچه ناشیانه خواهد بود اگر این ناهماهنگی در ثابت ساختار ریز را به یک اِرور یا خطای سیستمی در نظریه شبیهسازی نسبت دهیم. چنین ناهمگونیهایی پیشتر در تاریخ فیزیک فراوان رخ داده است. ایراداتی که با ارائه مدلهای جدید در فیزیک برطرف شدهاند. درست مانند ناهمگونیهای فیزیک نیوتنی که با مدل نسبیتی اینشتین کنار زده شد. این سخن علمی نیست (اگرچه شبهعلمی هم نیست) اما کسی چه میداند. شاید دوگانگی موج-ذره در آزمایش دو شکاف یانگ، پارادوکس گربه شرودینگر و نسبیبودن زمان در نظریه نسبیت خاص، بخشی از خطاهای یک واقعیت شبیهسازیشده باشد.