زنگ تفاوتها
این روزها در شبکههای اجتماعی غیر از پرداختن به ماجرای اعدام، مسئله آموزش و حضور در مدارس مورد توجه است. درباره حکایت آموزش و پرورش طبقاتی، بارها و بارها مطالبی گفته شده، چه مسئولان عالیرتبه، چه خانوادهها. بارها از تفاوت آموزش در کپرهای سیستانوبلوچستان و مدارس غیرانتفاعی برخی مقامات گفته شده است. بارها هم تأکید شده است که این غیرانتفاعیها در راستای کمک به دیگر دانشآموزان ایجاد شده است تا آنان که تواناییاش را دارند، خرج تحصیل خود را از دوش کشور بردارند و اینچنین شد که استخر و اردو و باغوحش اختصاصی و تحصیل مانند فنلاند در برخی مدارس رواج گرفت. اما شاید در هیچ برههای مانند اکنون نبود که این تفاوتها توی ذوق همه بزند؛ همین پنج، شش روزی که از آغاز سال تحصیلی 99 میگذرد. سال تحصیلی از 15 شهریور مانند بسیاری از کشورهای جهان آغاز شده است. سال تحصیلیای که بسیاری برای آموزش مجازی برنامهریزی کرده بودند و ناگهان خبر حضوریشدن و بازگشایی مدارس مطرح شد. مدارسی که قرار است به گفته رئیسجمهور با هیچ کجای جهان مقایسه نشود. ما ایرانیها که در سومین سال تحریم جهانی هستیم و با بسیاری از محدودیتها روبهرو هستیم، میدانیم قرار نیست در مقایسه با جهان جایگاه بالایی به دست بیاوریم؛ اما دستکم میتوانیم از تجربیات آنان استفاده کنیم یا به حرف کارشناسان توجه کنیم. میدانیم آنچه در امارات و قطر یا کویت برای دانشآموزان اجرائی میشود، کاملا با ایران متفاوت است. هنگامی که فقط تعداد دانشآموزان ایرانی دستکم 15 برابر کل جمعیت آنهاست. قطعا امکانات قابل مقایسه نیست. در گوشههای دیگر جهان مانند تایلند و مالزی نیز آرامش و تعداد کمتر دانشآموزان سبب شده است دستکم از برنامهریزیهای بهتری برای حضور دانشآموزان در مدارس استفاده شود. اما موضوع، این چالشی است که بر سر راه خانوادهها قرار دارد و این تفاوت طبقاتی خود را به شکل آشکارتری نشان میدهد. طبق آمار منتشرشده سهونیم میلیون نفر از دانشآموزان به سیستم شاد متصل نشدهاند و امکان آموزش مجازی را ندارند که قطعا همه انتظار دارند اولویت برای آموزش همین دانشآموزان محروم باشد. در روزهای اول کرونا در برخی روستاها بود که معلم خانه به خانه میرفت و به آنها آموزش میداد. آن معلمی که پرایدش را تخته کرده بود یا همین چند روز خانم معلم جوانی که با فاصله در فضای آزاد ایستاده بود و به کودک درس میداد، شاید جزء آمار همین کودکان متصلنشده به سیستم «شاد» باشند. اما دغدغههای بعدی برای دانشآموزان مناطق محرومتر است؛ کودکان و نوجوانانی که نه مدرسه امکانات آنچنانی برایشان دارد و نه خانوادههایشان. آنان چارهای ندارند جز حضور در مدرسه و آموزش چشم در چشم با معلمانشان. همه از محدودیتهای آن مدارس خبر دارند. از کمبود وسایل کمکدرسی، از کمبود توجه و از دغدغههایی که بسیاری از کودکان این مدارس با آن درگیر هستند. از چند روز گذشته که بازگشایی حضوری مدارس جدی شد، تعدادی از خیریهها به سراغ این مدارس رفتهاند تا امکانات بهداشتی را در اختیارشان قرار دهند؛ هرچند انتظار از دولت این بود که به آنها توجه ویژهتری شود؛ اما بخشهای دیگر هم دغدغههای خود را دارند. مدارس غیرانتفاعی که هرکدام ایدهای برای دریافت شهریههای خود به کار بستهاند. حالا چه گذاشتن چادر اختصاصی برای کودک باشد، چه استفاده از پلتفرمهای اختصاصی برای آموزش. دراینمیان خانواده دانشآموزانی که با تکیه بر آموزش مجازی در مدارس دولتی درس میخوانند، این جمله «حضور در مدارس اختیاری است» را باعث راحتی خیال خود از منظر سلامتی در برابر کرونا میدانند. حالا باید منتظر ماند که برای دیگر مسائل پرورشی که مدام از سوی دولت عنوان میشود، باید چه تدبیری خانوادهها بیندیشند. در نهایت از آموزش امسال نمیتوان چندان انتظاری داشت، به قول بسیاری این یک سال را باید گذراند تا واکسن بیاید. اما کرونا هم مانند آینهای بار دیگر کمبودها و تفاوتها را به رخ کشاند. از سوی دیگر نشان داد که چقدر آماده فداکاری و همراهی با یکدیگر هستیم؛ در لحظههای سخت و در لحظههای محرومیت.