آژیرهای قرمز و زنانی برای صلح
الهام فخاری
آژیرهای قرمز و پناهگرفتن در تاریكیها را كی میتوانیم فراموش كنیم، صدای مهیب موشكها را، دلهره و تنشهایی را كه از مرگ و ویرانی داشتیم؟ روزها، ماهها و سالها از جنگ گذشته، پایداری در برابر دشمن افتخار ملی ما است و یادگاران آن جانفشانیها ارزشهای بنیادی ما هستند. از جنگ ایران و عراق ولی هنوز ته ذهن همه ما یادآوریهای تلخ آن روزها هم مانده است. امروز، از روزهای هفته دفاع مقدس است و روز جهانی صلح. روزی به نام صلح نهتنها برای آرامش همه آنهایی كه از جنگ آسیب دیدهاند بلکه برای هشدار همیشگی و پیشگیری از جنگ و تباهیها نامگذاری شده است، برای ما كه كودكیمان در جنگ گذشت، برای زنانی كه سالها چشم به راه ماندند و چهبسا كه هنوز عزیزانشان هم بیبازگشت باشند، کنشگری پیشگیرانه و ترمزها و اهرمهای بازداری از تنش و جنگ و رویاروییهای نظامی اولویتی مهم است.
روز جهانی صلح با پیکار ما با دشمن ستیزهگر همهنگام است. سالهاست با جامعه همسایه دوستانه همراهی و آن فرماندهی ویرانگر محاکمه و کشته شده است. آیا نامگذاری روزی برای بزرگداشت صلح میتواند تلخیها جنگ را جبران كند؟ جنگ تنها برخاسته از ناهمرأیی و تنش سیاسی نیست، پشت جنگافروزیها حلقه جهانی اقتصاد پررونق جنگافزارسازی و فناوریهای تهاجمی است. بسیاری از فناوریهای رو به گسترش و دگرگونشونده، فناوریهای جنگی بودهاند. میدان جنگ از مرز و خاک سرزمینی کشورها به تن و روان و فرهنگ و اجتماعی جابهجا شده است. این سالها و این روزها پیامدهای ناگزیر گرمشدن زمین (سیلابها، تندبادها، آتشسوزیهای گسترده، کمآبی و...) تا گسترش ویروسی پیچیده و آسیبرسان که کشتار گستردهای رقم زده، زندگی مردم را دچار هراس، ناپایداری، و ناامیدی کرده که کمتر از آسیب و هراس جنگ نیست. بازخوانی تاریخ گویای آن لحظههای تاریکی است که درست هنگامی که مردم سرخوش یا سرگرم امور روزمره بودند، ناباورانه ارابههای پیدا و ناپیدایی بهراه افتادهاند. دو جنگ جهانی نشان داد که زیانها و کشتار پرشمار در جریان نخستین جنگ جهانی نتوانست فرمانروایان کشورها را از تکرار جنگ ویرانگری دیگر بازدارد. بیشگاهان پشتپرده جنگها گردش مالی و بهره اقتصادی نهادها یا حلقههای چیره و بسته راهانداز ماجرا بودهاند یا از راه جنگافروزی سرمایهای و فرصتهای مردم کشورها را فرسوده و نابود کردهاند. کسانی با تیپهای شخصیتی چالشآفرین و برخی دچار اختلالات شخصیتی که نمونههایی مانند هیتلر در آلمان با بالارفتن از نردبان مردمسالاری هم رونما یا مهرههای در صحنه این حلقههای پنهان بودهاند و هستند. اینها بودهاند که همواره آشتی و آرامش جهان و جهانیان را برهمزدهاند، زیستبوم را فدای خواستهها و خودکامگی خویش کرده، کودکی بسیاری از مردم در سرزمینهای دور و نزدیک را به خاک و خون کشیدهاند که البته هواداران پرشمار و پرشوری هم داشتهاند. نسل ما کودکی و نوجوانی آغشته به جنگی منطقهای را تجربه کردهایم که با دلهره و ترس و ازدستدادن همراه بود و در بزرگسالی هم کشاکش زندگی با اهریمن جنگ را جایجای جهان با دل خونین و چشم اشکبار میبینیم. تجربه جهان گویای این است که صلح، آشتی و آرامش، نمیتواند تضمینکننده پایداری خود باشد. صلح، مردمسالاری یا توسعه باید پاسداری و نگاهبانی شود. مردمسالاری یا صلح میتواند ضدخود را هم پرورش دهد. خطر اینجاست و چهبسا پافشاری بر روز نمادین به نام روز صلح از اینروست. صلح هم میتواند مجال و ابزار کنشگری و توسعه یکهسالاری و ستیزهگری را فراهم کند، اگر از آن پاسداری نشود. ازاینرو همواره باید جامعه باورمند آگاه و هشیار از صلح یا مردمسالاری پاسداری کند و نقش زنان در این راه نقشی ویژه است. نخستین قربانیان جنگ کودکان، زنان و تعلل در بازآفرینی زندگی هستند. در رویاروییهای خشن مردان در جبهههای رودررو یا در نبرد با تروریسم سپر حفاظتی فراهم میکنند تا کودکان و زنان کمتری آسیب ببینند ولی ازدستدادن فرصتهای زندگی و کشتهشدن مردان خود خسارتی جبرانناپذیر است. اگرچه جنگ و خشونت بزرگترین بازدارنده و آسیبرسان به صلح است ولی پایداری و آرامش میتواند حتی به ضدخود فرصت و فضا بدهد. پس در شرایط صلح نسبی باید برای نگهداشت زمینهها و میدان و سازوکارهای بسیار دقیقتر و هشیارتر در صحنه ماند و ایفای نقش کرد. پیامد آنچه جنگها و چالشهای قدرت و سرمایه رقم زدهاند، جهانی به کام گروهی ویژه است حتی به بهای نابودی خاک و آبوهوا، ویرانی تمدنها و کشتار آدمها. با اینهمه تجربههای مدیریتی، سیاسی و کارآفرینی زنان در کشورهایی مانند اتحادیه اروپا، گویای اثربخشی متفاوت و پیشگیرانه در راستای پاسداری و پایداری صلح بهنظر میرسد. در چالشهای بزرگ جهانی کشورهایی که زنان در مقام عالی اجرائی یا سیاستی بودهاند وضعیت را بهتر مدیریت کردهاند. اینها نشانههایی امیدبخش و نهفتهگفتههایی برای تدارک شبکهای مؤثرتر هستند. نقش زنان در صلح بهتنهایی بهپیش نمیرود. آنچه پیشروی ما در سرزمینهای آشفته از جنگها است گیسوان سپید در دست بادها و چشمهای بیفروغ مادرانی است که پنجه در خاک آغشته به خون عزیزانشان بازهم به صلح و زندگی باور دارند. آیا کسی هست که زنان را برای بازداری از خشونت و گسترش صلح یاری کند؟