در احاطه سرمایه
رضا صدیق
لعیا زنگنه از بازیگران کممصاحبه سینما و تلویزیون است و اخیرا مصاحبهای با برنامه آپارات فریدون جیرانی داشت که خالی از عریضه نبود. جایی از گفتوگو زنگنه به تفاوت گذشته و حال کار در سینما اشاره کرد و نه از سر نوستالژی بازی که از سر آسیبشناسی گفت: «در گذشته نویسنده و کارگردان بود که جهان یک فیلم را میساختند و امروز تولید همهچیز را مشخص میکند، کارگردان عوض میکند، بازیگر میآورد و الی آخر». جیرانی گفت چه عبارت درستی گفتید، تولید و سرمایه امروز تعیینکننده شده است. این توصیف شاید صادقانهترین، بیپیرایشترین و بیکموکاستترین عبارتی بود که میشد برای نه فقط وضعیت سینمای ایران که فرهنگ و جامعه و تمام اقسام زندگیمان به کار برد. آدرنو اما بهصورت نظری این معنا را باز میکند و در نقد موسیقی عامهپسند جاز و کالاهنرشدن سالها پیش گفته بود: «این موسیقی (جاز) فقط پندار آزادی را میآفریند اما به رهایی راستین انسانی و اجتماعی كاری ندارد و سرانجام تصور دروغینی از بازگشت به طبیعت میآفریند». او این شکل از هنر را که تولید و سرمایه بر آن تسلط دارند، «هنر تودهای» خطاب میکرد و درباره خصوصیت این نوع هنر چنین نظری داشت که «هنر تودهای و محصولات صنعت فرهنگ، كاركرد ذهن مخاطب را نیمخودكار میكنند. آنها ذهن را در اختیار خود میگیرند و عنصر رهاییبخش هنر را بهشدت محدود میکنند». بعضی شاید بگویند که این نشانه صنعتیشدن است و در مثال فوق سینمایمان دارد صنعتی میشود و سرمایه خصوصی و از این دست حرفهایی که به قامت آنچه به اسم سرمایهگذاری خصوصی رخ میدهد، گشاد و آویزان است. چرخه پول بهجای اینکه سینمای ایران را غنی کند و دستش را در ساخت باز کند، آن را آلوده به اطوار فرنگیبازی یا سطحیگری کرد و بامزهکردن پول مفت برای کار بیاهمیت، او را اسیر خود کرد. سینما نمونهای دمدستی و آشکار از آغشتهشدن زندگی به سیطره فرهنگ و منش سرمایه است. در جزئیات زندگی ما فرهنگ سرمایه بسط پیدا کرده و بدون اینکه بدانیم آن شکل از مواجهه کاملا انسانی با موضوعات در درونمان کمرنگ شده و جایش را منطق و زیستِ اسلوب سرمایه گرفته است؛ اسلوبی که بنا بر حسابگری اجتنابناپذیرش هر رفتاری را در انتها برای آدم شهری میسر و مهیا میکند. در مثالی که لعیا زنگنه برای سینما زد، تغییر نوع نگاه زمانه بهخوبی مشخص شده است. این نقد یا واگویه، میتواند نقش راوی دیروز تا امروز سینمای ایران در مسیرش باشد. تغیر محیط همدلی برای انجام فعالیتی به محیطی برای درآمد و بازگشت سرمایه. اولی محتوایش به نسبت ذهنیت سازنده در تلاش برای تصویرسازی یک ذهنیت است و دومی به دنبال طراحی کالایی برای فروش به مخاطب. بالطبع تفاوتهای ماهوی خروجی نوع نگاه اول که مثالهایی از آن نیز در تاریخ سینمای بهخصوص بعد انقلاب مشهود است، با خروجی سبک دوم است که اکنون جریان دارد و نیاز به توضیح و تفسیر ندارد. این شکل از مماسبودن با خواستهای سرمایه، این دویدنهای مدام و نرسیدن به ایدئال ترسیمشده از سوی آورندگان سرمایه، آنهم در قاب تبلیغات دهنگشاد و شاد رسانهها و تزریق کالا پشت کالا- از کالای فرهنگی تا کالای اعتقادی تا کالای تفریحی و... . این شکل با آنچه در تعریف عرف به توافق رسیده که به آن زندگی بگویند و آنچه بهعنوان زندگی خوش، رفع نیاز و قناعت، ایمان و تکامل انسانی ترسیم شده است، تفاوت بسزایی دارد.