خواهر شکسپیر و جشنواره فیلم فجر
عطیه ملکزاهدی . کارشناس تولید محتوای مؤسسه رحمان
حدود یک قرن پیش ویرجینیا وولف در کتاب «اتاقی از آن خود» این پرسش را مطرح میکند که «چرا در طول تاریخ هزارانساله شعر و ادبیات، کمتر زن مشهوری را میتوان پیدا کرد؟». وولف در ادامه کتابش با دلایل اجتماعی و فرهنگی به این پرسش پاسخ میدهد. اکنون پس از سالها از زندگی وولف این پرسش را به نحوی دیگر درباره سینمای ایران و جشنواره فیلم فجر میتوان مطرح کرد. حالا که تب و تاب جشنواره و سیمرغهای بلورین خوابیده است بد نیست نگاهی به توزیع جنسیتی فیلمسازان و کارگردانان جشنواره داشته باشیم و این پرسش را مطرح کنیم که چرا تعداد کارگردانان زن جشنواره در همه ادوار آن از مردان کمتر بوده است؟ پیش از پاسخدادن به این پرسش لازم است پاسخ دهیم که بررسی توزیع جنسیتی زنان در جشنواره چه اهمیتی دارد؟ و اساسا چرا حضور زنان در مقام کارگردان و فیلمساز مهم است؟ در دهههای اخیر بحث حضور زنان در جامعه اهمیت یافته است. در این بحث حضور زنان در عرصههای مختلف مشارکت اجتماعی، فرهنگی و... مطرح میشود. پژوهشگران معتقدند افزایش حضور و مشارکت زنان در جامعه منجر به افزایش توسعهیافتگی جامعه میشود. یکی از این عرصهها، هنر و در این یادداشت به طور مشخص کارگردانی و فیلمسازی است. بنابراین حضور زنان در مقام کارگردان آثار سینمایی به عنوان یکی از شاخصهای حضور زنان در جامعه و افزایش توسعه فرهنگی اهمیت دارد. حضور زنان به عنوان فیلمساز و کارگردان در سطحی دیگر هم اهمیت دارد. زنان در مقام کارگردان میتوانند محتواهای جدید و متفاوتی با جریان اصلی فیلمسازی که عموما تحت تأثیر نگاه مردانه به زندگی و مسائل اجتماعی است خلق کنند. همانطور که رادکیوز میگوید، «فیلمسازان زن میتوانند به شیوه جدیدی درباره زندگی و مسائل زنان سخن بگویند و تعبیرهای جنسیتی را از نو مفهومسازی کنند، قراردادهای سنتی از نقشهای جنسیتی را از نو مفهومسازی کنند و قراردادهای ثابت و موجود در جامعه را نقد کنند تا بر اساس آن تصویر واقعبینانهتری از وضعیت زنان جامعه نشان دهند و روابط قدرت بین زنان و مردان را به سمت تساوی و عدالت سوق دهند. در واقع افزایش حضور زنان در تولید هنری و رسانهای میتواند عامل مؤثری در تغییرات بازنمایی زنان در رسانهها و هنر باشد» (راودراد، 1394؛ گزارش وضعیت اجتماعی زنان در ایران، مؤسسه رحمان). نگاهی به تاریخ سینما در ایران نشان میدهد شروع فیلمسازی در ایران با مردان بوده و تا دههها این روند ادامه داشته است. اگرچه در دهه 1350 کارگردانان زنی چون شهلا ریاحی و کبری سعیدی فیلم ساختند اما جریان اصلی در دست مردان بود و این زنان استثناهای این عرصه بودند. به تدریج از دهه 1360 بود که با ظهور کارگردانان زنی چون پوران درخشنده، رخشان بنیاعتماد، تهمینه میلانی و... این عرصه از عرصهای کاملا مردانه خارج شد. با وجود ظهور کارگردانان زن در این سالها، آمارها همچنان نشان میدهد تفاوت چشمگیری بین تعداد کارگردانان زن و مرد در سینمای ایران وجود دارد. نتایج پژوهش راودراد (1394) نشان میدهد «اگرچه فعالیتهای هنری زنان نسبت به گذشته افزایش داشته است این افزایش در حوزههای گوناگون هنری یکسان نبوده است. تعداد زنان فیلمساز و نمایشنامهنویس نسبت به تعداد زنان نقاش و مجسمهساز بسیار کمتر است». آمار سیونهمین جشنواره فیلم فجر نیز نشان میدهد از بین 16 فیلم سینمایی حاضر در بخش سودای سیمرغ تنها سه فیلم ابلق، خط فرضی و تیتی توسط کارگردانان زن ساخته شده است. در بخش فیلمهای کوتاه نیز از بین شش فیلم کوتاه تنها کارگردان یک فیلم «وضعیت اورژانسی به کارگردانی مریم اسمیخانی» زن بوده است. آماری که با اندکی تفاوت در دورههای قبلی جشنواره نیز شاهد آن بودهایم. به علاوه اما آیا تفاوت معنادار بین تعداد کارگردانان زن و مرد در جشنواره فیلم فجر اتفاقی است یا باید دلایلی فرهنگی و اجتماعی برای آن یافت؟ چرا با وجود ورود زنان به عرصه هنر سینما و کسب تحصیلات دانشگاهی در این حوزه شکافی جدی در تعداد زنان و مردان حاضر در این هنر به چشم میخورد؟ برای پاسخدادن به این پرسش باید به سراغ جامعهشناسی هنر رفت. جامعهشناسان هنر، هنر را نه امری جدا از فرد بلکه بسیار مرتبط با هنرمند و جامعه میدانند و معتقدند هنرمندشدن تابع عواملی اجتماعی است. «در تولید هنر نهادهای اجتماعی بر بسیاری از چیزها از جمله اینکه چه کسانی هنرمند میشوند، چگونه هنرمند میشوند، وقتی هنرمند شدند چگونه هنر خود را تحقق میبخشند و چگونه میتوانند مطمئن باشند که اثرشان تولید میشود، اجرا میشود و در دسترس همگان قرار میگیرد، مؤثرند» (راودراد، 1394) و بنابراین جنسیت هم به عنوان یک عامل میتواند در هنرمندشدن افراد تأثیرگذار باشد. به علاوه پژوهشگران ثابت کردهاند «سازمانهای اجتماعی تولید هنر قرنهاست که به گونهای روشمندانه زنان را از شرکت در تولید هنری برکنار داشتهاند» (راودراد 1394). حال باید دید این سازوکار چگونه در جامعه ایرانی عمل میکند و اجازه حضور زنان در جایگاه کارگردان را نمیدهد؟ عوامل زیادی در شکلگیری این اتفاق نقش ایفا میکنند اما تنها به دو مورد اشاره میکنیم: در نگاه سنتی کار مرد خارج از خانه تعریف میشود. مرد ایدئال مردی است که مدت طولانی خارج از خانه کار کند و پول درآورد. عکس این موضوع در مورد زنان صادق است. باید توجه داشت که از الزامات کار فیلمسازی فعالیت خارج از محیط خانه است. «کار فیلمسازی نیازمند حضور در بیرون از خانه برای مدتهای طولانی و نیز داشتن روابط گسترده با دیگر هنرمندان و حامیان مالی هنر است. ساماندادن به این روابط با توجه به اوضاع فرهنگ خانوادههای ایرانی برای زنان آسان نیست» (راودراد، 1394). در واقع زمانی که «مهمترین وظیفه زن در فرهنگ ایرانی نقش همسری و مادری تعریف میشود و زن هرچه نقشهای خانوادگی خود را بهتر انجام دهد، بیشتر از او تقدیر و حمایت میشود. به همین دلیل حضور زنان در فضای بیرون از خانه در صورتی که در انجام نقشهای همسری و مادری تأثیری منفی بگذارد، چندان خوشایند نخواهد بود» (راودراد، 1394). پس اتفاقی نیست که زنان ایرانی با وجود تحصیل در رشتههای سینما و گذراندن دورههای فیلمسازی کمتر از مردان شغل کارگردانی را به صورت جدی و تماموقت انتخاب کنند. به علاوه «روابط اجتماعی گسترده از ضرورتهای کار فیلمسازی است که میتواند فرد را در کارش موفق کند. این روابط اجتماعی گسترده در فرهنگ ایرانی بیشتر در دسترس مردان بوده است و زنان کمتر به آن دسترسی دارند. مردان میتوانند در جامعه خیلی آزادانهتر عمل کنند و روابط اجتماعی گسترده خود را به منظور موفقیت خود به کار گیرند. از آنجا که به غیر از عرصه بازیگری بیشترین فعالان سایر بخشهای مرتبط با فیلمسازی مرد هستند و روابط با جنس مخالف در ایران محدودیتهای فرهنگی خاصی دارد، میزان آزادی عمل زنان در توسعه روابط اجتماعی و بهکارگیری آن برای موفقیت محدودتر است» (راودراد، 1394). در نتیجه اگرچه در ظاهر مانعی برای فعالیتهای زنان در شغل کارگردانی نیست اما ساختارهای جامعه اجازه فعالیت زنان در این بخش را نمیدهد و به همین دلیل تفاوت چشمگیری بین تعداد زنان و مردان در عرصه کارگردانی سینمای ایران میتوان دید. وولف در «اتاقی از آن خود» معتقد است دلیل آنکه شکسپیر در ادبیات به مقام رسید آن است که شرایط اجتماعی برای حضور او در میدان ادبیات و خلق نمایشنامه فراهم بوده است. در واقع بیشتر از استعداد و نبوغ، این بسترهای اجتماعی بودهاند که شکسپیر را پرورش دادهاند. در حالی که این بسترها برای خواهر شکسپیر (استعارهای از همه زنان در طول تاریخ) وجود نداشت. به نظر میرسد این استعاره را میتوان درباره زنان فیلمساز ایرانی هم به کار برد. تا زمانی که بسترها و شرایط فرهنگی و اجتماعی حضور زنان در جامعه فراهم نشده است تفاوت چشمگیر تعداد زنان و مردان در سینمای ایران که جشنواره فیلم فجر یکی از بازتابهای آن است وجود دارد و مردان بیشتر از آنکه نبوغ و استعداد کارگردانی داشته باشند شرایط بهتری برای فعالیت در این عرصه دارند. منبع: راودراد، اعظم، حضور زنان در عرصههای گوناگون هنری، منتشرشده در کتاب گزارش وضعیت اجتماعی زنان در ایران، به کوشش مؤسسه رحمان