خوزه موخیکا، سنای اروگوئه را ترک میکند، اما سیاست را نه
منوچهر یزدانی
خوزه موخیکا بیستم اکتبر، پیش از پایانیافتن دوره نمایندگیاش در سنای اروگوئه، به سبب بیماری از مقام خود کنارهگیری کرد. تصمیم رئیسجمهوری پیشین اروگوئه را همهگیری ویروس کرونا تسریع کرد. او پس از اعلام کنارهگیری از نمایندگی سنای اروگوئه گفت: میروم؛ چون این بیماری همهگیر من را بیرون میکند.
موخیکا در نامهای که در جلسه فوقالعاده سنا خواند، نوشته بود: «با تأسف فراوان، این وضعیت بیماری من را وادار میکند از مسئولیت سنگین سیاسی خود کنارهگیری کنم و درخواست دارم استعفایم از کرسی سناتوری، که مردم به من اعطا کردهاند، پذیرفته شود».
کمتر شخصیتی را در جهان میتوان یافت که زندگیاش مانند خوزه موخیکا باشد. از زندگی این اسطوره اروگوئهای میتوان نمایشنامهای گیرا نوشت؛ کسی که با بهدستگرفتن اسلحه و رفتن به دنبال رؤیای چریکی راهش را آغاز کرد و آن را تا به آغوشکشیدن پایدارترین دموکراسی آمریکای جنوبی ادامه داد. در سال ۱۹۶۳، جنبش چریکی و چپگرای توپاماروس را عدهای از دانشجویان و کارگران مزارع نیشکر، با الهام از انقلاب کوبا، در اروگوئه تشکیل دادند - نام جنبش برگرفته از نام توپاک آماروی دوم، پادشاه اینکاها- بود. با کودتای سال ۱۹۷۳، خوان ماریا بوردابری، دیکتاتور راستگرا و رئیسجمهوری بعدی، این جنبش را سرکوب و عده زیادی از اعضایش، ازجمله خوزه موخیکا را (به نام شورشی) روانه زندان کرد. او 13 سال زندانی بود و بالاخره در سال ۱۹۸۵، پس از بازگشت دموکراسی به اروگوئه، از زندان آزاد شد. او در تبدیل توپاماروس به حزب سیاسی قانونی که بعدها به ائتلاف جبهه فراگیر پیوست، نقش بسیار مهمی داشت. موخیکا چریکی بود که بین دهههای 1960 تا 1970 جنبش را رهبری کرد و حدود 13 سال در پادگانهای مختلف نظامی در شرایط غیرانسانی زندانی بود. او از سوی جنبش مشارکت مردمی،
(بازوی سیاسیای که جنبش آزادی ملی تأسیس کرده بود) وارد پارلمان شد. خوزه موخیکا پیش از انتخابات ریاستجمهوری سال ۲۰۰۹، علاوه بر نمایندگی مجلس و سناتوری، وزیر کشاورزی هم شد و پس از پیروزی در انتخابات ریاستجمهوری گفت که از لولا دا سیلوا، رئیسجمهور برزیل، پیروی خواهد کرد و نظر منتقدانش را که میگفتند او قصد ائتلاف با کشورهای چپگرای منطقه مانند ونزوئلا دارد، رد کرد. ورود موخیکا به قدرت بیسروصدا نبود. سگ سهپایش، فولکس واگن قورباغهای قدیمی آبیاش، مزرعهای که در آن زندگی میکرد، بخشیدن بخش عمده حقوقش یا حضور در مراسمی رسمی با كفشهای كتانی سبب شد که چهره او نظر جهانیان را به خود جلب کند. در انتخابات سال 1995، برای اولین بار بهعنوان نماینده برگزیده شد و همین آغاز اسطورهشدنش بود. در مونته ویدئو (پایتخت اروگوئه) گفته میشد که با لباس جین کارگران و با موهای خاکستری کمابیش بلند و ژولیده و وِز، موتورسیکلت کهنه کوچک (اسکوتر) خود را برای حضور در مجلس در توقفگاه آن گذاشت. در این هنگام، پلیسی از او پرسیده آیا قرار است مدت زیادی آنجا بماند؟ او پاسخ داد: «اگر اجازه بدهند، پنج سال خواهم ماند»؛ عبارتی که دهان به
دهان بین مردم میچرخید.
خوزه موخیکا، چریکی که در دهه 1970 شکست خورده بود، با موفقیت به دنیای دموکراسی پیوست و پس از برقراری آن در اروگوئه به وزارت، سناتوری و با بیشترین رأی در چهار انتخابات گذشته به ریاستجمهوری منصوب شد. او اکنون، برای ادامه نبرد، به حوزه دیگری نقل مکان میکند. محبوبیت موخیکا با سخنرانیهایش که بیشتر فلسفی بود تا سیاسی، افزایش یافت و سبب شد در قرن بیستویکم به یکی از شخصیتهای بانفوذ آمریکای لاتین تبدیل شود. سخنان خوزه موخیکا در سپتامبر 2013 در نیویورک یکی از نقاط عطف تلاشهای او بود: «آنچه برخی بحران زیستمحیطی كره زمین مینامند، نتیجه پیروزی جاهطلبی مقاومتناپذیر انسان است... . زندگی معجزه است، ما با معجزه زندهایم و هیچ چیز بیش از زندگی ارزش ندارد. مهمتر از هر چیزی برای ما وظیفه زیستمحیطیمان و احترامگذاشتن به زندگی و ارتقای کیفی آن است».
سبک زندگی مصمم و آگاهانه آقای موخیکا و اینکه حدود 90 درصد حقوق ماهانه (معادل ۱۲ هزار دلار) خود را صرف امور خیریه میکرد، سبب شد لقب فقیرترین رئیسجمهوری جهان به او داده شود. او در سال ۲۰۱۰ میزان ثروتش را اعلام کرد: هزارو 800 دلار که آنهم ارزش خود روی کهنه فولکس واگن تولید سال ۱۹۸۷ او بود. او امسال نیمی از داراییهای همسرش را هم (شامل زمین، تراکتور و خانه) در فهرست داراییهای خویش قرار داد و بهاینترتیب میزان ثروت اعلامشدهاش بالغ بر ۲۱۵ هزار دلار شد. خوزه موخیکا در مزرعهای قدیمی در کنار جادهای مخروبه خارج از مونته ویدئو زندگی میکند که از آنِ همسرش است. بیرون خانهشان لباسهای شستهشده آویزان و آب خانهشان از چاهی در حیاط پوشیده از علف تأمین میشود. تنها محافظان رئیسجمهوری دو مأمور پلیس بودند و یک سگ سهپا، به نام مانوئِلا.
در آن سهشنبه بیستم اکتبر موخیکا، پس از آنچه بیش از یک بار «سفر طولانی» توصیف کرده بود، تصمیم گرفت در یک روز پر از احساسات، اشکها، کفزدنها و خاطرات، از کرسی خود در سنای اروگوئه استعفا دهد. این آخرین حضور او در سنا و وداع او با کار سیاسی بود. موخیکا سخنرانی بسیار پراحساس و هوشمندانهای کرد، مملو از پیامهای فراموشنشدنی و قدرشناسی و سپاس از همه. او در 85سالگی از پلههای کاخ مجلل قانونگذاری پایین آمد. در واپسین جملهاش گفت: «در زندگی، برندهشدن به معنای موفقیت نیست؛ موفقیت در زندگی بلندشدن و آغازکردن پس از هر سقوط است». موخیکا در زمان بیماری همهگیر، پس از آن وداع همراه با اشک در سنا، از مجلس قانونگذاری به آرامشِ کاشت سبزیجات در مزرعه خود بازگشت و پس از 60 سال وقف زندگی در راه سیاست، از نبرد مسلحانه تا دفتر کار ادارات و ریاستجمهوری کشور، پیر فرزانه قبیله شد. او با آرامش کسی که گویی باری از شانههای خود برداشته و میخواهد سالهای آخر زندگیاش را در آرامش بگذراند، با همان سلوک همیشگی، به مزرعه ساده و کوچک خود که سالها در آن زندگی میکرده، بازمیگردد. موخیکا با کلماتی پراحساس از سیاست کناره گرفت.
او گفت: «در زندگی همهچیز دیدهام و پشتسر گذاشتهام. شش ماه را با دستهای از پشت بسته با سیم گذراندم، دو سال بدون حمامکردن و در شرایطی زندگی کردم که استحمامم با یک فنجان آب و یک دستمال بود. همهچیز بر من گذشت. میروم؛ چون بدنم توان تحمل ندارد...، ولی از کسی کینهای به دل ندارم. سالهاست دیگر در باغم نفرت نمیکارم. در این زندگی سخت، یک درس آموختم و آن اینکه درنهایت نفرت احمقانه است و سبب ازدستدادن عینیتها میشود. نفرت مانند عشق کور است؛ اما عشق خلاق است و نفرت ویرانگر».
او همچنین، با وجود مهملخواندن نظام سیاسی کشور، خواستار حفظ «رادمردی و نیکمنشی» شد، زیرا اروگوئه کشور کوچکی است و مجبور است از بروز شکافها احتراز کند تا به هدفی مشترک برسد و بتواند در گذر زمان دوام بیاورد. سناتور کمونیست، اسکار آندراده، در مجلس گفت: «یافتن همانندی برای خوزه موخیکا ناشدنی است».
مجلس سنای اروگوئه، به اتفاق آرا، استعفای خوزه موخیکا را پذیرفت؛ اما موخیکا روز قبلش در مصاحبهای با رادیوی محلی گفته بود از مجلس خارج میشود، ولی از سیاست نه؛ «زیرا این کار مانند انکار وجود هواست». او افزود که به کمککردن در آموزشهای سیاسی برای «پرورش افکار و نظریهها» ادامه خواهد داد. در نیمروز، هنگام وداع با همکارانش، ماسکش را برداشت و گفت: «در زندگی زمانی برای آمدن است و زمانی برای رفتن» و افزود که این بیماری همهگیر سبب شد تصمیم بگیرد استعفا دهد؛ زیرا «سناتوربودن به معنای به همهجا رفتن و گفتوگو کردن با مردم است. این شغل در دفتر و پشت میز انجام نمیشود. من از دو جهت در معرض خطر هستم، یکی کهولت سن و دیگری این بیماری مزمن که اگر فردا واکسنی هم پیدا شود، قادر به استفاده از آن نخواهم بود». او افزود: «سیاست را دوست دارم؛ اما نه بیشتر از زندگی». موخیکا سالهاست در این شغل است و برای زندگیکردن زمان کمتری داشته و میخواهد آن را حفظ کند. «حسن بزرگ و شاید تنها معجزهای که وجود دارد، زندگی؛ یعنی زادهشدن، است. اینکه در سیاست جانشینی برای کسی وجود ندارد، فقط یک نظریه است. ما زنان و مردان میآییم و میرویم.
برخی از اندیشهها زنده میمانند». او گفت: «باید به نسلهای جدید فرصت دهیم و به ساختن آینده کمک کنیم... . باید تغییر رخ دهد؛ تنها ماندنی، همانا تغییر است».
موخیکا از مقامات و کارکنان، مخالفان و متحدان سیاسی خود در مجلس و همچنین از رأیدهندگانی که او را پررأیترین سیاستمدار تاریخ معاصر کردند، سپاسگزاری کرد. در پایان سخنانش، همه همرزمانش صمیمانه او را تشویق کردند. آن روز او در کنار سناتور لوسیا توپولانسکی، شریک زندگیاش بعد از بیرونآمدن از زندانهای نظامی، نشسته بود.
موخیکا هنگام کفزدن به پا خاست تا از اعضای گروه پارلمانی خود سپاسگزاری کند و پس از شنیدن سخنان خولیو ماریا سانگوینتی، نخستین رئیسجمهوری عصر دموکراسی (1985- 1990)، ماسک خود را دوباره بر چهره نهاد. خولیو ماریا سانگوینتی نیز همان روز از مجلس سنا کناره گرفت.
منبع: روزنامه الپایس اسپانیا