نگاهي به درگيريهاي دانشگاه در ۱۴ اسفند ۵۹ به روایت نشریات وقت
رویارویی علنی بنیصدر با حزب جمهوری اسلامی
امیرحسین جعفری : 14 اسفند در تقویم سیاسی ایران سه واقعه مهم را در دل خود دارد؛ اول درگذشت دکتر محمد مصدق، سپس سخنرانی آیتالله طالقانی در سال 57 بر سر مزار دکتر مصدق و در آخر، میتینگ بنیصدر در دانشگاه تهران كه با درگیری خاتمه یافت. سؤالی كه پس از كنار هم قراردادن این وقایع به ذهن میرسد، این است كه چگونه در طول دو سال، از فضای وحدت اسفند 57 به فضای پرتنش اسفند 59 رسیدیم. شاید بتوان سیر این حوادث را در كنار هم چنین تحلیل كرد که فضای سیاسی كشور پس از پیروزی انقلاب بهخصوص از میانه سال 58 روزبهروز به سمت تنشهای بیشتر رفت و درگیری میان گروهها به دلایل مختلف روزانه در سطح شهرها دیده میشد. درگیریهای كردستان، تسخیر سفارت آمریكا، دستگیری سعادتی، دستگیری فرزند آیتالله طالقانی، ترورهای گروه فرقان، تضاد در انتخابات ریاستجمهوری و مجلس، برخورد با روزنامهها و دفاتر احزاب و صدها درگیری بزرگ و كوچك در سطح كشور و عدم تحلیل صحیح سیاسی از سوی بنیصدر و مسعود رجوی در كنار اصطكاك بیش از حد حزب جمهوری اسلامی با دیگر گروهها منجر به بروز چنین اتفاقی تنها دو سال پس از پیروزی انقلاب شد و اگر این سیر تاریخی را باز هم ادامه دهیم، شاید بتوان گفت وقایع 30 خرداد 60 نیز ادامه درگیریهای 14 اسفند دانشگاه بود؛ روزی كه بنیصدر برای سخنرانی به دانشگاه تهران رفت و ابتدا درگیری لفظی میان هواداران حزب جمهوری اسلامی و مجاهدین و هواداران بنیصدر درگرفت. بنیصدر سخنرانیاش را در ساعت 15:40 شروع كرد و كمی بعد ناگهان فریاد زد: «آرام باشید! دارم صحبت میكنم! من یقین دارم در دل فرد فرد شما اعتماد وجود دارد و كسی كه در میدانها هر لحظه با خطر مرگ روبهروست، برای آن میجنگد كه استقلال میهن حفظ شود. شمایی كه با این چماقدارها نیستید از آنها جدا بشوید تا من از مردم بخواهم به حساب آنها برسند». پس از این سخنان بنیصدر، درگیری درون دانشگاه شدت گرفت و در آن روز چهار نفر كشته و 150 نفر زخمی شدند. مواضع آیتالله خامنهای و آیتالله بهشتی پس از وقایع 14 اسفند یك روز پس از این جریان كه مصادف با نمازجمعه بود، آیتالله خامنهای در نمازجمعه تهران كه در دانشگاه نیز برگزار میشد، حوادث روز پنجشنبه را بهشدت محكوم كرد. این واقعه باعث شدتگیری دعواهای سیاسی میان آیتالله بهشتی و بنیصدر شد. شهید بهشتی نیز در 22 اسفند 1359، در نامهای خطاب به امام دوگانگی موجود میان مدیران کشور را ناشی از وجود دو بینش متفاوت میان آنها معرفی کرد و ضمن توضیحاتی درباره این دو بینش نوشت: «...شاید برای شنیدن، این خبر تلخ و دشوار باشد که بسیاری از کسانی که در طول این سالها به مقتضیات طبیعت و ماهیت نظام اداری و رژیم شاهی، در همه سازمانهای لشکری و کشوری همواره در اقلیت بوده و زیر فشار اکثریت غربگرا یا شرقگرا بر این سازمانها به سر میبردهاند، هماکنون در جمهوری اسلامی.... دوباره تحت همان اکثریت قرار گرفتهاند ولی این بار زیر حمایت همهجانبه رئیسجمهور و فرمانده نیروهای مسلح... امروز در جمهوری اسلامی با حمایت رئیسجمهور و همفکران ایشان در جبهه ملی و نهضت آزادی و با همدستی خلقیها همه جا سرکوب میشوند که به سرنوشت مؤمنان در جنگ اصحاب اخدود دچار گردند». تعیین کارگروه شفافسازی از سوی امام امام پس از این اتفاق كارگروهی را برای شفافسازی این واقعه متشکل از آقایان موسویاردبیلی، شهابالدین اشراقی و مهدویكنی تعیین كرد. هیئت حل اختلاف جلسات متعددی تشکیل داد و بنیصدر را متخلف دانست ولی او زیر بار نرفت و درگیریهای خیابانی شدت یافت. بعد از واقعه دانشگاه تا 30 خرداد طبق گزارشهای شهربانی روزانه نزدیك هزار مورد درگیری در سطح كشور میان گروههای مختلف گزارش میشد كه به سطح تنش در كشور دامن میزد. سرانجام به دنبال تحقیقاتی که پس از این واقعه انجام شد، دادگستری اعلام کرد واقعه 14 اسفند دانشگاه تهران یک حرکت سازمانیافته و از پیش طراحیشده علیه انقلاب اسلامی و خط امام بوده است كه از این حكم در 30 خرداد علیه بنیصدر استفاده شد. صداهای مخالف در دولت بنیصدر در دولت نیز صداهای مخالف بنیصدر بیشتر شدند؛ رجایی و بهزاد نبوی در صحبتهای جداگانهای بنیصدر را ضدانقلاب نامیدند. نبوی در گفتوگویی درباره این مسائل، در سال 59 گفته است: «بنیصدر برای تضعیف و سرنگونکردن دولت گام برداشته و روز ۱۴ اسفند یک لحظه ضدانقلاب بر انقلاب غلبه کرد. آنها انقلاب را هدف قرار دادند نهفقط سرنگونی دولت رجایی را؛ الان ضروری میبینیم که به خاطر حفظ انقلاب، به خاطر بقای جمهوری اسلامی، دیگر سکوت نکنیم چون سکوت ما در اینجا کمکی به خود انقلاب نمیکند». این درگیریهای لفظی میان بنیصدر و تیم رجایی تا خرداد 60 ادامه یافت و سخنرانیهای بعدی بنیصدر در مشهد، ساوه، همدان و دیگر شهرها عمدتا حملاتی به سوی رجایی بود؛ اما پس از سالها گویا طرفین دعوا هنوز بر سر نوع ادبیات این واقعه اختلافنظر دارند كه 14 اسفند غائله، درگیری یا چماقداری بود؟ این تنشها تا جایی پیش رفت كه روزنامه انقلاب اسلامی متعلق به بنیصدر و توپخانه حمله به حزب جمهوری اسلامی در تاریخ ۱۷ خرداد ۱۳۶۰ به دستور آیتالله بهشتی توقیف شد و در روز 30 خرداد 1360 بنیصدر از سوی مجلس با سخنرانی آقایان موسویخوئینیها، حسن روحانی، آیتالله خامنهای و تعدادی دیگر از مقام ریاستجمهوری عزل شد و دو ماه بعد به صورت مخفیانه از كشور گریخت و پس از عزل بنیصدر سازمان مجاهدین خلق با اعلام ورود به فاز نظامی دست به ترور و جنایتهای بیشماری زد كه بررسی آنها پرونده مفصل دیگری میطلبد. مواضع نشریات وقت از حوادث 14 اسفند قابل ذکر است که تمام نشریاتی که در ادامه میآیند در آن زمان به صورت قانونی منتشر میشدند. روایت هفتهنامه کار هفتهنامه كار وابسته به سازمان چریكهای فدایی خلق ایران در شماره 101 به تاریخ 20 اسفند 59 دراینباره نوشت: «آقای رئیسجمهور، این بازیها درد مردم را درمان نمیكند... چماقداری و شیوههای ترور و تهدید مردم باید برای همیشه ریشهكن شود... مجاهدین سازمان سیاسی خود را در حد گارد ضربت رئیسجمهور تنزل دادند-امپریالیسم، صهیونیسم و رژیم صدام از وقایع دانشگاه شادمان شدند... رئیسجمهور هیچ صحبتی از امپریالیسم نكرد و از خواستهای زحمتكشان سخنی به میان نیاورد». روایت روزنامه مردم روزنامه مردم ارگان مطبوعاتی حزب توده ایران در شماره 462 و 464 به تاریخ 17 و 19 اسفند دراینباره نوشت: «توطئه هفتم آمریكا در حال اجراست... امپریالیسم آمریكا میكوشد تا جمهوری اسلامی ایران را به جنگ برادركشی بكشاند... در پشت همه حوادث اخیر دست امپریالیسم آمریكا دیده میشود. تمام فعالیت حزب توده ایران در جهت تجهیز نیروی عظیم مردمی برای درهمشكستن توطئه هفتم آمریكاست... حزب توده ایران آماده بحث و گفتوگو با رئیسجمهور است... آمریكا در ایران چگونه دولتی میخواهد؟». روایت روزنامه انقلاب اسلامی روزنامه انقلاب اسلامی وابسته به بنیصدر در تاریخ 16 و 17 اسفند 59 دراینباره از قول بنیصدر نوشت: «ترجیح میدهم امروز به دست تبهكار چماقداران كشته بشوم بلكه رسم چماقداری در این كشور از میان برود... از خداوند متعال مسئلت میطلبم كه قضات مأمور رسیدگی به این امر را توفیق و از این آزمایش روسفید بهدرآورد... محافظان رئیسجمهور در دستگیری اخلالگران دخالتی نداشتند... اینك همه متوجه میشوند چماقداران چگونه سازمان یافتهاند و دستگاههای تبلیغاتی چگونه به انحصار درآمدهاند». روایت روزنامه اطلاعات روزنامه اطلاعات هم در تاریخ 16 اسفند درباره وقایع دانشگاه نوشت: «مراسم بزرگداشت دكتر مصدق به خشونت كشیده شد... اعلام خطر امام به ملت، روحانیت و دولتمردان... در حوادث دانشگاه 4 نفر كشته و 150 تن زخمی شدند». روایت روزنامه جمهوری اسلامی و کیهان روزنامه جمهوری اسلامی ارگان مطبوعاتی حزب جمهوری اسلامی نیز در تاریخ 16 اسفند نوشت: «گارد رئیسجمهور و میلیشیا به مردم بیدفاع حمله كردند... عكسالعمل شدید مردم در مقابل جریانات پنجشنبه». روزنامه كیهان هم در روزهای 16 و 17 اسفند 1359 دراینباره نوشت: «آخرین خبرها و اظهارنظرها درباره حوادث خشونتآمیز دانشگاه... امام: عقل سیاسی اقتضا میكند دست از اختلاف برداریم... موسویاردبیلی: اینگونه برخوردها را كه روز پنجشنبه شاهد آن بودیم محكوم میكنیم». روایت نشریه مجاهد نشریه مجاهد، ارگان مطبوعاتی سازمان مجاهدین خلق هم در تاریخ 16 اسفند 59 دراینباره نوشت: «تلاش جبهه ارتجاع برای رودررو قراردادن آیتالله خمینی و مجاهدین... شیخ علی تهرانی ضمن محكومكردن چماقداران خواستار انحلال حزب جمهوری اسلامی شد... نامه مجاهدین به هاشمیرفسنجانی... حزب جمهوری اسلامی عامل اصلی حمله به میتینگها و مراسمها». نشریه اتحاد مردم ارگان مطبوعات جبهه دموكراتیك مردم ایران نیز در روز 18 اسفند 59 دراینباره نوشت: «زورآزمایی رئیسجمهور راه بازگشت به آشتی و همكاری را به درازا میكشد». روایت روزنامه میزان روزنامه میزان، وابسته به نهضت آزادی هم در تاریخ 16 اسفند 59 دراینباره صرفا به بازنشر سخنان رئیسجمهور پرداخت: «بر آن نیستیم كه از مصدق بتی بسازیم... مگر از كار مغز چه زیان دیدید كه آن را با چماق عوض كردید».