|

روایت یک بی‌هویتی

حامد شفیعی-روزنامه‌نگار

مژده متولد سال 1393 است. این را مادرش می‌گوید. تاریخی که فقط برای مادر و پدرش اعتبار دارد. پدر همدانی و مادر اهل تهران است. پیشه پدر کارگری بود؛ اما مشکلات اعصاب باعث شد دیگر کار نکند و به دام اعتیاد گرفتار شود. حال سن تحصیل مژده فرا رسیده؛ ولی نمی‌تواند ثبت‌نام کند؛ چرا؟ چون شناسنامه ندارد. چرا شناسنامه ندارد؟ چون گواهی تولد ندارد. چرا گواهی تولد ندارد؟ چون در زمان زایمان، والدین توان پرداخت 500 هزار تومان نداشتند. این مشکل فقط برای مژده نیست. امیرعباس و سوگند، برادر و خواهر مژده نیز همین گونه‌اند. امیرعباس متولد 1394 و سوگند متولد 1396 است. امیرعباس نیز به سن تحصیل رسیده و به‌زودی سوگند هم به سن تحصیل می‌رسد. مانند مژده، برادر و خواهرش فراوان هستند و هر روز به تعدادشان افزوده می‌شود. فقط کافی است سری به بیمارستان‌های مناطق کم‌برخوردار بزنیم. بخش‌های مددکاری این بیمارستان پر است از پرونده‌هایی که والدین آنها از قضا ایرانی بوده و بعضا با نام‌های جعلی بستری شدند، بعد از زایمان رفتند و گواهی تولدی هم صادر نشده است. مادر مژده نیز یکی از همین مادرانی است که به دلیل نداشتن هزینه‌های زایمان، با نام جعلی در بیمارستان بستری شد. برای همین وقتی مؤسسه خیریه‌ای برای کمک به این خانواده برای پیگیری فرایند صدور گواهی و سپس شناسنامه مراجعه می‌کند، مسئولان بیمارستان می‌گویند چنین فردی در این بیمارستان بستری نشده و زایمان نکرده است. حال مشکل دوچندان می‌شود. باید ثابت کرد که مادر در این بیمارستان زایمان کرده است تا گواهی تولد صادر شود. گواهی تولد که نباشد، گویی زاده نشده و شناسنامه که صادر نشود، هویت ندارد. شاید فرزند برای والدین وجود داشته باشد؛ اما برای جامعه نداشتن گواهی تولد و شناسنامه یعنی کرونای دائمی که بی‌هویتت می‌کند. بی‌هویتی گرچه برای کودکانی که به دلیل اینکه یکی از والدین‌شان ایرانی و دیگری غیرایرانی بود و شناسنامه نداشتند، چالش اساسی بود؛ اما امروز کودکانی هستند که والدین آنها ایرانی‌ است و گواهی تولد و شناسنامه ندارند. کودکانی که بدون مدرک هرگز اجازه تحصیل نمی‌یابند و آینده‌ای سخت را پیش‌روی خود خواهند دید. آنها فقط از مدرسه و آموزش بازنمی‌مانند؛ بلکه محروم از همه امکانات یک شهروند می‌شوند و در آینده در مسائل اجتماعی، اقتصادی، بهداشتی و فرهنگی با مشکلات بسیاری مواجه می‌شوند. رشد روزافزون تعداد خانواده‌های بدون شناسنامه و نیاز این خانوارها به کار باعث شده تا بسیاری از این کودکان طردشده به شهرهای بزرگ بروند و زندگی خیابانی در پیش بگیرند. کودکی که باید در کلاس درس پشت نیمکت بنشیند، با نداشتن شناسنامه به کودک کار تغییر شناسه می‌دهد. کودک کار بودن، خوش‌بینانه‌ترین حالت ممکن است. شاید بتوان گفت این کودکان محصول غفلت باشند؛ کودکانی طردشده از شهروندبودن. این یک بحران است. بحرانی که در آینده ممکن است با جامعه بزهکاری مواجه شویم که هیچ هویتی ندارد و مشخص نیست چه کسی هستند. این کودکان اکنون بی‌هویت زندگی می‌کنند و محروم از تحصیل و به دنبال آن محروم از بسیاری موارد. بی‌هویتی نه‌فقط برای آنها، بلکه برای جامعه‌ای که در آن زندگی می‌کنند، هم می‌تواند خطرآفرین باشد. تصورش هم دردناک است وقتی کودکان بی‌پناه هویت خودشان را هم باور ندارند.

 

اخبار مرتبط سایر رسانه ها