کمدی و امر خندهآور
شرق: امر خندهآور چیست و چرا میخندیم و به چه میخندیم؛ اینها پرسشهایی است که هانری برگسون، فیلسوف مشهور قرن بیستمی، در کتابی با عنوان «خنده» طرح کرده و کوشیده از منظرهای مختلف به آنها بپردازد. «خنده» با عنوان فرعی «جستار در معنی امور خندهآور»، پژوهشی است که درباره مفهوم امر خندهآور که برگسون آن را در سال 1900 تألیف کرد و به نوعی میتوان این کتاب را اثری درباره کمدی دانست. این کتاب که مدتی پیش با ترجمه مهستی بحرینی در نشر نیلوفر منتشر شد، سه مقاله با سه فصل را در بر گرفته است.
آنطورکه مترجم کتاب نیز در پیشگفتارش توضیح داده، برگسون در این کتاب تلاش کرده تا با تجزیه و تحلیل مسائلی که موجب خنده میشود، به این نکته پی ببرد که این مسائل چرا و چگونه ما را میخنداند. از نظر او، خنده «کارکردی اجتماعی دارد» و ما به اشخاص یا به کارهایی که میکنند، میخندیم و نه به اشیاء. ازاینرو برای درک خنده باید آن را «در محیط طبیعیاش یعنی جامعه» قرار دهیم و بهخصوص باید فایده آن را که جنبه اجتماعی دارد، مشخص کنیم؛ چون خنده باید پاسخگوی پارهای از مقتضیات زندگی باشد. مترجم کتاب در بخشی از پیشگفتارش نوشته: «برگسون میکوشد تا معنی خنده را توضیح دهد و بگوید که چه چیزی در کنه امر خندهآور نهفته است. او در تعریف خنده میگوید که آن امری مکانیکی در جسمی زنده است. واکنشی است که جامعه به ویژگی فرد در توان رهاسازی خود از الزام و انضباط نشان میدهد؛ یعنی توجهی است به هوش و فهم و به همان اندازه واکنشی است به رفتار غیرارادی و بینظمی و اختلال. در جامعه با انواع رفتارهای ضداجتماعی روبهرو میشویم؛ اما به افرادی میخندیم که همچون دستگاهی خودکار رفتار میکنند چون از مردم انتظار داریم که به آنچه در پیرامونشان
میگذرد، توجه داشته باشند و رفتارشان را بر آن اساس تنظیم کنند. بنابراین کسی که از این اصل عدول کند، مایه خنده میشود. فرایند خنده با مشاهده نوعی بیمنطقی آغاز میشود و با خنده پایان میگیرد».
بخش عمدهای از مباحث برگسون در این کتاب به نمایشنامههای کمدی مربوط است و مثالهایی از آن آورده است. او معتقد است که درام «امکان دیدن درونمان را و اینکه بدون اجتماع چه میتوانیم باشیم» محقق میکند و به عبارتی سرنوشت پنهانمان را نشانمان میدهد؛ اما کمدی بر «گرایشهای ضداجتماعیمان» تأکید دارد و ما را به خندیدن به آنها ترغیب میکند و درعینحال به اصلاح این گرایشها وامیدارد.
در ابتدای کتاب، مقالهای به قلم فردریک ورمس، استاد فلسفه معاصر در دانشسرای عالی فرانسه، منتشر شده که در آن توضیحاتی درباره شناخت این کتاب آمده است. او نیز نوشته است که برگسون در این کتاب دو پرسش اساسی را طرح کرده است؛ اینکه چرا امور خندهدار میشوند و چرا میخندیم. مقاله توضیح میدهد که هنر برگسون در این کتاب مبتنی بر اثبات این نکته است که فرایند ایجاد خنده نهتنها به صحنه احتمالی برخوردی مضحک محدود نمیشود؛ بلکه دقیقا امکان پدیدآمدن یک هنر و حتی سلسلهای از هنرهایی را فراهم میسازد که ویژه آدمی است. «این حال ناشی از آن است که کمدی بهدرستی در تقاطع دو تصور کلی از هنر قرار دارد که هر دو آنها از اهمیتی بنیادی برخوردارند. در یکسو، شگردهای خندهآوری را میبینیم که در خدمت زندگیاند؛ و در سوی دیگر، کاملا برعکس، ماهیت عمیق هنر وجود دارد که یکی از بخشهای مهم خنده آن را در تقابل با زندگی مشخص میکند و نیز از راه دریافت اشیاء و موجودات واقعی، فردی و وابسته به زمان که ادراک عادی، مکانی، اجتماعی و زیستی ما آن را از نظرمان پنهان میدارد»؛ بنابراین او معتقد است که کمدی هنری است که در آن موضوعات مختلف و متضاد در
بالاترین حد به هم آمیخته میشوند. از سوی دیگر، کمدی اوج هنر عملی و اجتماعی کیفردادن است، اخلاقیات را اصلاح میکند؛ درعینحال میتواند جانب فرد، ترحم و آزادی را نگه دارد. مصداق این واقعیت، کمدیهای برجسته مولیر است که همزمان تیپهای کمیک و افراد رنجدیده را توصیف میکند.
همانطورکه اشاره شد، کتاب برگسون شامل سه مقاله یا سه فصل است که عناوینشان عبارت است از: «امر خندهآور بهطور عام»، «کمدی موقعیت و کمدی واژگان» و «کمدی شخصیت». فصل اول کمدی را در شکلها، رفتارها و حرکات بهطورکلی مورد بررسی قرار میدهد. در بخش بعدی امر خندهآور از خلال بسیاری از جریانها و پیچوخمهای آن دنبال میشود و نشان داده میشود که کمدی چگونه در یک قالب، رفتار، حرکت، موقعیت، کنش یا کلمه رسوخ میکند. برگسون میگوید شاید قراردادن کمدی کلمات در دستهای خاص، تا حدودی تصنعی به نظر برسد؛ چراکه تا پیش از پرداختن به این موضوع، بیشتر مضامین خندهآوری که مورد بررسی قرار گرفته، از طریق زبان نمود یافتهاند. او میگوید که دراینبین باید میان امر خندهآوری که زبان بیانگر آن است و کمدیای که زبان آفریننده آن است، تمایز قائل شد: «وجه نخست را میتوان در صورت لزوم از زبانی به زبان دیگر ترجمه کرد حتی اگر بخش عمدهای از جلوه خود را در گذار به جامعهای تازه که آداب و رسوم، ادبیات و بهخصوص تداعی معانیای متفاوت دارد، از دست بدهد؛ اما وجه دوم معمولا ترجمهناپذیر است و ماهیت خود را وامدار ساختار جمله یا گزینش
واژگان است و نیز برخی از سهوها و غفلتهای خاص آدمها و رویدادها را به یاری زبان نمایان نمیسازد؛ بلکه بر سهوهای خود زبان تأکید میورزد. در اینجا، خود زبان خندهآور میشود».
برگسون در فصل سوم به تجزیه و تحلیل شخصیتهای خندهآور میپردازد. او به این نکته اشاره میکند که کمدی ماهیتی دوپهلو دارد؛ چراکه نه کاملا به هنر اختصاص دارد و نه کاملا به زندگی؛ «از یکسو اگر قادر نباشیم که رفتار و کردار شخصیتهای زندگی را همچون نمایشی از درون لژ تماشا کنیم، به خنده نخواهیم افتاد. خندهداربودن آنها تنها در صورتی است که اعمالشان همچون نمایشی کمدی در نظرمان جلوهگر شود؛ اما از سوی دیگر، حتی در تئاتر، لذتی که از خنده میبریم لذتی خالص نیست. میخواهم بگویم که صرفا جنبه هنری ندارد و مطلقا بیطرفانه نیست. نیتی درونی که اجتماع نسبت به ما دارد؛ درحالیکه خود ما فاقد آنیم، با این لذت درمیآمیزد. انگیزهای پنهانی برای کوچککردن و خوارشمردن و در نتیجه دستکم اصلاح ظاهری در آن داخل میشود. ازاینرو کمدی، بیشتر از درام، به زندگی واقعی نزدیک است. درام هر اندازه عظیمتر باشد، ساختاری نیز که درامنویس باید واقعیت را بدان ملزم سازد تا بتواند به تراژدی ناب دست یابد، ژرفای بیشتری خواهد داشت. برعکس، کمدی تنها در شکلهای نازلتر، در نمایشهای مضحک و در لودهبازی است که در زمینه واقعیت متمایز میشود: هرچه
سطح آن ارتقا یابد، بیشتر با زندگی اشتباه میشود و گاه صحنههایی از زندگی واقعی را میبینیم که چنان به کمدی متعالی پهلو میزند که میتواند بدون پس و پیش شدن یک کلمه به تئاتر اختصاص یابد». برگسون بر این اساس میگوید که عناصر شخصیت کمیک در تئاتر و در زندگی یکساناند و بعد این عناصر را شرح میدهد.