|

چرا احیای هویت ملی باعث رشد کشور می‌شود؟

احمد وخشیته. استاد دانشگاه ملی اوراسیا

هفته گذشته به بهانه «روز پیروزی» در روسیه، به تاریخچه شکل‌گیری و برگزاری جشن بزرگ میهنی در این کشور اشاره کردم؛ اما امروز قصد دارم به این پرسش بپردازم که اساسا تأمل و پررنگ‌کردن نقاط عطف در تاریخ یک ملت، چه نقشی در جامعه و فرهنگ آن کشور ایفا می‌کند و آیا می‌تواند در گام بعد به احیای قدرت حاکمیت نیز کمک کند؟ گزاف نیست اگر بگوییم بالاترین سطح هویت در هر جامعه‌ای، در کلیدواژه «هویت ملی» متبلور می‌شود؛ هویتی که ریشه در پارامترهای مهمی از‌جمله قومی، مذهبی و تاریخی دارد. در واقع می‌توان گفت هویت ملی زمانی می‌تواند نقطه‌ عطف اتحاد و همبستگی یک ملت شود که قومیت‌های مختلف در عرض یکدیگر یک ملت را تشکیل دهند؛ یعنی از یک سو بر جایگاه هر‌یک از این قومیت‌ها تأکید می‌شود، اما از سوی دیگر همه آنها خود را متعلق به یک سرزمین می‌دانند. پوشیده نیست که اگرچه جنگ سرد جایگاه مهمی در فروپاشی شوروی داشت، اما باید به این موضوع نیز توجه داشته باشیم که بحران هویت، یکی از مهم‌ترین پاشنه‌آشیل‌ها در تحقق این اتفاق در جامعه شوروی بود. شوروی مثال آشکاری بود تا به صورت عیان نشان دهد اگر حکومتی، تاریخ گذشته خویش را نفی کند و دوران پیش از خود را سرشار از بی‌کفایتی جلوه دهد (همچون نکاتی که درباره حکومت تزاری مطرح می‌شد)، هر صدای منتقدی را خاموش کند و روشنفکران را روانه خارج کند (مانند آنچه در واقعه بخارپزی فلسفی در دوران شورویایی رخ می‌دهد) و اندیشمندان داخلی را با هزار‌و‌یک مشقت و خودسانسوری روبه‌رو کند (همچون روندی که برای پاسترناک، نویسنده رمان مشهور دکتر ژیواگو تحقق یافت) و در میانه این آشفتگی، جریان‌های بدلی را بیافریند، در نهایت در یک جا همه‌چیز از هم فرومی‌پاشد و این درست همان سرنوشتی بود که بر حکومت شوروی حاصل شد. سال‌های پس از فروپاشی، «هویت»، گمشده جامعه روسیه بود؛ ملتی که اگرچه آزادی‌های نسبی بسیاری نسبت به گذشته به دست آورده بود، اما همچنان با مشکلات فراوانی دست‌و‌پنجه نرم می‌کرد؛ از بحران اقتصادی تا بحران هویت. از سال‌های ابتدایی روی‌کارآمدن پوتین‌، او تلاش کرد تقویم رویدادهای روسیه را سرشار از روزهایی کند تا به بهانه‌های مختلف، هر آنچه می‌تواند به احیای هویت این کشور کمک کند، پررنگ شود. به دنبال آن برنامه‌هایی برگزار و در پس تکرار این روزها، آرام‌آرام هویت ملی احیا شد. در واقع به نظر می‌رسد این رویکرد معطوف به یک نگاه برد-برد از سوی مرد شماره یک کرملین است؛ از این‌رو سعی کرد تا با شکل‌گیری روزها، نمادها، نمایشگاه‌ها و موزه‌های مختلف، بر همه تاریخ گذشته تأکید کند. اما چرا این رویکرد برد-برد است و به حفظ قدرت هم کمک می‌کند؟ هر فردی ممکن است سلیقه متفاوتی داشته باشد؛ می‌شود از شخصی مثل استالین، نکات تاریک بسیاری نمایش داد،‌ اما یک ملت می‌تواند به روزنه‌های روشنایی در روند زندگی سیاسی وی نیز توجه کند. این دقیقا همان نکته ظریفی است که دولتمردان کرملین در 20 سال گذشته بر آن تمرکز کردند تا ملت روسیه با هر سبک و سلیقه‌ای که هستند، خود را در قسمتی از تاریخ کشورشان جست‌وجو کنند؛ موضوعی که در قسمت تنوع قومیتی نیز دنبال کردند تا مقوله‌ای مرکب و چند‌ساحتی برای شکل‌گیری هویت ملی شکل بگیرد. یقینا در این شرایط، کرملین نیز می‌تواند موقعیت خود را تثبیت کند و بهره‌گیری‌های سیاسی خود را انجام دهد. برای مثال اگر به جشن پیروزی در روز نهم می‌ معطوف شویم، حتما بخش درخور ملاحظه‌ای از شهروندان این کشور که در این مراسم در شهرهای مختلف و در رأس آن در مسکو حضور پیدا می‌کنند، ممکن است انتقادهایی نیز به قدرت حاکمه داشته باشند، ‌اما این هویت ملی است که آنها را به خیابان‌ها و شبکه‌های مجازی می‌آورد تا تصاویر مادران، پدران، مادربزرگ‌ها و پدربزرگ‌هایشان را که در جنگ بزرگ میهنی حضور داشتند، به اشتراک بگذارند و بر اهمیت دفاع از سرزمین مادری (روسیه) تأکید کنند. این درست همان نقطه مطلوب حاکمیت از احیای هویت ملی است. یا در مثالی دیگر، فردا در تقویم رویدادهای روسیه به نام ناوگان دریایی بالتیک نام‌گذاری شده است که ریشه در هجدهم می‌ ۱۷۰۳ دارد و به زمان پتر اول در دوران روسیه تزاری بازمی‌گردد؛ یعنی دولت در 20 سال گذشته تلاش کرده است تا به دلایل گوناگون که ریشه در دوران‌های تاریخی متفاوتی دارد، مردم را با امروز خود همراه کند. در پایان باید به این موضوع توجه داشت که در مدل‌های سیاسی گوناگون، به هر حال دولت‌ها دیر یا زود تغییر می‌کنند، اما به هر میزان که فهم‌پذیری یک ملت از تاریخ و گذشته خویش بالاتر باشد و وابستگی به سرزمینش داشته باشد، کیفیت این گذار مطلوب‌تر می‌شود. در انتها باید توجه داشته باشیم که هنگامی که مؤلفه‌ها و ابعاد گوناگون ساخت و ساختار هویت ملی در یک کشور رشد می‌کند و ملتی به هر بهانه و نیتی نسبت به تاریخ، ادبیات، قومیت‌ها و هر آنچه روح هویت ملی را شکل می‌دهد، آگاهی پیدا می‌کند، فضای سیاست‌زدگی از آن کشور رخت می‌بندد و مطالبات مدنی، اجتماعی و سیاسی در روندی گام به گام و البته پیوسته، به صورت هدفمند از سوی جامعه در جنبه‌ها و طبقات مختلف مطرح می‌شود.

 

اخبار مرتبط سایر رسانه ها