آغاز دیپلماسی در ایران
کتاب «تاریخ سیاست خارجی ایران» با عنوان فرعی «از صفویه تا پایان پهلوی اول، ۸۷۹ تا ۱۳۲۰ شمسی» نوشته روحالله رمضانی بهتازگی با ترجمه روحالله اسلامی و زینب پزشکیان از سوی نشر نی منتشر شده است. روحالله رمضانی مؤسس رشته روابط بینالملل در ایران بود که در طول شش دهه کار علمی، آثار ارزشمند فراوانی در این حوزه از خود بر جای گذاشت. این پژوهش از اولین تلاشها برای توصیف نظاممند و تحلیل انتقادی سیاست خارجی ایران در سالهای ۸۷۹ تا ۱۳۲۰ شمسی است که در آن به سیاست خارجی قرون شانزدهم، هفدهم و هجدهم در چارچوبی کلی پرداخته میشود و ویژگیهای اصلی نظام سیاسی و سیاست خارجی ایران در این دوران مشخص میشود. به قرن حاضر، قرن بیستم و نیمقرن پس از آن با جزئیات بیشتری پرداخته میشود و مباحث مربوط به این دوره بیشتر شبیه پژوهش یک متخصص علوم سیاسی است تا پژوهش یک تاریخدان. افزون بر این، فقط در همین دوره است که ایران درگیر نقشه قدرتهای سیاسی اروپایی میشود. رمضانی در درآمدی که بر این کتاب نوشته است، میگوید: «بر اساس دغدغه تحلیلیام نباید اجازه دهم آرمان بیطرفی علمی مرا از بیان داوری انتقادی بازدارد. باور ندارم که بیطرفی به معنای خودداریکردن از داوری است؛ زیرا چنین خودداریکردنی نوعی داوری ارزشی خواهد بود و حتی میتواند بر رضایت از وضعیت امور در گذشته یا اکنون دلالت کند. برداشت من از بیطرفی مستلزم این است که داوریهایم را شواهد در دسترس پشتیبانی کنند و هر زمان که دادههای کاملتر و اعتمادپذیرتر به دست آمد، ابطالپذیر باشند. تمام داوریها در این کتاب چنین سرشتی دارند». نویسنده در این اثر، علاوه بر توصیف نظاممند و تحلیل انتقادی تاریخ سیاست خارجی ایران، اسناد دست اول و منابع آرشیوی قابل توجهی را بررسی کرده و از آن مهمتر، مبنایی نظری را با عنوان «مدل تعامل سهجانبه پویا» طرح کرده است. در این کتاب، تلاش نخبگان سیاسی برای ماندگاری کشور و پیگیری منافع ملی ایران از منظری آرمانگرایانه در شبکههای قدرت داخلی، منطقهای و بینالمللی بررسی شده است. رمضانی نخستین پژوهشگر دانشگاهی و صاحبسبک در موضوع سیاست خارجی کشورهای درحالتوسعه با تمرکز بر ایران بود و این کتاب اولین پژوهش علمی در باب سیاست خارجی ایران است. طرح تحلیل نویسنده در این کتاب دربردارنده مؤلفه هنجار بنیاد مکتب رئالیسم سیاسی است؛ یعنی آن سیاست خارجی خردمندانهای را که معطوف به اهداف خوب است، سیاست خارجی خوب میداند و این پیشفرض بنیادین نهفته در نقد نظاممندش به سیاست خارجی ایران است. نویسنده در این پژوهش به کاوش در منابع اصلی و فرعی فارسی و غربی پرداخته است. به گفته نویسنده جدا از دشواریای که به دلیل کمبود کلیه شاخصهاست، آثار فارسی همیشه در گزارش واقعیتها، اعداد و تاریخها بیدقتی بزرگی دارند. افزون بر این معمولا تفسیرهای مؤلفان و ویراستاران ایرانی را شواهد پشتیبانی نمیکنند. با این حال استفاده محتاطانه از منابع فارسی گریزناپذیر است؛ زیرا اینها منبع اصلی برای شناخت دیدگاه ایرانیان است. به علاوه عادت نویسندگان ایرانی به استفاده از اسناد کمیاب، آثارشان را در این حوزه ارزشمند کرده است. رمضانی مطالعه سیاست خارجی ایران را از روزگار افزایش قدرتگیریاش در عصر جدید تا کنارهگیری رضاشاه در سال ۱۳۲۰ شمسی از آن جهت ضروری میداند که تاریخ جامعی از سیاست خارجی ایران در این بازه در دست نیست. بخش از دلایل دسترسینداشتن به چنین تاریخی، همان دلایلی هستند که درباره سیاست خارجی سایر کشورهای درحالتوسعه نیز وجود دارد. نویسندگان ایرانی مشکلات جامعهشان را تا حد زیادی به دخالتها و قدرتهای خارجی بهویژه به دخالت بریتانیا نسبت میدادند. از سوی دیگر، پژوهشگران غربی نیز به رقابت قدرتهای بزرگ در در ایران توجه کردهاند و سیاست خارجی ایران در مطالعات آنان جنبه فرعی دارد. البته هدف محققان این پژوهشها، انجام پژوهش نظاممند و جامع درباره سیاست خارجی ایران نبوده است. دغدغه تحلیلی نویسنده در این کتاب از علاقه کلی به حوزه سیاست خارجی مقایسهای سرچشمه میگیرد و به صورت جزئیتر در علاقه به سیاست خارجی کشورهای درحالتوسعه ریشه دارد و بر اساس این علاقه تاریخ سیاست ایران در کنار تحلیل آن بهعنوان نمونهای از سیاست خارجی کشورهای درحالتوسعه در نظر گرفته میشود. این کار وظیفهای دشوار و نیازمند به بهکارگیری برخی مفاهیم ساماندهنده آن است که بتوانند اهمیت مضاعف سیاست خارجی ایران را نشان دهند. به زعم نویسنده، در این پژوهش که سیاست خارجی یک کشور درحالتوسعه را بررسی میکند، اتخاذ هیچیک از روشهای موجود سیاست خارجی ممکن نبوده است. بیشتر مفاهیم و مقولههای بهکاررفته در این پژوهش، با این امید مطرح و بررسی شده که برای مطالعه سیاست خارجی دیگر کشورهای درحالتوسعه راهگشا باشد.