گفتوگو با نصرتالله تاجیک، دیپلمات سابق و کارشناس مسائل منطقه درباره مسئله اسرائیل و فلسطین و نقش ایران در آن
اسرائیل و فلسطین، درگیری هویت انسانی و زیادهخواهی
روحاله نخعی : اشغال فلسطین به دست اسرائیل و حملات و محدودیتهای اسرائیلیها علیه فلسطین و همچنین کشتار مردم آن، مسئله مداوم خاورمیانه، جهان عرب و جهان اسلام است؛ اما هرازگاهی با تشدید اقدامات اسرائیل علیه فلسطین، این موضوع دوباره به صدر خبرها میرسد. به بهانه دور جدید کشتارها و حملات اسرائیلیها، پای صحبت نصرتالله تاجیک، دیپلمات سابق و کارشناس مسائل منطقه نشستهایم که معتقد است پیگیری بهتر در هدایت افکار عمومی در این وهله، میتواند اثرگذاری مهمی درباره سرنوشت این منطقه داشته باشد.
پیش از هر چیز مروری بر وضعیت کنونی داشته باشیم. هدف اسرائیل از دور جدید این حملات چه بود؟ این دور از درگیریهای 11روزه اخیر که روز جمعه بین دو طرف آتشبس ایجاد شد، رویارویی بین حفظ هویت انسانی از سوی فلسطینیها و زیادهخواهی ازسوی رژیم صهیونیستی به نمایندگی نتانیاهو بهعنوان یکی از تندروترین بخشهای راست افراطی درون جامعه صهیونیستی است. نتانیاهو میخواهد از آخرین زمانی که ممکن است نصیبش شود، استفاده کند تا شاید بتواند شرایطی را که از نظر داخلی و ناتوانی در تشکیل کابینه برایش فراهم آمده، از بین برده و انسجام داخلی را پشت سر خود به وجود بیاورد. در عین حال، برای این علاقهمند به این جنگ است که بدش نمیآید با تندکردن روند تحولات، بازی ایجاد صلح و ثبات در منطقه را که آمریکا، ایران و سعودی به دنبال آن هستند، به هم بزند. ولی فلسطینیها برای حفظ هویت، شأن انسانی و کرامت انسانیشان به دنبال این هستند که مقابل زیادهخواهیهای نتانیاهو بایستند. خاطرمان باشد که در هفتههای اخیر، سه، چهار موضوع اتفاق افتاد و جامعه فلسطینی را ملتهب کرد؛ یکی حکم دادگاه تخلیه منازل منطقه شیخ جراح، دوم، عدم اجازه نتانیاهو به استقرار صندوق در قدس شرقی برای اجرای انتخابات مجلس ملی فلسطین که منجر به تعویق این انتخابات شد و سوم، همین شرایطی که از نظر داخلی نتانیاهو دارد و بدش نمیآید التهابی در جامعه اسرائیلی به وجود بیاورد که آنها حفظ امنیتشان را منوط به حفظ و تداوم نخستوزیری بدانند و اگر مکانیسم اجرائی انتخابات اسرائیل این اجازه را به او بدهد، بتواند کابینهای ترجیحا مستقل را شکل دهد؛ چون به هر صورت او در آن یک ماه نتوانست کاری از پیش ببرد و نفر دیگری مأمور شده است و شاید او امید دارد یا کابینهای ائتلافی داشته باشد یا به نوعی بتواند در این وضعیتی که با فلسطینیها رودررو قرار میگیرد، بتواند کارت برنده احزاب عربی را که هفت صندلی در پارلمان اسرائیل داشته و نقش تعیینکنندهای در این دوره از انتخابات دارند که در حقیقت دور پنجمی است که در یکی، دو سال گذشته نتانیاهو ناچار شده کابینه تشکیل دهد، تضعیف کند یا از بین ببرد و با سایر احزاب به تفاهمی برسد. به هر حال، چیزی که به عقیده من دلایل و اهداف نتانیاهو است، قسمتی برمیگردد به اینکه او برای حفظ خودش یا ایجاد حاشیه امن شخصی و فرار از محاکمه پرونده فسادی که در دادگاه دارد و احتمالا به محض کناررفتن او از نخستوزیری ممکن است روند پرونده سرعت به خودش بگیرد و مشکلاتی برای او به وجود بیاورد، تشکیل کابینه و نخستوزیربودن برایش موضوعی حیاتی است. مرگ و زندگی سیاسی است در حقیقت. البته این شرایطی که الان به وجود آمده و مقابلهای که فلسطینیها چه در درون سرزمینهای اشغالی و چه از غزه و سایر نقاط علیه نتانیاهو یا علیه کابینه و مردم اسرائیل در شهرکهای غیرقانونی مسکونی انجام دادند، حتی با این وضعیتی که در افکار عمومی دنیا حمایتهایی شد، در کشورهای عربی، در کشورهای اروپایی و آمریکا، ممکن است اگر روند قضیه خوب طراحی و جلو برود، چهبسا جامعه اسرائیل از این اقدام نتانیاهو که فرصتطلبانه بهدنبال بهرهبرداری سوء از این ماجرا بود و به این قضایا دامن زد، ضرر کرده و وضعیت نتانیاهو با پذیرش آتشبس بدتر هم بشود. البته بستگی به شرایط، بازیها و طراحیهای دو طرف فلسطینی و اسرائیلی دارد و همچنین کشورهای تأثیرگذار در ماجرای فلسطین؛ چه درون منطقه و چه بیرون منطقه. اینها همه شرایطی است که میتواند تعیینکننده باشد. البته یکی از اهداف نتانیاهو نیز این است که در حقیقت از تبعات پسلرزهها و از امتیازات و چکهای سفیدامضایی که ترامپ داده بود و اقداماتی که کرده بود تا چهره ژئوپلیتیکی منطقه یا توازن ژئوپلیتیکی منطقه را با انتقال سفارتش به قدس یا حمایتهایی که از نتانیاهو میکرد، به هم بزند یا آن کاری که کوشنر بهعنوان شوخی قرن داشت دنبال میکرد، همچنان بتواند به نفع خودش و اسرائیل استفاده کند. ولی به هر صورت الان شرایطی به وجود آمده است، مخصوصا حملات کور ارتش رژیم صهیونیستی به نقاط مسکونی یا تخریب برجی که خبرگزاریها در آن بودند و بیآبرویی سیاسی بدی برایش به جا گذاشته که به هر صورت، اگر بازیگران و ذینفعان قضیه فلسطین بتوانند افکار عمومی را خوب هدایت کنند، چهبسا اینها در مجموع به ضرر نتانیاهو تمام شود و شرایطش بدتر از یکی، دو هفته قبل شود. ایران چه نقشی میتواند در این زمینه بازی کند؟ ایران به عقیده من همین حمایت معنویاش بسیار خوب است. من معتقدم کاری که رسانهها دارند میکنند و نهادهای مدنی میتوانند انجام دهند خوب است. به هر صورت ما شرایط کشور خودمان، مسائل اقتصادی و کرونا را داریم. موضوع کرونا عامل بسیار مهمی است که نفس کشورها را در صحنه بینالمللی گرفته و این یک واقعیت است. این شرایط باعث میشود واقعا همین حمایتهایی که در سطح رسانهها، چه رسانههای مکتوب و چه فضای مجازی، دارد صورت میگیرد به عقیده من کفایت کنند. ما نباید وارد این بازی شویم؛ چون یکی از اهداف نتانیاهو در حقیقت بههمزدن بازیای است که الان دارد در منطقه صورت میگیرد؛ اعم از مذاکرات ما در وین و نزدیکی به اروپا و آمریکا و دیگر نیز نزدیکی ایران و عربستان به هم. اینها چیزهایی است که مثل میخی دائم در پاشنه نتانیاهو است که نمیتواند تحمل کند. بنابراین ما هم باید حواسمان باشد اقدامی نکنیم که به نیاز نتانیاهو برای اینکه این بازی را به هم بزند، کمک کنیم. گزینههای پیشروی ایران به عقیده من بیشتر حمایت سیاسی بینالمللی است. ما اگر بتوانیم افکار عمومی جهان را علیه اقداماتی که رژیم صهیونیستی در فلسطین انجام میدهد، برانگیخته کنیم که در حقیقت برای آنها تحقیر ملی محسوب میشود که زندگی و زیستشان، نه زندگی سیاسی- اجتماعی بلکه زیست طبیعی کسانی که در سرزمینهای اشغالی زندگی میکنند، یعنی فلسطینیهایی که در آن سرزمین هستند و حتی آنهایی که در غزه یا در کرانه باختری تحت حکومت خودگردان هستند، واقعا زیستی که در شأن انسانها در قرن بیستویکم باشد نیست. همه اینها باعث شده است اینگونه جوانان فلسطینی جان به لب بیایند و در مقابل ارتش رژیم صهیونیستی قد علم کنند. بنابراین به عقیده من اگر افکار عمومی دنیا و سازمانهای سیاسی، حقوقی و حقوقبشری برای محکومیت این اقدامات رژیم صهیونیستی بسیج شوند، طبیعی است که آمریکا هم آنقدر نمیتواند دستش باز باشد که بعد از چهار جلسه شورای امنیت، جلوی صدور یک بیانیه و نه حتی قطعنامه محکومیت را در این شورا بگیرد. حماس چقدر به کمک ایران اطمینان دارد؟ اساسا در این مرحله بازیگران فلسطینی تا چه میزان از کمکهای ایران استفاده دارند؟ ایران هر کمکی بتواند به دلیل سیاستهایش دریغ نمیکند. حالا اینکه این کمکها در چه سطحی و به چه میزانی باشد یا اولویتهایش چه باشد، اینها بیشتر به امکانات کشور مربوط میشود. ولی واقعیت امر این است که اگرچه بعضی اخبار گفته میشد یا مقامات رسمی اسرائیل ادعا کردند که این موشکها از طریق دریا به غزه رسیده است، در حالی که گزارشها و ادعاهایی هم داخل اسرائیل وجود دارد که خیر، این موشکهایی که الان دارد شلیک میشود، در خود غزه ساخته شده است. حالا در هر دو صورتش که باشد، این بههمزدن اقداماتی که حماس و جهاد اسلامی در پاسخ به اقدامات اسرائیل صورت داد، اگرچه هنوز نامتوازن است و میزان خسارت در دو طرف متفاوت است و توازن ندارد، ولی واقعیت امر این است که هیمنه شکستناپذیری اسرائیل در این شرایطی که این همه روی قدرت گنبد آهنین تبلیغ میکرد، به همین میزان از خساراتی که الان به سرزمینهای اشغالی و مخصوصا شهرکنشینی وارد شده، به عقیده من مهم است. درست است که الان یک طرف 10 برابر شاید هم بیشتر خسارت دیده، خسارت زیرساختها یا خسارت انسانی یا ازدستدادن بسیاری از افراد در خانوادههای فلسطینی، اینها شرایط سختی است، ولی در عین حال از آن طرف هم میبینیم که حماس و جهاد اسلامی و سایر گروههای مقاومت توانستهاند پاسخهایی را که تا به حال داده نشده بود، بدهند و سطح مبارزه ناباورانه ارتقا یافته است. یعنی ما الان از انتفاضه سنگ به انتفاضه موشک داریم میرسیم. اینکه تبعات این روند جدید چیست، بحثهای دیگری میطلبد تا شکافته شود. ولی همین که الان گروههای مقاومت فلسطینی این قدرت فناورانه را پیدا کردهاند که میتوانند حرفی برای گفتن داشته باشند، آنهم در زمانی که در پرتو بیخردی چند کشور عربی و شعبدهبازی کوشنر، داماد ترامپ، صحبت از فراموششدن مقاومت و کنارگذاشتن مبارزه و بهراهافتادن قطار عادیسازی و حرفهایی از این قبیل مطرح میشد، این نشان میدهد مردم فلسطین همچنان امید دارند به اینکه بتوانند حقوق حقه خودشان را از هر طریق ممکن بگیرند. بنابراین مهمترین گزینهای که ما میتوانیم کمک کنیم، مخصوصا در افکار عمومی، چه از طریق رسانه و چه از طریق فعالیتهای سیاسی یا حقوقی، این است مظلومیت مردم فلسطین در مقابل اشغالگری رژیم صهیونیستی را احیا کنیم. البته گفته میشود کشورهای دیگری مانند ترکیه و قطر در کمک به فلسطینیها بدون نقش نیستند، اما ایران هم دارای اهدافی در خاورمیانه است. ما نباید ابا داشته باشیم یا خجالت بکشیم یا شرم داشته باشیم از اینکه بگوییم به فلسطینیها کمک میکنیم. ما معتقدیم فلسطینیها مورد ظلم قرار گرفتهاند و باید به آنها کمک شود؛ همانطور که آمریکا به خودش حق میدهد سالانه چند میلیارد دلار به رژیم صهیونیستی کمک کند و متأسفانه و نابخردانه در همین شرایط فروش تسلیحاتی را به میزان ۷۰۰ تا ۸۰۰ میلیون دلار تصویب کرده که به عقیده من این شایان نقد است و سیاست خارجی آمریکا در حالی که چنین شرایطی دارد و افکار عمومی دنیا جریحهدار شده، از اقدامات اسرائیل در غزه و اقداماتی که در قدس انجام داد، جلوگیری از برگزاری نماز یا جابهجایی انسانی برنامهریزیشده فلسطینیها از خانه و کاشانهشان به نقاط دیگر، اینها در حقیقت در چنین شرایطی به عقیده من اقدام خوبی از سوی آمریکا نبود و طبیعی است که افکار عمومی هم به این امر حساس شد. ضمن آنکه درباره کمکهای ایران، گروههای فلسطینی و همه افراد سیاسی آن به مشکلات ایران، مسائلی که در دنیا میگذرد، چه از نظر مالی و چه از نظر ضربه تحریمها به اقتصاد ایران، واقف هستند. آیا فشارهایی که از سوی برخی چهرههای برجسته حزب دموکرات بر دولت جدید آمریکا در این زمینه اعمال شده، اثرگذاری خواهد داشت؟ به هر صورت دولت بایدن و تیمش آن چک سفید امضایی را که ترامپ به اسرائیلیها و نتانیاهو داد، نهتنها نخواهند داد؛ بلکه فشارهایی هم اعمال میکنند؛ یعنی فرق میکند سیاست حزب دموکرات با سیاستهایی که ترامپ دنبال میکرده؛ ولی ما این را هم باید دقت کنیم که متأسفانه و به غلط آمریکا امنیت رژیم صهیونیستی را به امنیت ملی خودش پیوند داده است. این امر خطایی است و این را به ذهن متبادر میکند که پس هر اقدامی و هر جنایتی که رژیم صهیونیستی در این منطقه دارد انجام میدهد، بهنوعی مسئولیتش با دولت آمریکاست. این از موضوعاتی است که باید به آن پرداخته شود. چه در کانالهای دیپلماتیک چه در محافل مطالعاتی چه در رسانهها، ولی در مجموع باز سیاستهای این حزب نسبت به دولت ترامپ بسیار متفاوت است و گفته میشود که تماسهای تلفنی بین بایدن و نتانیاهو بوده و شاید بعدا جزئیات و اخباری به رسانهها درز پیدا کند؛ ولی ظاهر امر حمایت غرب به طور عام و آمریکا به طور خاص از اقدامات رژیم صهیونیستی است که چندان هم وجاهت بینالمللی ندارد! سفر روز جمعه وزیر خارجه آلمان یا سفر فردای وزیر خارجه آمریکا به اسرائیل شاید بیشتر جنبه دلداری دارد تا حمایت! بههرصورت اینگونه اقدامات برای دردانه غربیها در منطقه تا حدی طبیعی است؛ ولی کلا برای آنها خیلی هم این روندی که اسرائیلیها یا نتانیاهو آغاز کرده، مخصوصا برای سوءاستفاده شخصی یا برای اینکه در حقیقت چسبندگی جامعه اسرائیل را به نفع خودش زیاد کند، مطبوع و مطلوب نیست که اینچنین مقابل افکار عمومی دنیا قرار گیرند و طبیعی است که این شرایط با شرایط قبلی بسیار متفاوت است و دست نتانیاهو الان مانند گذشته باز نیست و این میتواند یک فضای تنفسی برای فلسطینیها و حامیانشان باشد که آتشبس را به او تحمیل کردند. آیا ممکن است اقدامات اخیر اسرائیل و مذاکرات ایران در وین با قدرتهای جهانی و غربی، تأثیر مستقیم یا غیرمستقیمی بر یکدیگر بگذارند؟ بعضا من دیدم در تحلیلهایی که مطرح میشود، تأثیر این تنش اخیر بین فلسطینیها و رژیم صهیونیستی روی مذاکرات تأثیر منفی قلمداد شده است. من متوجه هستم که بعضی موضعگیریها را وزیر خارجه آمریکا کرده، بعضی از مطالب را اروپاییها گفتهاند و بهنوعی ایران را مسئول یا درگیر در این قضیه میدانند. این به عقیده من مقداری بیشتر جنبه تبلیغاتی و رسانهای دارد؛ اما احساسم این است که این دور از درگیریها و تبعات بینالمللی آن میتواند حتی موجب تقویت موضع ایران در مذاکرات هم بشود. ما که هیچ موقع کتمان نکردیم که از فلسطینیها حمایت میکنیم. سطح حمایت متفاوت است؛ ولی واقعیت امر این است که دولت آمریکا، حداقل تیم بایدن علاقهای ندارد که با طناب پاره نتانیاهو در چاه برود؛ همانطور که ترامپ رفت و دیگر نتوانست بیرون بیاید! یکی از مشکلات ترامپ مخصوصا در بعد سیاست خارجیاش همین اقداماتی بود که کوشنر دنبال میکرد؛ بهعنوان معامله قرن یا چیزی که من شوخی قرن به آن نام دادهام که همهچیز را به هم زد؛ زیرا این خاورمیانه را اگر کسی تاریخش را نداند و مؤلفههای تأثیرگذار قدرت را نشناسد و به دلایل اصلی این درگیری و این تنشی که هست، واقف نباشد، تا زمانی که حقوق مردم فلسطین به طور کامل تأدیه نشود، ادامه خواهد داشت. این نمیشود که گروهی، قومی، مذهبی و نژادی بیاید سرزمین یک ملت را بگیرد و آنها را بیرون کند و کشت و کشتار کند و شرایطی بسیار بد غیرانسانی، گفتم نه زیست سیاسی- اجتماعی زیست طبیعیشان هم حتی انسانی و در شأن و کرامت انسانی نباشد را برقرار کند و انتظار صلح و ثبات و امنیت هم داشته باشد! در یک فضای امنیتی و پر از سوءظن و گمان و دستگیری زندگیکردن که فیلمها و تصاویرش خیلی زیاد است، شرایط زندگی آنگونه که در شأن یک انسان باشد، نیست و تحقیر ملی باعث شده است فلسطینیها به دنبال حفظ هویت خودشان باشند. وقتی که آنها را میخواهند به زور از منطقهای بیرون برانند و از خانه و کاشانه مهاجرتشان بدهند، طبیعی است که این مقاومت از حالت یک گروه به یک مقاومت مردمی تبدیل میشود. چیزی که الان جاری است، بعضا میگویند حتی ممکن است منجر به جنگ داخلی در اسرائیل شود. چیزهایی است که تندروهای یهودی که نتانیاهو دارد آنها را نمایندگی میکند، در طول این 11 روز در کف صحنه سیاسی- اجتماعی و خیابانهای مناطق اشغالی دارد درگیری بین این تندروها و فلسطینیها رقم خورد؛ بنابراین من معتقدم که اگر ایران این قضیه را خوب مدیریت کند، دخالت مستقیم نداشته باشد و بیشتر به سمت اقناع افکار عمومی، در سازمانهای حقوقی در مجامع بینالمللی و در سطح رسانههای مؤثر به این کمک کند که در حقیقت تصویر واضحی از این تقابل بین حفظ هویت ملی یک مردمی که دارای عمق تاریخی هستند با زیادهخواهی رژیم صهیونیستی و جنایاتش ارائه شود، کار مناسبی است. البته سرزمین فلسطین مهد ادیان الهی است. یهودیت، مسیحیت و اسلام. دنیا باید در حقیقت به سمت و سویی برود که با تأدیه حقوق مردم فلسطین که مهمترینش آوارگان و مهاجران هستند که باید تکلیفشان مشخص شود. این سرزمین در حقیقت به مردم اصلیاش برسد. حالا مکانیسمها در مذاکرات و فعالیتهای دیپلماتیک یا در سازمانهای تخصصی و حقوقی و بینالمللی دنبال میشود. اگر به این سمت و سو برود، به عقیده من شاید بشود بهتر استفاده کرد از این وضعیتی که الان در مقابلهبهمثلی که نیروهای مقاومت علیه زیادهخواهی و علیه اقدامات اسرائیل و نتانیاهو صورت دادند. با رفتن ترامپ قطار عادیسازی روابط بین کشورهای عربی و رژیم صهیونیستی در حقیقت سرعتش کم شد یا حتی ترمزش کشیده شد. با این اتفاقات من فکر میکنم که الان اصطلاحا شارع عربی یا افکار عمومی عربی به این دارد توجه میکند که یکی از دلایل زیادهخواهی و این فشارهایی که اسرائیلیها دارند بر سر مردم فلسطین میآورند، همین اقدام نابخردانه تعدادی از کشورهای عربی بود که با وعده و وعید و امتیازاتی که ترامپ میخواست به اینها بدهد، هریک را به نوعی گول زد، سودان، بحرین و امارات هرکدام را به نحوی، اینها به دنبال این افتادند که چنین کاری کنند؛ درحالیکه برای جامعه عربی، حالا هم فلسطینیها و هم غیرفلسطینیها در کشورهای دیگر، این قضیه قابل هضم نبود. الان به عقیده من آنها میتوانند بهنوعی شرمنده باشند و باید هم شرمنده باشند، از اینکه اقدامشان نهتنها کمکی به ترامپ نکرده تا مثلا در انتخابات برنده شود؛ بلکه باعث شده که نتانیاهو متوهمانه فکر کند که مبسوطالید است و هر بلایی بخواهد سر مردم فلسطین خواهد آورد؛ درحالیکه در این چند روز نشان داده شد که واقعا اینطور نیست؛ با وجود صحنه نامتوازنی که بین دو طرف بود. تماسها و گفتوگوهایی هم در هفتههای اخیر بین ایران و عربستان سعودی شکل گرفته است. آیا این تماسها میتوانند در بحث مواجهه با اسرائیل هم مؤثر باشند؟ ما با عربستان فعلا در قدمهای اول و پلههای اول نردبان هستیم. احتمال میدهم آن چیزی که الان هم بعضا به رسانهها درز پیدا کرده است، مذاکرات دو کشور بیشتر حول و حوش مسائل یمن بوده است و طبیعی است که اولویت مهمی برای سعودیها دارد که بیشازاین در باتلاق یمن گیر نکنند و ایران هم به عقیده من خوب است و توصیه بنده هم این است که ما با توجه به جنایاتی که عربستان در یمن صورت داده است، واقعا کمک کنیم زودتر این ماجرا ختم شود و بیشازاین مردم یمن زیر بمبارانهای سعودیها به خاک و خون کشیده نشوند. یکی از وضعیتهایی که دولت جدید آمریکا برای منطقه به وجود آورده، این است که هم اسرائیلیها دیگر دست و بالشان خیلی باز نیست و هم سعودیها؛ بنابراین سعودیها هم از نظر افکار عمومی تحت فشار هستند و آن سیادتشان و آن خادم حرمین شریفین در دنیای عرب و اسلام هم مورد تشکیک قرار گرفته است. بنسلمان با این بیخردی که کرد و وارد جنگ یمن شد، به عقیده من ضربهای اساسی به آبروی سیاسی و اجتماعی عربستان زد و آن بزکی که چهره سعودی به خودش داد و آن نقاب را از بین برد؛ پس سعودیها دنبال حل هرچه زودتر این مسئله هستند. ما هم باید کمک کنیم عربستان از این وضعیت بیرون بیاید. برای کاهش آلام مردم یمن، دنیا خودش قضاوت میکند که سعودیها چگونه اشتباه محاسبه داشتند و درحالیکه فکر میکردند سه تا شش ماه قضیه یمن را فیصله خواهند داد، در این شش سال چه هزینههای مادی و معنوی بر نظام سعودی هموار کردند. فکر میکنم باید کمک کنیم این قضیه زودتر خاتمه پیدا کند. بعد از این ماجرا ما هنوز وارد فضای گفتمانی یا ایجاد گفتمان غالب بین ایران و سعودی نشدهایم. ما فعلا در مراحل اولیه هستیم. اگر یکی از این پروژهها مثلا همین یمن، موفق از کار درآید. البته صاحب عله اصلی یمن مردمش هستند. گروههای مبارز یمنی هستند. انصارالله هست؛ چون یمن مشکلات عدیدهای دارد. مشکلات داخلی دارند. یکی از خواستهای ایران همیشه این بوده که سعودیها در اختلافات داخلی یمنیها دخالت نکنند و اجازه بدهند آنها مسائلشان را خودشان با هم حل کنند؛ ولی سعودیها با حمایت از منصور هادی در حقیقت این خواسته را نادیده گرفتند و صحنه یمن را به ضرر خودشان برگرداندند، اماراتیها هم همینطور. در هر حال من فکر میکنم هنوز زود است که ما به این فضا بخواهیم وارد شویم که مثلا ایران و عربستان در مقابل اسرائیل کنار هم قرار بگیرند. درست است که سعودیها روند عادیسازی را به دلیل اینکه برایشان خیلی سنگین بود، در جهان اسلام اگر میخواستند وارد شوند، خودشان نیامدند؛ ولی چه بسا اماراتیها را تشویق کردند و اماراتیها با چراغ سبز سعودیها وارد این ماجرا شدند؛ ولی خودشان نیامدند؛ به دلیل بیآبرویی که میتوانست نصیبشان شود. ما هر دو با شیوههای خودمان با رژیم صهیونیستی مخالفت داریم. هرکدام طیف تأثیرگذار خودمان را داریم؛ ولی من بعید میدانم ما به این زودیها زمینهای برای ایجاد یک گفتمان غالب در این زمینه بتوانیم با هم پیدا کنیم. امور دیپلماتیک مقداری صبوری میخواهد. نباید خیلی عجله کرد. باید میوه کامل برسد تا چیده شود. در پایان، چشمانداز مسئله اسرائیل را چگونه میبینید؟ هسته اصلی مسائل خاورمیانه همین اشغال سرزمینهای فلسطینی است. اگر این خوب دیده و تبیین شود، شاید در فهم تحولات بتواند کمک کند. چند اتفاق بد افتاده؛ یک وصلکردن امنیت رژیم صهیونیستی به امنیت ملی آمریکا. استفاده از حضور این رژیم در تحولات منطقه و تأثیرگذاری آن یا حتی بهعنوان ژاندارم منطقه که منطقهای نفتخیز است و تأمینکننده بیش از نیمی از انرژی جهان؛ این ویژگی را دارد ولی متأسفانه با زیادهخواهی و روش غلطی که رژیم صهیونیستی در پیش گرفته است، مخصوصا مقوله شهرکسازی که دائما زمینهای فلسطینیها را غصب میکنند و شهرکسازی میکنند، یک اقدام غیرقانونی که چند قطعنامه بینالمللی علیه آن وجود دارد ولی متأسفانه نه شورای امنیت و نه کشورهای مؤثر اقدام قاطعی حتی برای حفظ حرمت قطعنامههایشان نمیکنند. این عوامل باعث شده شاید به نوعی اصلا مردم فلسطین قطع امید کنند. اینکه میبینیم در مقابل این تخلیه اجباری خانهها در منطقه شیخ جراح در قدس، اینگونه عکسالعمل نشان میدهند، واقعا این کارد به استخوانرسیدن مردم فلسطین است. یعنی علاوهبر تحقیر ملی روزانه، اینها هرازگاهی مواجه میشوند با غصب بخشی از سرزمینشان. یعنی اگر شما یک نمودار متحرک از چگونگی افزایش سرزمینهای اشغالشده از ۱۹۴۸ ترسیم کنید، نشان میدهد چگونه دائم فضای زیستی و فضای تنفسی به ضرر مردم فلسطین کاهش پیدا کرده و متقابلا برای مهاجرین جدید، یهودیانی که از سایر نقاط دنیا به اینجا مهاجرت داده شده و میشوند، فضای تنفسی و زیستی ایجاد میشود، حالا با سرمایهگذاریهایی که لابی صهیونیست میتواند در آمریکا و کشورهای غربی صورت دهد یا امکانات مادی و معنوی که میتواند جمع و بسیج کند و به این سرزمینها بفرستد، به نوعی میشود گفت که یک بسیج عمومی از سوی رژیم صهیونیستی و حامیانش است که ذرهذره خاک فلسطین را بگیرند و در اختیار رژیم صهیونیستی قرار دهند. این باعث میشود که فلسطینیها نتوانند بیش از این تحمل کنند و درنهایت چنین وضعیتی را به وجود آورده. حالا گروههای تندروی یهودی برای تأسیس شهرکها و اقدامات نتانیاهو و اقدامات نابخردانه ترامپ، همه باعث شد توازن ژئوپلتیکی دو طرف به هم بخورد و فلسطینیها نمیتوانند این را تحمل کنند. با این وضعیت به عقیده من چشمانداز بلندمدت مسئله اسرائیل قسمتی به خود فلسطینیها برمیگردد که چگونه میخواهند این مبارزه را مدیریت کنند، مخصوصا بخش نرمافزاری مبارزه. بعضا احساس میکنم بخش سختافزاری مقاومت خود جلو رفته است با تحولاتی که ما میبینیم و هیمنه گنبد آهنین به نوعی شکسته میشود، اما در بخش نرمافزاری و اقناع افکار عمومی، مخصوصا استفاده از قدرت افکار عمومی در حمایت از مردم مظلوم فلسطین، فکر میکنم نیاز به مقداری کار بیشتر است. اگر این محقق شود، کشورهای عربی عزمشان جزم شود و وحدت رویه و نظر داشته باشند و در جهان اسلام بسیح همگانی برای حل مسئله فلسطین به وجود بیاید، شاید بشود مجموعه این تحولات را به سمتی برد که حداقل رژیم صهیونیستی دست از زیادهخواهی بردارد، به قوانین بینالمللی تمکین کند و فرمولهایی که برای استقرار صلح و ثبات در منطقه ارائه میشود را مقداری جدی بگیرد و دست از سرکوب و استفاده از مشت آهنین که روش همیشگی صهیونیستها بوده، بردارد. الان افکار عمومی دیگر آن سیاستها را بر نمیتابد و قدرت افکار عمومی است که باید در جهت مقابله با رژیم صهیونیستی آن را مقداری جدی بگیریم. این ایستادن مردم دنیا در کنار مردم فلسطین در این 11 روز، سرمایه کمی نیست! و فلسطینیها نباید آن را بهراحتی از دست بدهند. هرگز نباید با اشتباه استراتژیک این قدرت نرم که خاصیت مشروعیتزدائی از رژیم صهیونیستی دارد، تحتالشعاع قدرت سخت موشکها و رخنه در گنبد آهنین این رژیم قرار گیرد که مزیت نسبی امنیتیاش بود و کلی هم از آن نان خورده است!