دیوید هاکنی و نکاتی چند برای هنرمند ایرانی
حسین گنجی
موقعیت ما در جهان مدام در حال تغییر است. این پیامی است که معمولا هنرمندان زودتر از دیگر گروههای جامعه به دلیل رهایی که در تماشای محیط خود دارند و آزادی که در اندیشه به خود میدهند، به آن دست یافته و از آن حرف میزنند. و همین میشود که به قول آلکس دانچف «آینده، در قالب زیبایی تجسمی جدیدی که برانگیزاننده و تأثیرگذار است، سعادت را برای ما به ارمغان خواهد آورد».
آنچه دیوید هاکنی، هنرمند متفکر 84ساله در طول عمر هنری خود برای جهان عرضه داشته، نمونه بارزی از چنین نگاهی است. او بیش از آنکه گذشتهگرا باشد، گویی روایتگر آینده است و بیش از آنکه ما را به خود ارجاع دهد، به بیرون از خود ارجاع میدهد. هاکنی متفکری است که در میان انبوهی از هنرمندان درونگرا و زنهاردهنده از جهان پیرامون، امیدبخشی و راه به آینده گشودن را هدف و مقصود آثارش قرار داده است و در دهه نهم زندگی خود دست به خلق آثاری امیدخش با الهام از طبیعت زده است. هنرمندی پاپی که در ابزار خلق نیز نوگراست و از هر وسیلهای در جهان مدرن برای رسیدن به مقصود و سوژه خود بهره جسته است و در چنین سنی که برخی از وسایل الکترونیک دست میکشند و آن را تخریبگر ساحت هنر میدانند و فاقد ارزشهای افزودهای در راستای بیان هنری هنرمند، او بهوسیله آیپد و پیشازآن گوشی آیفون در یک دهه گذشته دست به خلق شگفتانگیزترین آثار خود زده است. نمایش ۱۱۶ اثر از این هنرمند در آکادمی سلطنتی هنرهای بریتانیا که حاصل بیش از یک سال کار او در قرنطینه است، نمایانگر نگرش ستایش برانگیز و درعینحال پیشروی او در خلق اثر هنری و از آن مهمتر نگاه او به جهان پیرامون است. دیوید هاکنی در این آثار ما را به جهانی رؤیایی، امیدبخش و متناسب با آنچه از آن دور شده و درعینحال بدان بیش از هر روزی نیاز داریم، دعوت میکند. طبیعت و منظرهای امیدبخش که در ایام قرنطینه بخش بزرگی از جهان از تماشای آن محروم و گاهی نسبت به آن بیمناک و حتی از آن گریزان شدهاند. نمایشگاه « دیوید هاکنی: فرارسیدن بهار، نرماندی، ۲۰۲۰» برای ما مخاطب ایرانی حائز چند نکته است که فکرکردن به آنها میتواند راهگشا باشد. هاکنی در این نمایشگاه و در کل زندگی خود زیستن را به جد تشویق و ستایش کرده است و آن را به نوعی به تبلیغ برخواسته است. اقدامی که شاید در آثار هنرمندان ایرانی کمتر به آن توجه میشود. هنرمندان ایرانی به دلیل قالب جامعه سیاستزده یا رویههای جاری جغرافیای که در آن به تولید مشغول هستند، هنر پاپ و آوانگارد را هنری سیاسی و عموما غمزده و با نگاه به گذشته دانستهاند و کمتر متوجه به طبیعت و از منظر امیدبخشی و رؤیاپردازانه به آینده و ادامه زندگی پرداختهاند. از جمله معدود هنرمندان از این منظر را ساسان نصیری و آرمان یعقوبپور میتوان نام برد که این سویه نگاه به زندگی را در آثارشان مورد توجه و تأکید و اشاره قرار دادهاند. از دیگر منظر ما با اینکه بهشدت زندگی همراه با تکنولوژی را میپسندیم و در میان خود رواج میدهیم و آغوش بازی به سمت مدرنیته و مظاهر آن داریم ولی در میان هنرمندانمان کمتر از آن برای خلق اثر هنری بهره بردهایم و در جهان هنر حرفهای ما بر خلاف آنچه هاکنی و دیگر هنرمندان مطرح به آن توجه کرده و به آن رو آوردهاند، برای خلق هنری در بستر تکنولوژی، اعتبار و ارزش قائل بودهایم. نکته حائز اهمیت دیگر هاکنی تجربهگرایی بسیار بالای اوست. او در کارنامه زندگی هنری خود تمامی شگردهای خلق اثر هنری را تجربه کرده است و هرگز در یک قالب و بستر و حتی متریال خود را نگاه نداشته است. نمایشگاه اخیر او برای هنرمندی در این سن واقعا دور از ذهنترین آثار را برای مخاطب در پی داشت و همین این نمایشگاه را با استقبال بیشتری روبهرو کرد. «زیبایی زندگی را باید دید» همان سرنخ و رازی است که از میان گفتههای او ما را به راز چنین نگاه و آثاری رهنمون خواهد کرد. و در آخر و به پیوست چنین نگاهی باید به آخرین نکته اشاره کنم و آن ارتباط ناگسستنی آثارش با زندگی اوست. او بهشدت تحت تأثیر زمانه خود است و این باعث شده است او را پاپترین و همراهترین هنرمند با زمانهاش بدانیم؛ زمانهای که تغییر در آن از سرعت بالای برخوردار است و نگاه نیکزیستانه او به زندگی ما را به آینده امیدوارتر میکند. شاید هنرمند با آثارش جز التیامبخشی و بیانگرانه خود باید همیشه دریچهای به سمت آینده پیشروی مخاطب و جامعهای که در آن زندگی میکند، گشوده به اشاره بگذارد.