|

غزه کابوس اسرائیل

جاوید قربان‌اوغلی

غزه کابوس اسرائیل

اسرائیل و حماس پس از جنگ 12‌روزه و برجای گذاشتن تلفات سنگین انسانی قریب 230 نفر از مردم ساکن غزه از جمله حدود 60 کودک و تعداد انگشت‌شماری از اتباغ سرزمین‌های اشغالی که بر اساس اخبار منتشرشده از سوی رژیم صهیونیستی 12 نفر اعلام شده است، با آتش‌بسی که با میانجگیری مصر صورت گرفت، موافقت کردند. اسرائیل در این جنگ 12‌روزه تقریبا تمام استعداد نظامی خود را که نوعا در توان هوایی این رژیم متمرکز است، به میدان آورد. بمباران‌های دهشتناک که برخی از آن را خبرگزاری‌های معتبر جهان منعکس کردند و ازجمله انهدام کامل برج ‌ الشروق در غزه با بمب‌های هدایت‌پذیر MK83 که دفتر تعدادی از خبرگزاری‌ها و رسانه‌های بین‌المللی در آن قرار داشت، به یقین تنها گوشه‌ای از واقعیت‌های نبردی بود که در یک سوی آن قدرتمندترین ارتش خاورمیانه مجهز به پیشرفته‌ترین جنگ‌افزار و در سوی دیگر آن جنبش حماس که توان نظامی آن نه در تعداد تانک و هواپیما و رزم‌ناو که در «انگیزه» نیرومند ملتی است که با دستان خالی برای رفع اشغال از سرزمین آبا‌ و اجدادی و رهایی بیت‌المقدس می‌جنگد. با وجود اینکه در ظاهر این جنگ در پی حوادث «شیخ جراح» و پس از شلیک موشک از سوی حماس و پاسخ سنگین اسرائیل آغاز شد‌ ولی کسی تردید ندارد جنگ اخیر در غزه سناریویی طراحی‌شده از سوی بنیامین نتانیاهو بود که اهداف متعددی را دربر می‌گرفت که ازجمله می‌توان به شکست وی در تشکیل کابینه پس از انتخابات ماه گذشته، گشوده‌شدن پرونده‌های سنگینی که در صورت برکناری از پست نخست‌وزیری دامن وی را خواهد گرفت، تأثیرگذاری بر تصمیمات بایدن که خط مشی متفاوت پس از چهار سال حمایت تمام‌عیار سلف خود ترامپ در قبال اسرائیل و بحران خاورمیانه اتخاذ کرده است، وادارکردن ایران به اتخاذ تصمیم عجولانه در قبال جنگ و به‌شکست‌کشاندن مذاکرات وین یا حداقل تعویق آن و... بود. سناریویی که به تأیید اکثر تحلیلگران بین‌المللی نتانیاهو بازنده اصلی آن بود. از سوی دیگر هر‌چند به دلیل ابعاد وسیع تلفات انسانی و خسارت‌های سنگین مالی در غزه، نمی‌توان حماس را پیروز این جنگ دانست ولی نشانه‌های روشنی از پیروزی حماس در جنگ اخیر که در نتیجه در کلیت «مسئله فلسطین» و مناقشه دیرپای خاورمیانه تأثیر‌گذار خواهد بود، به چشم می‌خورد. اعتقاد دارم در جنگ 33‌روزه اسطوره شکست‌ناپذیری اسرائیل درهم شکست و صفحه جدیدی در بحران فلسطین گشوده شد و ارتش رژیم صهیونیستی برخلاف چهار جنگ پیروزمندانه در مقابل ارتش‌های منظم کشورهای عربی، اکنون در مقابل سازمان‌هایی مانند حرب‌الله لبنان و حماس و جهاد اسلامی به گل نشسته و با وجود به‌کارگیری پیشرفته‌ترین تجهیزات، کمترین دستاورد را در میدان کسب کرده است. از این منظر جنگ اخیر غزه و شکست سناریوی نتانیاهو را می‌توان گامی بزرگ برای «آرمان فلسطین» محسوب کرد. به چند مورد به‌طور اجمال اشاره می‌کنم. 1- امنیت پاشنه‌آشیل رژیم صهیونیستی است. قریب به هفت دهه است که مهاجران یهودی که اکثریت سکنه سرزمین‌های اشغالی را تشکیل می‌دهند، در پرتو امنیتی که حاصل پیروزهای بزرگ اسرائیل در جنگ با اعراب است، بی‌هیچ دغدغه‌ای زندگی می‌کردند. ​هر دو عنصر «مهاجرت و سرمایه‌گذاری» محصول امنیتی است که اسرائیل فراهم کرده بود. هر تحولی که امنیت را خدشه‌دار کند، به مثابه زلزله‌ای در ارکان رژیم صهیونیستی است. در جنگ 12‌روزه برای اولین بار امنیت اسرائیل نه با به زعم آنها «اقدامات تروریستی» ازسوی فلسطینی‌های دست از جان شسته که از خلال رودررویی نظامی با یک گروه شبه‌نظامی مورد سؤال قرار گرفت. حتی با پذیرش ادعای اسرائیل در رهگیری و انهدام قریب به 90درصد آن توسط شبکه پدافند «گنبد آهنین» و فرود‌آمدن 10درصد از موشک‌های شلیک‌شده از سوی حماس در تل‌آویو و دیگر شهرها، برای اولین بار است که اسرائیل به ناتوانی خود در تأمین امنیت خود اعتراف می‌کند. مضافا اینکه توانایی سیستم «گنبد آهنین » را نیز به‌طورجدی با ابهام روبه‌رو می‌کند. ادعای ایرانی‌بودن موشک‌ها با توجه به جغرافیای این باریکه و محاصره کامل آن از سوی اسرائیل که قریب به 14 سال از آن می‌گذرد، خود دلیل دیگری بر عجز و ناتوانی این رژیم در کنترل فلسطینی‌ها در دستیابی، ساخت و توسعه صنایع موشکی است که در‌حال‌حاضر به معضل بزرگ این رژیم تبدیل شده است. ناتوانی اسرائیل در مهار صنایع موشکی فلسطینی‌ها و همچنین «عدم اطلاع» از کمیت، کیفیت و برد موشک‌ها که با وجود اشراف اطلاعاتی و شبکه گسترده جاسوسی در کرانه باختری و غزه جنگ اخیر را به کابوسی برای اسرائیل تبدیل کرده که به یقین در محاسبات مربوط به برپایی جنگی دیگر تأثیر جدی خواهد گذاشت. 2- در چهار سال دوره ترامپ و اقدامات یک‌جانبه او در حمایت از اسرائیل مانند به‌رسمیت‌شناختن قدس به‌عنوان پایتخت اسرائیل، انتقال سفارت، رسمیت دادن به انضمام بخشی از کرانه باختری و وادار‌کردن کشورهای عربی در برقراری رابطه سیاسی با اسرائیل طرح «دو دولت» را به‌طور‌جدی در محاق برده و از دستور کار خارج کرده بود. فارع از اینکه ما با طرح «دو دولت» موافق یا مخالف باشیم، این طرح از حمایت جهانی و از جمله سازمان ملل برخوردار است و به‌عنوان راه‌حلی نه لزوما عادلانه بلکه بر اساس واقعیت‌های موجود کم‌هزینه‌ترین راه‌حل برای طولانی‌ترین بحران جهانی است. جنگ اخیر غزه بار دیگر این ایده را به‌طور‌جدی در جهان مطرح کرد. فلسطینی‌ها باید سپاسگزار یاسر عرفات رهبر فقید خود باشند که با درک واقعیت‌های حاکم بر جهان و خیانت‌های اعراب، توانست قسمت کوچکی از سرزمین‌های اشغالی را باز‌پس گیرد. سرزمین‌هایی اندک که امروز به پایگاه‌های اصلی حماسه‌آفرینی‌های فلسطینی‌ها و کابوسی برای اسرائیل تبدیل شده است. 3- عادی‌سازی روابط کشورهای عربی با اسرائیل پروژه مورد حمایت همه بازیگران بین‌المللی ازجمله روسیه و چین در کنار آمریکا و اروپاست. عرب‌ها هم مشکلی با آن ندارند و سال‌هاست که آن را پذیرفته و بسیاری نیز در نهان و برخی آشکارا آن را اجرا کرده‌اند. آنچه‌ در دوره ترامپ و با ابتکار جراد کوشنر، داماد وی تحت عنوان «طرح ابراهیم» به اجرا گذاشته و منجر به برقراری روابط سیاسی اسرائیل با پنج کشور عربی شد، قسمت بیرونی کوه یخ رابطه اسرائیل با کشورهای عربی است. حماسه مقاومت غزه در جنگ اخیر مانع بزرگی در مقابل این روند ایجاد کرد. قبح برقراری رابطه با اسرائیل بدون پذیرش موجودیتی به نام «دولت فلسطین» از سوی اسرائیل که در ذیل «طرح ابراهیم» شکسته شده بود، مجددا ملت‌های عربی را در مقابل رژیم‌های مرتجع و سازشکار قرار داد. در پرتو جنگ اخیر دولت‌هایی مانند امارات عربی متحده، بحرین، سودان و... به‌شدت تحت‌فشار افکار عمومی خود قرار گرفته‌اند؛ روندی که حداقل در کوتاه‌مدت از دستور کار دیگر رژیم‌های سازشکار کنار گذاشته خواهد شد. 4- شکل‌گیری فضای گسترده مخالفت با جنایات اسرائیل در جنگ اخیر و همراهی، همدلی و حمایت غیرقابل تصور از فلسطینی‌ها از سوی افکار عمومی جهان به‌راه‌افتادن سیل جمعیت معترض نه در خیابان‌های کشورهای عربی و اسلامی که در لندن و پاریس و کانادا از تحولات جنگ غزه بود که نباید آن را دست‌کم گرفت. سیاست همیشگی آمریکا فارغ از اینکه کدام‌یک از در دو حزب جمهوری‌خواه و دموکرات حاکم است، حمایت بی‌قید‌و‌شرط از اسرائیل است. با‌این‌حال بایدن به‌طور روشنی تحت‌فشار افکار عمومی در‌صدد پایان‌دادن به جنگ بود. در 12 روزی که جنگ ادامه داشت، هشت بار با نتانیاهو تلفنی صحبت کرد. فرستاده ویژه‌ای را برای این کار به خاورمیانه اعزام کرد و احتمالا همه اقدامات السیسی برای آتش‌بس با هماهنگی با کاخ سفید در جریان بود.

 

اخبار مرتبط سایر رسانه ها