مرگ خاموش نخستوزیر
حسن روحانیصدر- کارشناس سازمان اسناد
اصطلاح کودتا در تاریخ معاصر ایران فاقد هر نوع قدمتی ویژه و جدی است. جالبتر آنکه هیچکدام از موارد انتصاب کودتا چه از لحاظ لغوی و چه از لحاظ کاربردی، جامعیتی ندارد. کودتای سوم اسفند 1299 و ورود قزاقان به پایتخت و نخستوزیری 93روزه سیدضیاء طباطبایی نیز از این قاعده گفتمانی مستثنا نیست. نکته قابل تأمل آنکه او و رضاخان خودشان اصطلاح کودتا را به جراید رسانده، درحالیکه هیچ اتفاق برازندهای که در شرح تعریف کودتا وجود دارد، نیفتاد. از آن زمان تاکنون کتابها، مقالهها و میزگردها با عناوینی ازجمله سیدضیاءالدین طباطبایی (کابینه سیاه و حکومت 93روزه)، دولتهای ایران از سیدضیاء تا بختیار، سیدضیاء مرد اول یا دوم کودتا در داخل و خارج به نقد و توصیف این کودتا پرداختند. شاید شهرت سیدضیاء به اقامه نماز بر جنازه مظفرالدینشاه پنجمین شاه قاجار از سوی پدرش برگردد که یکی از سرمایههای این روزنامهنگار 15ساله برای توسعه فعالیتهایش شده باشد. وی تا 19سالگی بیش از چهار نشریه را در شیراز و تهران له و علیه مشروطه منتشر کرد. او از شرق و غرب تا رعد، روزنامههای مشهور خود را به طرح مباحث سیاسی و جنجالی روزگار خود اختصاص داد. ایران بینظم از مشروطه و مجروح از جنگ خانمانبرانداز جهانی اول همچنان بیتاب آرامش ماند، حالا او به سه زبان روسی، انگلیسی و فرانسه مسلط و مجهز شده و قابلیت انعکاس فضای بیرون به درون و داخله را به خارجه دارد؛ در همین راستا او مأموریتی را برای برقراری یک ارتباط منسجم با قفقاز پیدا کرد، ولی با همه اهمیت، آن ناتمام از او گرفته شد. در آشوب دیوانسالاری واپسین سالهای سلطنت قاجار بالاخره او بیستونهمین نخستوزیر ایرانی شد که نه احمدشاه، نه دربارش، نه مجلس و قشون هیچکدام تمایلی به همراهی با این روزنامهنگار نشان ندادند. برخیها رویکارآمدن این دولت را محصول ناکارآمدی تجربه روزنامهنگاری از نیمه نخست سده نوزدهم و سرخوردگی مردم از انقلاب یا جنبش و نهضت مشروطه رسانده که آن را توطئه انگلیسیها دانسته که در نتیجه جامعه دلتنگ سلطنت ناصرالدینشاه، واپسین فرمانروای خودکامه شوند که میتوانست امنیت عادی را برای زندگی مردم تأمین کند. برخی از افسران و دیپلماتهای انگلیسی به سازماندهی این کودتا کمک کردند، ولی اگر در 1299 کشور در عمیقترین هرجومرج و بینظمی غوطهور نشده بود، آنها نیز نه میخواستند و نه میتوانستند چنین کنند. رویدادهای پس از این کودتا بسیار شبیه فرایندی است که در آن در ایران پیش از دوران نو، حکومت خودکامه به صحنه بازمیگشت. نخست، در برابر هرجومرج مشهود و ملموس، واکنشی نظامی صورت گرفت، در همان حال، فشار فزایندهای بر مجلس، احزاب و مطبوعات وارد شد تا مقداری از روش لجامگسیخته خود دست بردارند؛ درحالیکه هنوز اقدامات 93روزه این کابینه سیاه نامیدهشده ازجمله دستگیری بیسابقه 500 نفر از شخصیتهای برجسته تأثیرگذار در امور سیاسی، القای قرارداد 1919 میلادی و کاپیتولاسیون توسط سیدضیاء و کودتاخواندن این حرکت، امضای قرارداد مودت با شوروی در هشتم اسفند که زمینه فروپاشی جنبش جنگل و خروج ترویجی نیروهای انگلیسی از خاک ایران شد و... بهطور دقیق کالبدشکافی نشده. شاید بتوان با شواهد اسناد و مدارک تاریخی ادعای عدم استفاده از توانمندیهای وی را در بهبود سیاستهای داخلی و خارجی ایران اثبات کرد. او برای حفظ جان خود از همپیمانان نظامیاش ناچار به ترک ایران و اقامتی چندساله در ژنو، قلب فکری اروپا شد و از این زمان به بعد به علت تسلطش بر جغرافیای منطقهای خاورمیانه از سوی اروپاییان به مأموریت پیچیده فلسطینیان و درگیریشان با یهودیان مهاجر به آن خطه گماشته شد. این روزنامهنگار سیاستپیشه، پیچوخمهای جنگ جهانی دوم را نیز در خارج و داخل ایران تجربه کرد و با همان بیمهریهای قبلی بالاخره باز صاحب کرسی در مجلس چهاردهم شد. مردان سیاست ایران هیچگاه تمایلی به معاشرت مستقیم با او نداشته و دائم وی را با اتهامات متنوعی دچار چالش کردند. اگر از این ذخیره غنی تجربی و فکری استفاده میشد، شاید تنوع فکری جامعه سیاسی ایران افزایش یافته یا از آرای وی برای ایجاد فرصتها و بسترهای بینالمللی بهتر استفاده میشد، ولی دربار، مجلس و دیگر جریانها و احزاب سیاسی او را به طبیب گیاهی یا به قول خودشان سیدعنعناتی تبدیل کردند و تا آخرین روز حیاتش در ششم شهریور 1348 فقط برای تنوع ذائقهشان روزهای تعطیل در باغ سعادتآباد وی گردهم میآمدند و در نهایت تجربیات فکری، 50 سال پیش در هفتم شهریور 1348 مردم تهران جنازه تنها نخستوزیر روزنامهنگار عصر مشروطه را با گمنامی خاصی به آرامگاه ناصرالدینشاه در صحن حضرت عبدالعظیم رسانده و به خاک سپردند. منابع نیز به دنبال کمرنگی یا ارائه چهره منفی گوی سبقت را از مردان زمانش ربوده که این امر خود خسرانی به جامعه سیاسی ایران خواهد بود.