|

کار عجیب شورای نگهبان

علیرضا غریب‌دوست

روز گذشته لیستی از اشخاص احراز‌صلاحیت‌شده از سوی شورای نگهبان برای کاندیداتوری ریاست‌جمهوری به وزارت کشور ارسال شد که به نظر می‌رسد پیشاپیش نتیجه انتخابات را نمایان کرده است. از لیست، سه نفر در جریان رقابت‌های انتخاباتی همسو و همراه آقای رئیسی خواهند بود و سه نفر دیگر اگر آقای رئیسی را در طول رقابت‌ همراهی نکنند، مانعی برای توفیق ایشان در کسب جایگاه ریاست‌جمهوری ایجاد نخواهند کرد. آنچه حیرت‌انگیز است، عملکرد شورای نگهبان در عدم احراز صلاحیت شخصیت‌هایی است که به نظر می‌رسید همواره در چارچوب حرکت کرده‌اند. این ترکیب، به نظر نگارنده، بیش از آنکه لیست افراد احراز‌صلاحیت‌شده باشد، اعلام نتیجه انتخابات، پیش از برگزاری است . می‌دانیم که احراز صلاحیت‌ها با رأی‌گیری در میان 12 عضو شورای نگهبان صورت می‌گیرد و هرکس حداقل هفت رأی را به دست آورد، مورد تأیید خواهد بود. اینجا چند نکته و سؤال جدی مطرح است. علت مبسوط‌الیدبودن اعضای شورای نگهبان در تصمیم‌گیری این نیست که به هیچ مرجعی پاسخ‌گو نیستند؟ هیچ مرجعی وجود ندارد که از شورای نگهبان بپرسد مبنای شما برای این لیست چه بوده است؟ مطمئن هستم سخنگو و قائم‌مقام محترم دبیر شورای نگهبان، استاد ارجمند جناب آقای دکتر کدخدایی، گرچه بشخصه ممکن است در مواردی با تصمیم شورا موافق نباشد، آمادگی دارد برای هرکدام از افرادی که صلاحیت آنها احراز نشده، فرد به فرد علت عدم احراز را توضیح دهد؛ همان‌گونه که همواره از عملکرد و شأن شورای نگهبان دفاع کرده است. اما آنچه نگارنده از «زبان بدن» دکتر کدخدایی در گفت‌وگوی عصر دیروز با صداوسیما و در ضمن اعلام پایان بررسی‌ها، ادراک کرد و با شناختی که از نقدپذیری و منطقی‌بودن او دارد، بر این باور است که خود این استاد حقوق دانشگاه تهران نیز توضیحی منطقی برای چنین لیستی ندارد! گرچه می‌توان حدس زد و درک‌ کرد که چرا مصطفی تاج‌زاده، عباس آخوندی، محمود صادقی، محسن هاشمی، اسحاق جهانگیری، مسعود پزشکیان، محمد شریعتمداری، مصطفی کواکبیان، محسن رهامی یا شخصیتی همچون علی مطهری را اعضای شورای نگهبان برای تصدی مسئولیت ریاست‌جمهوری مناسب تشخیص نداده‌اند، اما عدم احراز صلاحیت دکتر علی لاریجانی نه‌تنها برای تحلیلگران، بلکه به نظر بنده برای سخنگوی محترم شورای نگهبان نیز چندان قابل تبیین نیست.

آیا این لیست نشان‌دهنده حذف جریان‌های درون حلقه اصلی است؟ آیا رقابت درون‌جناحی و یکدست‌شدن حاکمیت به این حد رسیده و حلقه به این میزان تنگ شده که علی لاریجانی و علی مطهری را هم باید مانند محمدجواد ظریف از سپهر سیاست ایران حذف کرد؟ این سوء‌تفاهم برای مخاطبان محترم حادث نشود که نگارنده از طرفداران آنهاست، اتفاقا بنده در این مدت همواره باور داشته‌ام که آقای رئیسی در این انتخابات توفیق خواهد داشت. اما آنچه با حذف شخصیت‌های شناخته‌‌شده‌ای همچون مصطفی‌ تاج‌زاده، محمود احمدی‌نژاد و علی لاریجانی از دست رفته است، حضور و مشارکت مردم پای صندوق‌های رأی است . برای هرس‌کردن یک درخت میوه، تا حدی می‌توان شاخه‌های آن را قطع کرد، اگر شاخ و برگ‌های یک درخت را بیش از حد متعارف هرس کنند، دیگر آن درخت میوه و ثمره نخواهد داد. از سوی دیگر با توجه به پایگاه رأی آقای رئیسی، می‌توان پیش‌بینی کرد که ایشان رئیس‌جمهور دولت سیزدهم خواهند بود؛ با‌این‌حال آیا شورای نگهبان نمی‌توانست سلایق و نگرش‌های بیشتری را وارد رقابت با آیت‌الله رئیسی کند تا «امید به تغییر از طریق صندوق رأی» را برای ملت زنده نگه دارد؟ چرا شورای نگهبان وظیفه‌ای برای خود در اقناع افکار عمومی قائل نیست؟ چرا اعضای شورای نگهبان به اصل پاسخ‌گو‌بودن به مردم باوری ندارند؟ آیا این مسیر به حفظ و تقویت جمهوری اسلامی منتهی خواهد شد؟ در نهایت آنچه امروز بیش از گذشته فقدان آن مشهود می‌شود، لزوم ایجاد دادگاه قانون اساسی مانند بسیاری از نظام‌های حقوقی دنیا برای رسیدگی و فرجام‌خواهی نسبت به تصمیمات شورای نگهبان و صیانت از اصل پاسخ‌گویی همه نهادها در برابر مردم است.

 

اخبار مرتبط سایر رسانه ها