|

یك خواب ترسناك

الهام فخاری-عضو شورای شهر تهران

خبر هولناک و موضوع مبهم بود. با این‌همه انگار زودتر از همیشه مسئله روشن می‌شد. عکس‌ها در فضای رسانه مجازی پخش شد. زودتر از آنکه گمان می‌شد لب به سخن گشوده شد و گویی جامعه با یک خواب ترسناک و کابوس دهشتناک روبه‌رو شد. هنوز پس از یک هفته جامعه در شوک آن خبر و جامعه محلی در هول آن رویداد بدحال است. تکانه‌ای بی‌سابقه و هراسی بزرگ در مهم‌ترین نهاد انسانی، خانواده، تجربه می‌شود.
آیا این روایت راست است؟ در برابر رویدادهای تلخ و تنش‌زا نخستین واکنش انکار است. هنگامی که خبر کشته‌شدن بابک خرمدین و ردیابی پدر و مادرش پخش شد هم نخستین واکنش جامعه بهت و انکار بود. ما به‌عنوان شهروندان دچار انکار، خشم، پذیرش، ترس و اندوه عمیق شده‌ایم. این رویداد تنها یک قتل کم‌سابقه خانوادگی نیست. جامعه این کشتن را نوعی خودویرانگری می‌بیند و از حال‌و‌روز اکنون خویش دچار ترس و ناامیدی می‌شود.
از سرمایه‌های بنیادی هر جامعه دستاوردهای نهاد خانواده است و برای پایداری یک جامعه خانواده بنیادی‌ترین نهاد به‌ شمار می‌رود.
قتل بابک خرمدین یک ضربه دردناک به کل پیکره اجتماعی بود که کبودی، کرخی و بعدها درد آن تا مدت‌ها دیرپا خواهد ماند.
شیوه پخش خبر، گزارش‌های لحظه‌به‌لحظه رسانه‌های مجازی‌ و عدم حفاظت از شرایط بازگویی اعترافات مجرمان یکی از خطاهایی است که آحاد جامعه به‌ویژه کودکان و نوجوانان را در خطر روان‌شناختی جدی قرار داده است. در‌حالی‌که دستورالعمل‌های ویژه‌ای در جهان برای مراحل بازداشت، بازجویی و رسیدگی به اتهامات به‌ویژه درباره جنایت‌های ویژه مانند این مورد وجود دارد، اینجا بدون رعایت حقوق همگانی و بی‌رعایت اصول بهداشت روانی جامعه مرحله‌به‌مرحله و ریزترین موارد رسانه‌ای شد.
پیامد این کار افزایش حمله‌های هول، بی‌اعتمادی و هراس در میان خانواده‌ها و گروه‌های سنی مختلف می‌تواند باشد.
از سوی دیگر چیستی این جنایت شوکی را در میان هم‌محله‌ای‌ها، دوستان و آشنایان این خانواده پدید آورده است. مردم از خود می‌پرسند آیا مردی را که با او معاشرت داشته‌، ورزش کرده، گپ و گفت داشته‌اند، درست می‌شناخته‌اند. این وضعیت به فشار ناهماهنگی شناختی، آزردگی شدید عاطفی و تعارض زیاد منجر شده است. از سویی مردم محله از موج منفی ارتکاب قتل درست در نزدیکی و همسایگی‌شان که با خونسردی و توسط یک پدر و مادر سالمند برنامه‌ریزی و انجام‌ شده، تأثیر پذیرفته و دچار مسئله شده‌اند.
در چنین رویدادهایی افزون بر کار تخصصی آگاهی و قضائی، باید به پشتیبانی روانی و یاوری اجتماعی به‌‌مثابه کارویژه نهادهای عمومی و هم صنف تخصصی بیشتر پرداخته شود.
مردم محله به‌ویژه نیازمند مداخله‌های تخصصی و پشتیبانی نهادهای متولی بهداشت روانی و سازمان نظام روان‌شناسی و مشاوره هستند.
حل این بحران که فراتر از جنایت هولناک، دربرگیرنده آسیب شدید روان‌شناختی به شهروندان محله و همچنین پیامدهای منفی بر همه مردم بوده، نیازمند کار تخصصی و خدمت داوطلبانه اجتماعی متخصصان سلامت روان است. همواره تأکید داشته‌ام که پیشگیری و مدیریت بحران کاری فقط زیرساختی و فیزیکی نیست و از سویی باید گونه‌های بحران را در نظر گرفت و برای بحران‌های گوناگون دستور و برنامه اقدام متناسب با همواری نهادهای تخصصی آماده کرد.
 

اخبار مرتبط سایر رسانه ها