|

هجویه‌ای بر بحران مهاجرت

شرق: «شبی زمستانی و تیره و تار، که وهمی سراسر لندن را دربر گرفته بود، با مهی که بی‌امان بر شهر فروافتاده بود و چراغ‌ها چنان محو و مبهم بودند که گویی آنجا لندن نه، که جایی غریب در سیاره دیگری است، موزز آلوئتا در گوشه جاده چیستو و بیشه وست‌بورن به بالای اتوبوس شماره چهل‌و‌شش پرید تا به واترلو برود، به پیشباز رفیقی که تازه با قطار مسافران کشتی از ترینیداد سر می‌رسید». این آغاز رمانی است با عنوان «لندنی‌های تنها» از ساموئل سِلون که با انتشار این کتاب پدر نویسندگان سیاه بریتانیا نام گرفت. ساموئل سلون در سال 1923 در ترینیداد و توباگو و در خانواده‌ای هندی‌تبار متولد شد و درست در میانه قرن بیستم به بریتانیا مهاجرت کرد. او که در سفارت هندوستان مشغول به کار بود، داستان‌ها و متن‌های کوتاهی هم برای نشریات انگلیسی می‌نوشت و در همین دوران بود که اثر مهمش با عنوان «لندنی‌های تنها» را منتشر کرد. این رمان که اولین‌بار در سال 1956 منتشر شده بود، با ترجمه امیر یداله‌پور در نشر بان به چاپ رسیده است. «لندنی‌های تنها» روایتی است از زندگی مهاجرانی از کارائیب و آفریقا و هندوستان یعنی رنگین‌پوستانی که براساس قوانین سال‌های پس از جنگ به اروپا وارد شدند. آنها اروپای جنگ‌زده را دوباره ساختند و دوباره براساس همان قوانین به کشورهای خود بازگشتند. نویسنده این رمان خود یکی از مهاجران همان سال‌ها بود و به نوشته مترجم کتاب، «بسیاری از نوشته‌هایش روایتی بود از تجربه زیستن در لندن، آن شهر عظیم و ژانوس‌وار، همین‌طور شخصیت موزز برگرفته از یکی از دوستان او بود که پایین و بالای لندن را نشانش‌ داده بود. اهمیت لندنی‌های تنها در این بود که این اثر، هم به‌لحاظ محتوا و هم سبک بیانی، بازنمایی وضعیت اجتماعی و سیاسی بریتانیای پساجنگ بود و از این حیث هنوز هم مرجعی معتبر برای توصیف لندن دهه 1950 به شمار می‌آید». مترجم «لندنی‌های تنها»، زبان «بی‌قاعده و شکسته» این رمان را بارزترین خصوصیتی می‌داند که در نگاه اول به کتاب آشکار می‌شود: سلون برای نمایاندن تصویری دقیق‌تر از زندگی مهاجران، هم در گفت‌وگوها و هم در روایت رمان از زبانی خلاف دستور زبان معیار استفاده کرده است؛ افعال بی‌زمان، بی‌هیچ مطابقتی و بی‌هیچ دقتی، و بسیاری از واژگان و اصطلاح‌های عامیانه که جایی در فرهنگ لغت‌های رسمی ندارند. ساموئل سلون در جایی درباره این رمانش گفته بود که کوشیده در این روایت «کیفیت به‌خصوصی» را در زندگی روزمره مردم هند غربی بازسازی کند و ازاین‌رو هرچه تلاش کرده تا داستان را به انگلیسی دقیق بنویسد کار پیش نرفته و ازاین‌رو به این سمت رفته که گفت‌وگوها را با لهجه بنویسد. مترجم درباره این موضوع نوشته: «سلون دریافته بود که حالت‌ها و اندیشه‌های مهاجران در قالب زبان رسمی جای نمی‌گیرد، ازاین‌رو زبانی مختص آنان پدید آورد و در آن دوران، پس از تلاش‌های محدودی که برای بازآفریدن لهجه در ادبیات شده بود، او نخستین کسی بود که در همه‌جای رمان از زبانی غیرمعیار استفاده کرد. سلون در اثرش به‌ندرت از حالت سوم‌شخص یا حالت گذشته افعال استفاده کرده و عمده فعل‌ها را به‌صورت مصدری درآورده است». مترجم در توضیحاتش نوشته که مسئله رسیدن به زبان و لحن بزرگ‌ترین چالش ترجمه این رمان بوده است. در بخشی دیگر از رمان می‌خوانیم: «وقتی که موزز به لندن آمد، دنبال جایی گشت که مجبور نباشد پول زیادی خرج کند، جایی که غذای زیادی گیرش بیاید، با رفقا دیدار کند و دل به گپ‌وگفت با آنها بسپارد تا زمان بگذرد؛ آخر اگر تک‌وتنها باشی، این شهر هم با قدرت تمام تنهایت می‌گذارد. چنین جایی پیدا کرد، یک مهمان‌سرا و می‌شود گفت اکثر پسرها، پیش از آن‌که شاخه‌شاخه شوند و روی پای خود بایستند و زندگی‌شان را در لندن شروع کنند، دوره‌ای را در آن‌جا می‌گذراندند. در این مهما‌ن‌سرا چند آدم درست و حسابی بودند که واقعا داشتند حرفه‌ای را می‌آموختند، اما آدم‌هایی هم بودند که آنجا فقط زمان را سپری می‌کردند و در انتظار نشسته بودند تا ببینند فردا برایشان چه ارمغانی می‌آورد». مترجم اثر همچنین به این نکته اشاره کرده که واژه لندنی‌ها در عنوان اثر، اشاره‌ای است به اینکه آدم‌های این رمان فارغ از زادگاه و فرهنگ‌های متنوع‌شان، همگی شهروندان آن شهر بودند. ازاین‌رو، روایت او «صرفا نشان‌دادن یک زبان، یا تاریخ‌نگاری تقابل دو فرهنگ نبود؛ کمدی و درعین‌حال تراژدی ماندگاری بود که حتی امروز هم به وضعیت سیاسی و اجتماعی دنیای ما گوشه می‌زند و چه‌بسا بیشتر و معاصرتر از دهه پنجاه انگلستان، چراکه مهاجرت اکنون به مسئله‌ای جهان‌گیرتر بدل شده است».

 

اخبار مرتبط سایر رسانه ها