پیشینه باستانی مسابقه رنگها
فریدون مجلسی
تا به یاد دارم هر سال در فصل فوتبال، دو تیم شاخص رقابت میکنند که لباسهای آنها و هوادارانشان با رنگهای آبی و قرمز و نیز علائم و پرچمهایی به رنگ تیم خود مشخص میشوند. پیش از انقلاب نیز این دو تیم با قدری زمینهسازی سیاسی با شور و تعصب از رنگهای خودشان حمایت میکردند. بعد از انقلاب نیز با وجود تغییر نام تیمها، هواداران رقابتهای موروثی گذشته را بدون توجه به تغییر نام با همان رنگها ادامه دادند. با اینکه بهتدریج تعداد تیمها در تهران و جاهای دیگر بیشتر شده و این دو تیم سنتی هم الزاما به شدت گذشته در رأس جدولهای مسابقات قرار نمیگیرند، با این حال وقتی رقابت در مراحل نهایی میان این دو رنگ درمیگیرد، میان جوانان سرخپوش و آبیپوش هیجانی درمیگیرد که کار به دور کاروانهای سواره و پرچم به دستان نیز میکشد. نویسنده این سطور نیز در جوانی علاقهای به فوتبال داشت و در 40 سال پیش کتاب «خاطرات پله» را که در آن زمان برای خودش موفق و نامدار بود، به فارسی ترجمه کرد که در پنج هزار نسخه خریدند و بردند و داغی از رکورد شمارگان برای کتابهای بعدی بر دلش گذاشتند!
باری امروز در نگاهی به کتابخانه دو نکته توجه مرا جلب کرد و به یاد «رقابت رنگها» افتادم. یکی اینکه در کتاب «منم کلودیوس»، اثر رابرت گریوز، چشمم به مسابقههای گردونهرانی در حضور نخستین امپراتوران روم، یعنی تبار سزارهای ششگانه و مشهور افتاد که مسابقات گردونهرانی را در اسپریس بزرگ شهر رُم میان سه تیم به رنگهای قرمز و آبی و سبز برگزار میکردند که تقریبا مقارن آغاز تاریخ میلاد مسیح بوده است. گردونه که نقش آن در حجاریهای ایرانی از پیش از هخامنشی نیز دیده میشود، ارابه دوچرخه سبکی بوده که با یک اسب کشیده میشده و راننده در گودی جایگاه خود روی دو چرخ مسلط بر اسب و تسمههای اتصال، تازیانهبهدست گردونه را هدایت میکرده است. مردم و مقامات شهر این مسابقات را بسیار دوست داشتند و سکههای ورودیه به جایگاه تماشاچیان را میخریدند و شرطبندیهای کلان میکردند و به برندگان نیز جوایزی داده میشد. گردونههای نظامی سنگینتر و دو اسبه یا سه اسبه و مجهز به تیغههای بُرنده بودند که در میدان جنگ نقش تانکهای امروزی را داشتند. وقتی رقابت و استقبال عمومی و پای پول در میان باشد، حرف و حدیثها و گاه زدوبندهایی از قبل برد و باختهای مصلحتی و سودجویانه هم مطرح میشود. یعنی این امر بینالمللی و امروزی فوتبالی هم دستکم با بیش از دو هزار سال پیشینه، تازگی ندارد. اما در کتاب «قیصر و کسرا»، آن هم اثر رابرت گریوز که به 500 سال بعد مربوط میشود، بار دیگر به مسابقههای گردونهرانی اشاره میشود. اما در طول زمان تیم قرمز از میان میرود که نتوانستم دلیل و زمان آن را مشخص کنم و دو تیم آبی و سبز باقی میمانند. مسابقهها با همان هیجان و استقبال عمومی بین سبزها و آبیها برگزار میشود. امپراتور یوستینیان که خودش قوانین پراکنده را در یک مجموعه زیر عنوان کُد یوستینیانوس جمعآوری کرده و امپراتوری قانونگذار شناخته میشود و اتفاقا برازنده معنای نامش یوستینیان هم هست که منسوب به عدالت است، او درعینحال یکی از قانونشکنترین فرمانروایان نیز بوده است. میگویند مسیر دموکراسی از آگاهی و قانونگذاری، یعنی برقراری حکومتی بر مبنای قانون، آغاز میشود که با بلوغ اجتماعی بیشتر به آزادی یعنی توان گزینش و شناختِ مرز آزادی میرسد که حرمتِ آزادی دیگران است و سپس در ادامه همین مسیر است که به مشارکت مردم در امر حکومت بر خودشان و دموکراسی منجر میشود. اما در روم شرقی با وجود داشتن یک مجلس سنای ویژه آزادگان و نجبای رومی، هنوز پای قانونمداری میلنگید؛ تا جایی که امپراتور قانونگذار هم قانونشکنی میکند. یکی از قانونشکنیهای او جرزدن در همین مسابقات بود که هرگاه امپراتور برای تماشا میآمد باید تیم آبی برنده میشد! همزمان با یوستینیان در ایران خسرو انوشیروان سلطنت میکرد. بارها میان آنها جنگ درگرفت و صلح کردند و باز جنگ شد. انوشیروان خود فرمانده سپاه بود و فرماندهی سپاه روم معمولا با کنت بلیزاریوس سردار نامدار بود. در آخرین جنگ که بلیزاریوس حضور نداشت، انوشیروان عزم خود را جزم کرد که سوریه مهمترین استان بیزانس را بگشاید. سرانجام موفق به فتح انتاکیه، پایتخت سوریه، شد و برای ادای نذر در دریای مقابل سلوکیه، سربندر انتاکیه در ساحل مدیترانه، شنا و خود را تطهیر کرد. شرح جنگهای ایران و روم در یکی از کتابهای پروکوپیوس، دبیر جنگی بلیزاریوس، آمده است. اما نکته جالبی که در کتاب میترا و چاتورانگا به صورت داستان از زبان انوشیروان آمده، چنین است: «کرانهای زیبا و دریایی پاک و خوب بود. در آنجا، در آمبیا، پنج هزار لیور نقد به ما تقدیم شد. شهر از آسیب در امان ماند. صندوقی از طلای جواهرنشان داشتند که در داخل آن چوبی قدیمی نگهداری میشد که آن را از پایه داری میدانستند که عیسی را بر آن به چلیپا کشیده بودند. از سر لطف آن چوب ارزنده را به آنان بخشیدیم و به صندوق زرین اکتفا کردیم. در آمبیا دستور دادم به رسم رومیان مسابقه گردونهرانی برگزار کنند. میدانستم که قیصر به گروه آبیها نظر داشت و آنان را با حیله برنده میکرد! برای من سبز و آبی بیمعنی بود، اما دستور آشکار دادم که مسابقه دهید اما سبزها برنده شوند! از آن گردونهها در ایران فقط برای رژه و تشریفات استفاده میشود. برخلاف دستور من در جایی گردونه آبی پیشی گرفت. به نیزهدارانم دستور دادم آن گردونه گستاخ را بگیرند و چنین کردند و در نبود رقیب، گردونه سبز ما برنده شد. تا قیصر بداند که اگر او در نهان چنین میکند، ما آشکارا برنده میشویم!».