صبح زیبای اسبوکلایی
سامان موحدیراد : یکی از مهمترین دلایل متروکهشدن روستاها در ایران ساختن سدهای متعددی است که در دهه 70 جریان ساختش در ایران شروع شده بود. همزمان با دولت سازندگی سدهای فروانی روی مسیر رودخانهها در ایران ساخته شد و روستاهای زیادی که پشت سد و در محل دریاچه آن واقع میشدند، از سوی دولت خریداری و ساکنان آن مجبور به کوچ اجباری شدند. یکی از این سدها در محل زندگی ما هم احداث شد. چیزی که در ادبیات رسمی به سد البرز معروف است و مردم محلی و دیگران آن را به سد لفور میشناسند. یکی از زیباترین دریاچههای پشت سد در ایران که هرازگاهی با خبر برخورد با توریستها و گردشگرهایی که در آنجا مشغول تفریح هستند، مورد توجه رسانهها قرار میگیرد. ساخت سد البرز در میانه دهه 70 در سوادکوه با واکنشهای فراوانی همراه بود. بسیاری خوشحال بودند که با پولی که از فروش خانه و زمینها به دست میآورند، میتوانند عطای زندگی روستایی را به لقایش ببخشند و راهی شهرهای بابل و قائمشهر شوند و زندگی مدرنتری را در پیش بگیرند. گروهی مخالف واگذاری زمینها و ازبینرفتن هویت منطقه بودند و گروهی دیگر نگران اثرات زیستمحیطی این مسئله. با همه اینها اما چرخهای بزرگ دولت از روی دهستان لفور در دل جنگلهای هیرکانی گذشت و در دل این جنگلها دریاچه بزرگی پدید آورد که علاوه بر منظره زیبا برای اهالی و مسافران، رطوبت بیشتری را هم برای ساکنان کوهستانهای البرز مرکزی به همراه آورد. روستاهای زیادی زیر آب رفتند و مردان و زنان زیاد روستایی با دلکندن از گاو و گوسفند و مرغ و خروسهایشان راهی شهرهای بزرگتر اطراف شدند. در این میان اما اهالی یک روستا راضی به ترک روستایشان نشدند. اهالی روستای اسبوکلا که حالا در لبه دریاچه سد البرز قرار دارند، تصمیم گرفتند خانهها و زمینهایشان را به دولت نفروشند. آنها اغلب پیرمرد و پیرزنهای روستایی هستند که از زندگی در شهر وحشت دارند. مناسبات زندگی شهری را نمیپسندند و دل در گرو زندگی روستاییشان دارند. برای همین تصمیم گرفتند روستایشان را ترک نکنند. پیش از ساخت سد این روستا 120 خانوار جمعیت داشت. بسیاری از این گروه البته در جریان فروش اجباری زمین روستا را ترک کردند اما بخشی از جمعیت این روستا، همان بخش پابهسنگذاشته و هراسان از زندگی شهری، این روستا را ترک نکردند. دولت برای اجبار این گروه به ترک مجبور به قطع برق این روستا شد اما حتی این فشار هم آنها را مجبور به ترک نکرده و اتفاقا آنها را به زندگی سنتیشان نزدیکتر هم کرده است. در این روستا حالا تعدادی پیرزن و پیرمرد زندگی میکنند که مهاجرت اجباری را آوارگی میدانند و با یک سبک زندگی کاملا سنتی، به دور از بیشتر مظاهر تکنولوژی به شغل آباواجدادیشان مشغولاند. آنها حالا هر روز با نمای دریاچه سد لفور بیدار میشوند، در تنورهایشان نان میپزند و با تاریکی هوا میخوابند. روستایی که علیه متروکهشدن مبارزه میکند.