سرمشق شاعران درباري
شرق: چند سالی میشود كه محمد دهقانی در حال نوشتن مجموعهای مفصل با عنوان «تاریخ و ادبیات ایران» است و تاكنون چند عنوان از این مجموعه توسط نشر نی منتشر شده است. «تاریخ و ادبیات ایران»، مجموعهای مفصل و پنجاهجلدی است که از ادبیات ایران بعد از اسلام شروع میشود و قرار است تا قرن نهم پیش بیاید و بعد، در سلسلهای دیگر به ادبیات قرن نهم تا به ادبیات امروز بپردازد. این مجموعه از عصر سامانی آغاز شد و هشت كتاب در این بخش منتشر شدند: «محمدبن زکریای رازی»، «رودکی، پدر شعر فارسی»، «شاهنامه ابومنصوری»، «تاریخ بلعمی»، «دقیقی»، «ترجمه تفسیر طبری»، «كسایی مروزی» و «شاهنامه فردوسی». پس از این، مجموعه به سراغ عصر غزنوی رفته و تاكنون چند عنوان از این بخش هم منتشر شده است: «ابوریحان بیرونی»، «ابنسینا»، «فرخی سیستانی»، «منوچهری»، «ناصر خسرو» و اینك «عنصری». «عنصری» تازهترین كتاب این مجموعه است كه بهتازگی منتشر شده و در اینجا نیز همان فرم كتابهای قبلی دیده میشود. در كتابهای این مجموعه ایدهای کلی و مشترک وجود دارد و آن اینکه ابتدا مقدمهای مفصل درباره هر اثر میآید و بعد گزیدهای از آن اثر یا گاه تمام آن در ادامه به چاپ میرسد. مقدمههای حاضر در کتابهای این مجموعه در کنار هم، تاریخ ادبیات جدیدی را به دست میدهد که میکوشد تاریخ و ادبیات را در پیوند با هم بررسی کند و زبان مجموعه نیز زبانی ساده و روشن است و به این خاطر میتواند طیف گستردهتری از خوانندگان را مخاطب قرار دهد. دهقانی در ابتدای مقدمه كتاب به نكتهای تاریخی اشاره كرده و اینكه شاعری مانند خاقانی در قرن ششم خود را با عنصری مقایسه كرده است و این خود نشانهای است از اهمیت و جایگاه عنصری: «خاقانی، شاعر فحل و مغرور قرن ششم كه به حسان العجم معروف بود و محققان و مورخان ادبیات فارسی حتی شاعر بزرگی چون حافظ را هم متأثر از او دانستهاند، در قطعهای تعریضآمیز خود را با عنصری سنجیده و طبعا بر وی برتری داده است. اینکه او در داوری خود راجع به عنصری تا چه حد جانب انصاف را رعایت كرده است، البته فعلا محل بحث نیست. مهم این است كه عنصری، یك قرن پس از مرگش، هنوز از چنان شهرت و اقبالی برخوردار بوده كه شاعر درجه اولی چون خاقانی هم خود را ناگزیر با او مقایسه میكرده و میخواسته است برتریاش را در قبال او به اثبات رساند». دهقانی میگوید در نظر خاقانی، آنچه عنصری را در دوگانه مدح و غزل به شاعری مشهور بدل كرد، در وهله اول نه توانایی ذاتی او بلكه برخورداریاش از «معاشیق زیباروی و ممدوحی نیك و سخاوتمند چون محمود غزنوی بوده است». خاقانی در قضاوتش درباره عنصری، گفته كه او «از پایه و مایه والایی» برخوردار نبوده و شهرت و موفقیتش هم حاصل بخت و اقبال بلندش بوده است. بااینحال و با وجود این داوری خاقانی، عنصری شاعری است كه مورد توجه شاعران و نویسندگان بسیاری بوده و از گذشته او را «سرمشق بیبدیل شاعران درباری» به شمار آوردهاند. در میان معاصران كسی مانند بدیعالزمان فروزانفر عنصری را بزرگترین قصیدهپرداز و مدحسرای قرن پنجم بلكه زبان فارسی دانسته است. دهقانی در بخشی از مقدمهاش درباره داوری خاقانی و جایگاه عنصری نوشته: «شك نیست كه بخش مهمی از طعن و تعریضهای خاقانی را میتوان برآمده از خودبزرگبینیهای معهود وی و مفاخرات و منافسات مرسوم میان شاعران به شمار آورد. اما، فارغ از این واقعیت مسلم، در این هم نمیشود تردید كرد كه شعر عنصری، حتی در قیاس با اشعار كسانی چون فرخی و منوچهری، از هیچ تشخص و اصالت ویژهای برخوردار نیست و حداكثر همارز آثار دیگر مدیحهسرایان و غزلپردازان بزرگ ایران تا همان عصر خود اوست. این را هم باید گفت كه عنصری خودش، پیش و بیش از هركس دیگری، عنایت ممدوحان قدرتمندش و حمایت آنها را مایه قوت شعر و اشتهار نام خود دانسته است». دهقانی در مقدمه مفصلش به این نكته هم اشاره میكند كه در «دیوان» عنصری قصیدهای دیده میشود كه نشان میدهد میان او و برخی از شاعران همسلكش رقابت زیادی وجود داشته و قصیدهای كه عنصری در انتقاد از غضایری رازی سروده و پاسخی كه غضایری به او داده مجموعا حاكی از فضای مسموم و فریبآمیزی است كه بر شعر درباری آن زمانه حاكم بوده است و شاعران مجبور بودهاند در تملق و چاپلوسی بر یكدیگر پیشی بگیرند. دهقانی میگوید از این حیث چندان تفاوتی نباید میان عنصری و غضایری رازی قائل شد. دهقانی معتقد است كه عنصری شاعری مدیحهگو بود و در كار خود پسند و سلیقه مخاطب خود را مهمترین معیار میدانست.