|

از جهان نمایش

شرق: از سری کتاب‌های مجموعه «جهان نمایش» که مدتی است در نشر نی منتشر می‌شود، به‌تازگی چند عنوان تازه به چاپ رسیده که «جنون جورج سوم» از الن بنت با ترجمه مزدک بلوری یکی از آنهاست. آن‌طور‌که از عنوان این نمایش‌نامه هم برمی‌آید، نویسنده در اینجا به سراغ موضوعی تاریخی رفته و درواقع جنون یکی از پادشاهان بریتانیایی را دستمایه روایتش قرار داده است. الن بنت می‌گوید یکی از دشواری‌هایش در زمان نوشتن این نمایش‌نامه این بوده که چگونه برای مخاطب اطلاعات کافی درباره ساختار سیاسی اواخر قرن هجدهم فراهم کند تا بفهمد چرا بیماری شاه بقای دولت را تهدید می‌کرد. الن بنت در توضیحاتی که درباره این نمایش‌نامه نوشته، از‌جمله به این نکته اشاره کرده که آنچه باعث شده اثری درباره جورج سوم بنویسد، درواقع یکی از «خوشمزگی‌های» پادشاه بوده است. لطیفه‌ای که درباره جورج سوم نقل شده، اگرچه به نمایش‌نامه راه نیافته؛ اما الن بنت را به این فکر واداشته که نوشتن درباره او ممکن است جالب باشد. او در بخشی از توضیحاتش درباره اینکه اثرش چقدر وفادار به واقعیت تاریخی است، نوشته: «در بازنویسی‌ها واقعیت محض تاریخی تا حدی قربانی شد. در نسخه‌های اولیه نمایش‌نامه کاملا به واقعیت‌ها وفادار مانده بودم: مثلا ولیعهد انگلستان در ابتدا، در مقایسه با آن چیزی که در اینجا معرفی می‌شود، شخصیتی مهربان‌تر بود و از اینکه نزد دیگران یا در مطبوعات اذعان کند که ممکن است پدرش دیوانه شده باشد، اکراه بیشتری داشت. با‌این‌حال نمایش‌نامه تنها در صورتی مؤثر واقع می‌شود که بیزاری بین پدر و همسر، که اغلب در بین همه پادشاهان هانووی مشاهده می‌شد، شدت بیشتری پیدا کند و شاهزاده همدلی کمتری نشان بدهد. در نسخه اولیه، فاکس نیز شخصیت پیچیده‌تری بود و به دلیل اینکه شخصا هیچ ابایی نداشت به دردسرهای بسیاری می‌افتاد و فاصله رأی‌ها در مجلس عوام این‌قدر کم نبود و اکثریت دولت هرگز به ده رأی کاهش نمی‌یافت. با‌این‌حال از جهات دیگر ضرورتی نداشت که رویدادها برجسته‌تر شوند و برای مثال بهبود پادشاه فقط تا حدودی، نسبت به آنچه در نمایش‌نامه آمده است، جنبه دراماتیک کمتری داشته است؛ بهبود‌یافتن پادشاه بی‌شک سیاست‌مداران را غافلگیر کرد». یکی از نکاتی که بنت در نوشتن نمایش‌نامه در نظر داشته، شیوه حرف‌زدن شاه بوده است. او می‌گوید افسردگی اگرچه ممکن است به توهم منجر شود؛ اما حرف‌زدن انسان را مختل نمی‌کند. با‌این‌حال در نمایش‌نامه شیوه سخن‌گفتن شاه از ابتدا نیز کمی آشفته و غیرعادی است. از ابتدای نوشتن نمایش‌نامه این نکته برای بنت روشن بوده که اندکی سخن‌گفتن به شیوه دیوانگان برای شاه کافی بوده است؛ چرا‌که حرف‌های او از آنجا که نامعقول است، نمی‌تواند تأثیری در نتیجه چیزها داشته باشد و درواقع تماشاگران به آنچه بر سر شاه آورده می‌شود، توجه می‌کنند، نه به حرف‌هایی که او می‌زند. یکی دیگر از نمایش‌نامه‌های مجموعه «جهان نمایش»، اثری است از پتر اس. روسنلوند با عنوان «پسربچه تخس» که با ترجمه مهسا خیراللهی منتشر شده است. این اثر نمایش‌نامه‌ای است در دو صحنه و با پنج شخصیت که یکی از آنها پسری هشت‌ساله است که آدمی بزرگ‌سال باید نقش او را بازی کند. نمایش‌نامه در اتاق معاینه‌ای در بیمارستانی بزرگ آغاز می‌شود. جیم، پسر هشت‌ساله، روی تخت معاینه نشسته و مادرش در کنار او نگران به نظر می‌رسد. در این وضعیت، دو شخصیت دیگر نمایش سیسیلی و هنریک وارد می‌شوند؛ در‌حالی‌که هر دو روپوش سفید به تن دارند و از ظاهرشان مشخص است که ناراحت‌اند. آنها بی‌توجه به اینکه بیماری در آنجا حضور دارد، درباره رابطه شخصی‌شان صحبت می‌کنند و از اینکه باید تصمیمی برای رابطه‌شان بگیرند. در یکی از دیالوگ‌های هنریک آمده: «جواب نمی‌ده. هیچ‌کس جواب نمی‌ده. به همسایه‌ها زنگ زدم، ولی اون‌ها هم جواب ندادن. به مخابرات هم زنگ زدم. گفتن به‌جای شکایت‌کردن از اون‌ها بهتره زندگی خصوصی‌مو درست کنم. همیشه مطمئن بودم شنودمون می‌کنن. دوره‌ زمونه‌ای شده. همه‌چی به هم‌ ریخته. کم‌کم می‌شیم یه مشت موجود بدبخت بی‌قیدوبند. خیلی زود فقط می‌شیم مالیات‌دهنده‌های دیوونه‌ای که کارمون زیاد‌کردن خدمات عمومیه. خیلی زود فقط می‌شیم مالیات‌دهنده‌های عصبی که کارمون میشه پولدار‌کردن دولت. خیلی زود می‌شیم مصرف‌کننده‌های مبتذلی که درمورد هم‌نوعان‌مون بر‌اساس دارایی‌شون قضاوت می‌کنیم نه بر‌اساس ارزش‌های انسانی مثل همدردی و سخاوت...».

 

اخبار مرتبط سایر رسانه ها