نامزدها، رسانهها و مخاطبان
قادر باستانی پژوهشگر ارتباطات و رسانه
10 روز بیشتر به انتخابات ریاستجمهوری نمانده است، اما انگار مردم منتظر یک اتفاق تازه هستند. مناظره نامزدها نشان داد که ردصلاحیت علی لاریجانی و پزشکیان و دیگران، چقدر بر سطح عمومی نامزدها اثر گذاشته است. اگر آمار نظرسنجیهای معتبر را ملاک قرار دهیم، ما در
40 سال گذشته هیچگاه چنین انتخابات سوتوکوری را تجربه نکرده بودیم. برخی تحلیل میکنند این فراتر از یک انتخابات است و عدهای دیگر خیال میکنند رأیگیری 28 خرداد، شاید پازلی از یک طرح بزرگ باشد. هرچه هست، نامزدها در تلاشاند تا راهی در دل رأیدهندگان بیابند، اما انگار همه درها بسته است و ترفندهای گذشته دیگر جواب نمیدهد. افکار عمومی، لابد قصد دارد پیام مهمی را در روز انتخابات بدهد. انتخابات 28 خرداد قابل مقایسه با انتخاباتهای قبلی نیست. اصلا هر انتخابات، یک پدیده منحصربهفرد است؛ زیرا رابطهای تعاملی میان سیاستمداران، رسانهها و عامه مردم برقرار میشود، بهگونهای که هریک بر دو دیگر اثر میگذارد و از هر دو اثر میگیرد؛ پدیدهای که ممکن است در هر انتخابات متفاوت با انتخابات دیگر روی دهد. در این میان، رسانهها اثرات محدودی دارند. یک استاد دانشگاه هاروارد معتقد است رسانهها برای نامزدها، در مقابل رأیدهندگانی که با دیدگاههای محکمی پای صندوقهای رأی میآیند، هیچ کاری نمیتوانند بکنند و هیچ نقش پشتیبانی نخواهند داشت و اینکه تعداد اندکی از مردم، نظر خود را درباره کسی که از او حمایت میکنند، تغییر میدهند. کسانی هم که تصمیم به عدم مشارکت گرفتهاند، غالبا مصون از اثرگذاری رسانهها هستند. تبلیغات انتخاباتی، فقط پیشفرضها و استعدادهای سیاسی موجود را تقویت میکند و در یک مسیر به حرکت درمیآورد. افراد بر اساس زمینه فرهنگی و اینکه دارای چه میزان جامعهپذیری سیاسی هستند، به پیامهای انتخاباتی واکنش نشان میدهند. جامعهپذیری سیاسی یک فرایند یادگیری درباره سیاست است. انسانها بر اساس میزان آموختههای خود از جامعهپذیری سیاسی میآموزند که مشارکت کنند یا نکنند. آنها در گذر زمان میآموزند که رفتار صحیح در چارچوب فرهنگ سیاسی کدام است و چگونه با دیگران و حکومت، کنش متقابل انجام دهند. در کشورهای درحالتوسعه، به مردم آموخته میشود که توان و انرژی خود را مصروف توسعه ملی کنند. در نظامهای دموکراتیک، افراد میآموزند که مشارکت سیاسی حق آنها و چهبسا وظیفه آنان است؛ بنابراین مقتضای ظهور جامعهپذیری سیاسی، یادگیری، آموزش، پذیرش و انتقال هنجارها و ارزشهای گروه است. اصل جامعهپذیری سیاسی را باید از دوران کودکی فرد جستوجو کرد. کودکی که در درون خانواده بهجای اطاعت محض، در تصمیمات خانواده سهیم بوده است، در آینده نیز تمایل دارد در هر نوع فعالیت اجتماعی ازجمله فعالیتهای سیاسی شرکت کند و برای این نوع مشارکتها ارزش قائل باشد. قهر با صندوق رأی و بیمحلیکردن به درخواست احزاب و گروههای سیاسی و مسئولان امر برای مشارکت سیاسی، ریشه در تعامل توده مردم با حکمرانی در گذشته دارد. باید این کنش اجتماعی مردم را حاصل بیاعتمادی به رسانههای رسمی، تبلیغات مستمر دور از واقعیت، شعارهای پرطمطراق عاری از حقیقت و نیز ناتوانی در مديريت خوب دانست. زمانی رسانههای بزرگ، بهویژه رادیو و تلویزیون، بیشترین تأثیر را در جلب مشارکت مردم ایفا میکرد؛ بهنحویکه مناظرات نامزدها نقش تعیینکننده داشت. چنین تأثیرپذیری دیگر قابل تکرار نیست. اکنون فضای مجازی و گروههای اجتماعی بیشترین تأثیر را دارند و اثرگذاریهای میانفردی، بسیار مهمتر از اثرگذاریهای رسانهای شده است. اعضای گروهها تمایل دارند نظراتشان را با هم به اشتراک بگذارند و وقتی درپی اطلاعات قابل اعتمادی هستند، سراغ افرادی میروند که آنها را میشناسند و قبولشان دارند. لازارسفیلد، دانشمند برجسته ارتباطات، در یک پژوهش به بررسی این موضوع پرداخته بود که رأیدهندگان چگونه تصمیم میگیرند به کدام نامزد انتخاباتی رأی دهند؟ او دریافت افرادی که به تبلیغات انتخاباتی علاقهمندند و بیشتر توجه خود را به پوشش رسانهای معطوف میکنند، کمترین احتمال را برای اینکه تحت تأثیر تبلیغات قرار بگیرند، دارند؛ زیرا آنها پیش از آنکه حتی تبلیغات انتخاباتی شروع شود، انتخاب کردهاند که رأی میدهند یا نه و اگر رأی میدهند، به چه کسی رأی خواهند داد. در مقابل، رأیدهندگانی بودند که در لحظات آخر تصمیم میگرفتند به چه کسی رأی دهند؛ آنها نیز اغلب رو به دوستان، اعضای خانوده، همکاران و همسایگانشان میکنند و بهجای رسانهها، معمولا اطلاعات خود را از آنها دریافت میکنند. مردمی که یک تصمیم جمعی بزرگ گرفتهاند، خود را در مقابل سیاستمداران پوپولیست قرار دادهاند. این سیاستمداران در پنهانکردن ایرادها، ضعفها و کاستیهای خود و متهمکردن دیگران، بهشدت استاد و ورزیده هستند. گاه نیز وقتی زیرکانه درمییابند که خودشیفتگیها، خودعقلکلپنداریها و عملکردهای پُرخطای آنها بوده که سببساز رفتار مردم شده، سعی در بستن دهان نخبگانی میکنند که مایلاند به مردم حقیقت را توضیح دهند؛ بنابراین فضای مجازی که اجازه داده مردم ورای تبلیغات رسمی، صداهای دیگری هم بشنوند، منفور این سیاستمداران است. اکنون مشخص شده اگر مردم مشارکت نکنند، كانديداي اصولگرا برگزیده خواهد شد؛ اما اگر عبدالناصر همتی بتواند الیت جامعه و راهبران افکار عمومی را که فاز قهر گرفتهاند، برای مشارکت اقناع کند، ممکن است بتواند نتیجه را تغییر دهد. پس دعواهای زرگری و ترفندهای نخنماشده تبلیغاتی و رسانهای، بیتأثیر یا کمتأثیر است. چشم و گوش مردم به نخبگان جامعه است. نامزدها اگر تمایل بر آن دارند که مردم مشارکت کنند و به آنها رأی دهند، صادقانه بگویند که برای حکمرانی خوب که خواسته مردم است، آیا کاری از دستشان برمیآید یا نه؟ بلوف و شعار دیگر کارساز نیست. اینک افکار عمومی، گرگ باراندیده شده است.