درباره جنبشهای ضدعلم
نبود یک مرجعیت علمی همگانی
عبدالرضا ناصرمقدسی. متخصص مغز و اعصاب
هیچگاه تا این اندازه احساس برتربودن جنبشهای ضد علم را در جامعه خودمان نداشتم. اگرچه چنین جنبشهای خرافهگرایی در تمام دنیا وجود دارند و اذهان مغشوشِ ضدِ علم میخواهند با توجیهات نادرست و گاه مالیخولیایی، ارزش یافتههای علمی را کوچک جلوه دهند اما وقتی پای جان آدمها در میان باشد و ببینیم که چگونه در برابر درمان و واکسن و بهداشت و هزار چیز دیگر مقاومت صورت میگیرد و حتی روایتهای عجیب و غریبی نیز بیان میشود، دیگر نمیتوان به راحتی پردازشهای فکری مستتر در پس چنین جنبشهایی را تجزیه و تحلیل کرد. اینکه علمی نباشیم و از علم برای پیشبرد کارهای خود استفاده نکنیم موضوعی عادی نهتنها در سطح فرهنگ عمومی بلکه متأسفانه در سطح مسئولان ماست. هنوز که هنوز است مسئولان ما متوجه نشدهاند که اقتصاد و سیاست و پزشکی و جان مردم و آموزش کودکان و آموزش عالی و هزار چیز دیگر، مقولاتی مربوط به علم است که باید به متخصصان مربوطه سپرده شود. متأسفانه هر روز نیز اثر این ندانمکاری و عدم توجه به رهنمودهای علمی را در عقبماندگی کشورمان مشاهده میکنیم. اما جنبش ضد علم بودن از جنس دیگری است که بسیار خطرناکتر بوده و به نظر میرسد که بهخصوص پس از واکسیناسیون کرونا شدت گرفته است. جنبشهای ضد علم در جامعه ما موضوع چندان عجیبی نیست. در زمینه کاری من عناوینی همانند طب سنتی و طب اسلامی بیشتر از آنکه مبتنی بر مستندهای علمی و انجام آزمایشات دوسو کور باشند بر پایه تفکرات ضد علمی شکل گرفتهاند. همین چند سال پیش بود که در یک حرکت نمادین شاهد سوزاندن کتاب هاریسون در طب داخلی توسط یکی از همین مدعیان بنام طب اسلامی بودیم. اگرچه در آن زمان اعتراضات زیادی نسبت به این عمل در جامعه مطرح شد ولی کاملا مشهود بود که هیچ تمایلی برای مقابله با چنین کارهایی که در عین علمستیزی بسیار نیز خطرناک بوده و جان آدمیان را هدف گرفته است در سطح مدیران وجود ندارد. متأسفانه بعدتر در دوران کرونا نیز مشاهده کردیم که این دسته از افراد چگونه به یکهتازی خود ادامه داده و توصیههایی چون عدم مصرف ماسک و عدم رعایت فاصلهگذاری اجتماعی و حتی استفاده از روغن بنفشه میکردند. اما باز هم هیچ اتفاقی نیفتاد. همان روزها شاهد بودیم که چگونه فردی که داعیه طبابت اسلامی داشت بدون رعایت پروتکلها وارد بیمارستان شده بود و جان بیماران را به خطر انداخت. اینها مثل بسیاری دیگر از امور مشابه گذشت تا به واکسیناسیون رسیدیم. تمام مراجع علمی بهدرستی بیان میدارند که تنها راه مقابله با همهگیری کووید-19 استفاده از واکسیناسیون آن هم در حجم و اندازه بسیار بالاست. کافی است نگاهی به آمار فوتیهای ناشی از کووید-19 بیندازیم تا متوجه شویم که هر کاری باید برای جلوگیری از این همهگیری انجام داد و بیشک واکسیناسیون مهمترین اقدام است. با اینکه بهنظر میرسید که این موضوع گزارهای بسیار مقبول و منطقی باشد شاهد روایتهای عجیبی برای ممانعت از واکسیناسیون در سطح جامعه بوده و هستیم. البته این روایتها در تمام دنیا دیده میشوند اما بهنظر میرسد در جامعه ما رنگ و بویی غلیظتر دارد و چه بسا از طریق رسانههای خبری نیز تشدید میشوند. عوارض واکسیناسیون که در حجمی بسیار گسترده در فضای مجازی بیان میشوند در حالی که در واقعیت فقط در درصد بسیار اندکی رخ میدهد و این روزها چسبیدن قاشق به بدن از نمونههای همین روایات ضد علم است. روایاتی که دیگر دارد شکل یک جنبش را به خود میگیرد. بهغیر از اینکه چنین تفکراتی میتواند از سوی عدهای که منفعتهای سیاسی و اقتصادی دارند حمایت شود اما نبود یک مرجعیت علمی همگانی در جامعه ما نیز به این موضوع دامن زده است. دانشمندان ما در ارائه ملموس از واقعیتهای علمی به توده جامعه ناتوان بوده و احساس نیازی نیز برای ورود به این حیطه ندارند. صرف علمیبودن یک موضوع یا آمارهای مبتنی بر لزوم آن برای متقاعدکردن جامعه کافی نیست. باید آن را به زبان جامعه ترجمه کرد و طوری ارائه داد که مردم لزوم آن را به شکلی ملموس درک کنند. فقط در این صورت است که میتوان از چنین جنبشها و روایتهای خانمانسوزی جلوگیری کرد.