|

شکل‌گیری طبقه متوسط جدید

حسین ایمانی‌جاجرمی

مسئله شکاف‌های طبقاتی در جامعه ایران از چشم یک جامعه‌شناس ایرانی به نام دکتر احسان نراقی در دهه 1330 خورشیدی دور نماند و او تلاش کرد این موضوع را به‌عنوان یک مسئله اجتماعی مهم تحلیل کند. نراقی موضوع اولین مقاله خود را که در شماره 22 مجله بین‌المللی جامعه‌شناسی در سال 1957 منتشر شد، «طبقات متوسط در ایران» قرار داد. نراقی کوشید تا روش‌های جامعه‌شناسی جدید را در شناخت گروه‌های اجتماعی همگن به کار ببرد. به نظر نراقی مفهوم «طبقه» در کشوری مانند ایران از نظر تحلیل جامعه‌شناسی کارساز نیست؛ زیرا ساخت اجتماعی در ایران متفاوت از کشورهای غربی است. به باور او کاربرد مفاهیمی مانند فئودال یا بورژوا یا پرولتر به سبب تفاوت تاریخ تحولات اجتماعی و اقتصادی کشورهای جهان با کشورهای غربی فاقد مصداق است. به باور او آنچه درباره ایران می‌توان گفت این است که در‌حال‌حاضر طیف وسیعی در فاصله میان طبقات بالا و طبقات پایین در حال شکل‌گرفتن است که می‌توان آنها را «طبقات متوسط» نامید. در ایران دولت هم رهبر توسعه اقتصادی و هم عامل توزیع‌کننده درآمد ملی است. در نتیجه قشری از کارمندان و تکنوکرات‌ها بر اثر فعالیت‌های دولتی شکل گرفته و رشد کرده‌اند که در مغرب‌زمین مانند آنها نیست. این قشر در ردیف طبقات متوسط است و در کنار آن، قشر بازاریان متوسط‌الحال و تیپ‌های کاسب‌کاری قرار دارند که از قدیم وجود داشته و با تحکیم موقعیت خود وارد فرماسیون جدید می‌شوند. افراد این قشر اگرچه از نظر درآمد با گروه کارمند و تکنوکرات وضع مشابهی دارند؛ اما از نظر سبک زندگی و وابستگی‌های اجتماعی و ... به کلی با آنها متفاوت بوده و بسیاری از آنها عادات قدیمی خود را حفظ کرده‌اند. قشر دیگری که نراقی میان طبقات متوسط شناسایی می‌کند «کارگران صنعتی» هستند که نسبت به توده مردم زحمتکش آنها را اقلیت ناچیزی می‌شمارد؛ اما این قشر به سبب آشنایی با ماشین و کسب سواد و مهارت فنی، بر‌اساس پیش‌بینی نراقی خود را به‌زودی متفاوت با طبقات زحمتکش دانسته و احساس همبستگی با این طبقات را از دست داده و به طرف طبقات متوسط کشیده می‌شوند. در مجموع به نظر نراقی اگرچه این طبقات متوسط از نظر میزان درآمد و داشتن آرمان‌های رفاهی و به‌ویژه آموزش بالا برای فرزندان خود در وضع مشابهی قرار دارند؛ اما از نظر روحی، اعتقادات و گرایش‌های اجتماعی و سبک زندگی به هم شبیه نیستند. به باور او به طور کلی این نبود تجانس و اختلاف فکری و فرهنگی مابین «وابستگان به سنن» و «متجددین» شکافی را به وجود خواهد آورد و مردم شهری نظیر تهران را در دو قطب متضاد قرار خواهد داد که این تضاد در آینده موجب بروز بحران خواهد شد. در مطالعه‌ای دیگر او توسعه شهری در تهران را همراه با نابودی میراث گذشته می‌داند؛ اتفاقی که شکاف میان دو قطب پیش‌گفته را بیش‌از‌پیش فراخ‌تر می‌کند. به نظر او سازمان شهری قدیم ایران بر پایه‌ای کلان استوار بود. شهر به چندین «محله» و هر محله به چندین «گذر» تقسیم می‌شد و سرپرستی هر محله در دست یک «کدخدا» یا «کلانتر» بود. مرکز دینی و تجارتی محله‌ها «پاتوق» نامیده می‌شد. نراقی می‌گوید اما امروز، در نتیجه توسعه سریع شهر و دیگر دگرگونی‌های اجتماعی، از تشکیلات سابق جز نامی باقی نمانده است. شهرها اکنون از سازمان اجتماعی بدل به مکان‌هایی برای کالایی‌شدن زمین، بورس ‌‌بازی و پیدایش گروه‌های منفعت‌طلب شده‌اند. نراقی در جایی می‌گوید مؤسسه مطالعات و تحقیقات اجتماعی دانشگاه تهران به اهمیت قیمت اراضی شهری واقف بود و از نخستین سال تأسیس مؤسسه (1337) تحقیق وسیع و مفصلی که سال‌ها طول کشید، با عنوان «قیمت اراضی شهری» را شروع و دنبال کرد. گزارش این تحقیق را مؤسسه انتشاراتی آنتروپوس در پاریس به زبان فرانسه در سال 1970 منتشر کرد. به گفته نراقی امکان انتشار مطالب آن در تهران وجود نداشت. البته او درباره چرایی این مسئله توضیح نمی‌دهد. مؤسسه در این کتاب نشان می‌دهد که قیمت اراضی تا چه میزان عامل اصلی و مهم در شهرسازی است. به عبارت دیگر این بورس‌‌ بازی روی زمین است که تعیین‌کننده توسعه جغرافیایی شهری است و نه نقشه شهری. یک یافته دیگر این کتاب، تشریح وضع گروه جدیدی بود با عنوان «بورژوازی جدید شهری» که با اتکا به بورس‌ بازی زمین به وجود آمده و کتاب به تشریح مختصات آن که قبل از بورژوازی مولود از درآمد نفت، به قدرت اقتصادی و سیاسی رسیده بود، می‌پرداخت. با‌این‌حال به نظر نراقی مسئولان و حتی کارشناسان دولتی استدلال می‌کردند که خرید‌و‌فروش زمین، عامل رونق اقتصادی است و نمی‌توان جلوی آن را گرفت؛ اما مؤسسه بر این باور بوده که این نظر درست نیست و می‌توان به‌خوبی قیمت اراضی شهری را تحت کنترل درآود و به‌گونه‌ای عمل کرد که به فعالیت‌های اقتصادی لطمه نخورد و از فشار بر گروه‌های کم‌درآمد کاسته شود. اگرچه این تحقیقات در دهه‌های گذشته انجام شده‌اند؛ اما نمی‌توان از ارتباط آنها با وضع موجود چشم پوشید. به نظر می‌رسد شکاف اجتماعی-فرهنگی میان متجددین و سنتی‌ها به اوج خود رسیده و بورژوازی شهری که از قضا در هر دو قطب صاحب‌منفعتانی دارد، همچنان به بهره‌جویی از شهر مشغول است.

 

اخبار مرتبط سایر رسانه ها