|

خدمتگزارانِ ناکام از قدرت

حسین روحانی‌صدر. کارشناس سازمان اسناد

با گذشت چهار دهه از پایان حیات سیاسی اولین رئیس‌جمهور ایران، هنوز ناگفته‌های فراوانی را از خود به‌جا گذاشته است. تلاش برای ورود ایران به مدرنیسم یا شاید جهانی‌شدن به صد سال پیش از این عزل و صدور عدم کفایت سیاسی ازسوی اولین مجلس بعد از پیروزی انقلاب برمی‌گردد.

مردانِ تجددخواه و اصلاح‌طلب عصر ناصری برای کاهش خودکامگی حکمران و اطرافیانش، او را متقاعد به ایجاد اولین دولت در تاریخ ایران کرده و با تلاش جدی آنان، نظام‌نامه دولتی و شرح وظایف آن تنظیم و با امر شاه قابل اجرا شد. دولت و رئیس آن با حکم شاه، تعیین و نیروهای اجرائی در دستگاه‌ها جابه‌جا شده و با تغییر رئیس دولتمردان یا همان وزرا نیز قابل تغییر یا ابقاع می‌شدند به همین دلیل شاید اصطلاح دولت را به معنای اداره‌کننده موقت یا اداره‌کننده گردش‌مدار نیز تعبیر کردند. سیر این دگرگونی را مجلس شورای ملی نوپا نیز دنبال کرد. قریب به نیم‌‌قرن پس از آن نیز ندای جمهوریت در ادبیات سیاسی ایران نمایان شد و نتوانست جای خود را در فرهنگ سیاسی ایران تثبیت کند و این امر پس از قریب به 50 سال با تغییر خودکامگی به فضای سیاسی و اداری کشور بازگشت و این‌بار با همان خط‌مشی قبلی اما با حضور عمومی مردم، حیات خود را در فضایی انقلابی آغاز کرد. دوستان، هم‌سنگران و مبارزان داخل و خارج متحد با هم که خود را خوش‌عاقبت و سعادتمند و پیروز میدان جهاد با مخالفان دانسته و خود را مشتاق خدمت و مجری احکام شریعت و قانون اساسی معرفی کردند، برای اولین رئیس‌جمهورشدن با یکدیگر رقابت کرده و به علت عدم تفاهم بخشی از نیروهای انقلابی با اولین منتخب مردم، کار به جایی رسید که به گمان‌شان علائم تکرار تاریخ مشروطه به چشم خورده و نیروهای غیرهم‌سو را متجددان شرق‌زده و غرب‌زده‌ای خواندند که باوجود تضادهای خودشان با هم در بیرون‌راندن اسلام از انقلاب همدست شده‌اند و با این تئوری و اشکال‌تراشی بالاخره توانستند با توجیه اسلام فقاهتی که چون این فقه را قبول ندارند و راهی در حكومت اسلامی جز با اجرای همـین فقـه، دیده‌نشدنی است، آن را زمینه‌ای برای شکل‌گیری یک جمهوریت تعریف‌شده، شبیه همان دولت‌مداری پیشامشروطه قرار دادند. البته ابراز نظرهایی پیش و پس از عزل اولین رئیس‌جمهور صورت گرفت ولی نمی‌توان هیجان‌های حاکم بر آن روزها را در چنین تصمیمی سهیم کرد، چراکه بسیاری از بازماندگان آن حادثه به باور قلبی‌شان، تصمیم‌گیرنده اصلی نبودند و بودند تصمیم‌گیرندگانی که تا این زمان ناشناخته باقی ماندند.

 

اخبار مرتبط سایر رسانه ها