در مسیر شدن
قادر باستانی-پژوهشگر ارتباطات و رسانه
هفته پیش، انجمن روزنامهنگاران تهران، سراسری شد و هیئتمدیره جدید استقرار یافتند. دستمریزاد به عباس عبدی که در سه سال گذشته، با همکاری یک جمع صمیمی، توانست این نهاد مدنی را بهخوبی سامان دهد و آن را به مدار درست خود بازگرداند. صد سال از تشکیل اولین سندیکای روزنامهنگاران ایران گذشته و در این مدت، تحولات تلخ زیادی به خود دیده که اغلب برخورد و توقیف و تعطیلی بوده است. اکنون توجه سندیکا از مجادلات سیاسی به معیشت روزنامهنگاران و زندگی و مشکلات آنها معطوف شده که بابت این موفقیت، باید به مهندس عبدی تبریک گفت و برای حسن نمکدوست و کامبیز نوروزی و یاران جدید که سکان سندیکا را به دست گرفتند، آرزوی تداوم توفیقات کرد.
البته بحث من سندیکا نیست و موضوع دیگری است. یادم هست در اوایل دهه 70 در کلاسهای روزنامهنگاری دانشگاه علامه، استادانی مانند حسین قندی و نعیم بدیعی، همیشه افسوس میخوردند که ایران ما با اینهمه سابقه روزنامهنویسی، چرا افراد شاخصی مثل حسنین هیکل یا اوریانا فالاچی ندارد؟ چه دلیلی باعث شده نویسندگان مطبوعات ما نتوانند به چنین موقعیتهایی دست پیدا کنند؟ حسنین هیکل، مشهورترین و تأثیرگذارترین روزنامهنگار جهان عرب و تحلیلگر روزنامه الاهرام مصر، برای سالها مهمترین و بانفوذترین مفسر، بهویژه در دوران پرتحول جمال عبدالناصر بود. اوریانا فالاچی هم روزنامهنگار و نویسنده برجسته ایتالیایی است. شاید جوابدادن به این سؤال چندان سخت نباشد؛ اما حسرت و البته امید به تحقق و بالیدن چنین شخصیتی در عالم روزنامهنگاری ایران، هنوز باقی است. در دوران معاصر، ما روزنامهنگاران موفقی مانند مسعود بهنود، فریدون صدیقی، محمد بلوری، علیرضا نوریزاده، حسین شریعتمداری، کیومرث صابری، یونس شکرخواه، علی دهباشی، عباس سلیمینمین، ماشاءالله شمسالواعظین، احمد توکلی، بهروز بهزادی، محمد قوچانی، احمد غلامی، امیر محبیان، ابراهیم نبوی و خیلیهای دیگر داشتهایم؛ اما هنوز کسی نتوانسته به جایگاهی مانند حسنین هیکل نائل شود. من قلم عباس عبدی و منش او را همیشه دوست داشتم. وقتی دانشجو بودم، زمانی که مطبوعات ایران هنوز از رخوت سنگین دوره هشتساله جنگ بیرون نیامده بودند، سرمقالههایش در روزنامه سلام، شور میآفرید و حرکت ایجاد میکرد. عبدی، تحلیلگری برجسته و نویسندهای قهار و صاحبسبک است که تراز روزنامهنگاری در ایران را در سالهای اخیر ارتقا داده. گرچه پرکار است و هر روز یادداشت مینویسد؛ اما نکتههایش همیشه بدیع و جذاب است و ذهن ساختارمند و هوش و خلاقیت او، تحسین برمیانگیزد. چند روز پیش، در یک دورهمی چند هزارنفره در کلابهاوس، تحلیل جامع و جذابی از انتخابات ارائه کرد و باز نشان داد که به مرحله بالاتری از پختگی و صاحبنظری رسیده و امید که این سیر صعودی همچنان ادامه داشته باشد. عباس عبدی، زندگی پرفرازونشیبی داشته است. معمولا او را با ماجرای حمله به سفارت ایالات متحده در تهران و تصرف آن تعریف میکنند. به نظرم باید حساب آن جوان دانشجوی پرشور روزهای پرالتهاب پاییز 58 را با این عاقلمرد محقق، مفسر و صاحب تحلیل، جدا کرد. امروز عبدی، پژوهشگری متبحر، جامعهشناسی مسلط و روزنامهنگاری موفق است که بر فضای سیاسی و اجتماعی کشور بهخوبی تأثیر میگذارد. قلم پخته و نظم ساختاری در یادداشتهایش، حاصل پیشینه مهندسی اوست. عبدی دانشآموخته پلیتکنیک تهران است و مهندسانی که وارد علوم انسانی میشوند، غالبا نگاه دقیق و منظم به پدیدههای اجتماعی دارند و نکتهسنج هستند. مهندس عبدی جزء اولین کسانی است که کار با نرمافزارهای علوم اجتماعی را یاد گرفت و از سال 64 با spss پژوهش میکرد و آن را در دانشگاه تهران و دانشگاه امام صادق (ع) درس میداد. سوابق فعالیت عباس عبدی در نهادهای بالادستی ازجمله بخش اطلاعات خارجی دفتر اطلاعات و تحقیقات نخستوزیری، دفتر پژوهشهای اجتماعی در معاونت سیاسی دادستانی کل کشور و معاونت فرهنگی مرکز تحقیقات استراتژیک ریاستجمهوری، دید کلاننگر در تحلیل به او داده و البته چند دوره زندان سخت هم قلمش را تا حدی محتاط، مسالمتجو و البته واقعبین کرده است. عبدی در سال 73 زمانی که سردبیر سلام بود، به بهانه چاپ خبر بیماری آیتالله منتظری دستگیر و زندانی شد. نیش قلم او هر روز مقامات را آزردهخاطر میکرد. رئیسجمهور وقت و اغلب مسئولان کشور، خواننده ثابت سرمقالههایش بودند. برخورد شدید و تبعات ناگوار آن در زندگی شخصی، عباس عبدی را آبدیده کرد. بار دیگر در دوران اصلاحات، پایش به زندان باز شد؛ این بار به جرم سنگین جاسوسی برای بیگانگان. او با انجام پژوهشهای اجتماعی در یک مؤسسه نظرسنجی، باعث شده بود واقعیت افکار عمومی ایرانیان که متعارض با پروپاگاندای دولتی بود، مشخص شود و بازتاب بینالمللی بیابد. این جمله او در دادگاه، در تاریخ ماندگار شد که مجبور شد بگوید: «اگر اثبات شود، از این پژوهشها ضررهایی متوجه جامعه شده باشد، به نسبت سهم خودم در جریان کار، مسئولیت آن را میپذیرم و درصدد جبران اشتباهات برخواهم آمد». عبدی در نهایت تبرئه شد؛ اما فهمید که اینجا ایران است و برای اثربخشبودن، باید از حضور در موقعیتهای پرمخاطره اجتناب کند. موفقیت مهندس عبدی در روزنامهنگاری، مرهون ممارست و تسلطیافتگی بر مسائل اجتماعی است. او کلیگویی و مهملبافی نمیکند. هر سخنی که میگوید و مینویسد، مبتنی بر اطلاعات مستند استخراجشده از آمار و ارقام پژوهشی و نتایج افکارسنجیهای قابل اتکاست. چنین تسلطی، به تحلیلها و پیشبینیهایش استحکام میدهد و آن را متفاوت میکند. یک ویژگی متمایز عبدی، توان استعمال درست مفاهیم جامعهشناسی و علوم سیاسی در یک یادداشت مطبوعاتی است. مثلا او میتواند مفهوم همبستگی اجتماعی را تعریف کند و آن را در خدمت تحلیل سیاسی قرار دهد. عبدی از تغییرات نامگذاری نوزادان دختر و پسر در طول چند دهه گذشته، استنتاج جامعهشناختی کرده است. همه به این آمار و اطلاعات دسترسی دارند؛ اما در میان روزنامهنگاران کمتر کسی را داریم که با چنین دقت و موشکافی، حقایق مهم را استخراج و رسانهای کند. عباس عبدی از یک کنشگر سیاسی تند، به یک متفکر و نویسنده پژوهشمحور رسیده است و امید بسیار داریم که در یک جایگاه ملی، تراز ژورنالیسم ایرانی را به اوج برساند و الگوی شایستهای برای روزنامهنگاران جوان باشد. وجود قلم متین و استوار و درعینحال باانصاف او در منظومه روزنامهنگاری امروز ایران، بسیار مغتنم است و آرزومندم فضای سیاسی ایران، فرصت رشد و تلألو عباس عبدیهای بیشتری را بدهد.