|

گزارش یک دیپلمات برای ثبت در تاریخ

«پس از دو سال مذاکره فشرده و طاقت‌فرسا برای دستیابی به یک توافقِ قابل قبول، نیز شش سال کوشش نفس‌گیر برای حراست از حقوق ملت شریف ایران و جلوگیری از متلاشی‌شدن توافق همراه با هشت سال ناسزاشنیدن، خون‌خوردن و دم‌برنیاوردن بر سر اتهاماتی ناروا، اینک در آستانه واگذاری مسئولیت به برادران و خواهرانی تازه‌نفس و پُرنشاط لازم است چند تجربه و نکته به عنوان جمع‌بندی صادقانه و مشورت مشفقانه تقدیم شود».

گزارش یک دیپلمات برای ثبت در تاریخ

گزارش گذشته، شرح حال و توصیه برای آینده؛ بیست‌ودومین و آخرین گزارش وزارت خارجه درباره توافق هسته‌ای با طول و تفصیل فراوان، هم‌زمان آنچه را در روند مذاکرات برجام و پس از اجرای آن به دست آمده تشریح می‌کند، مشکلات و موانع داخلی و خارجی و به‌خصوص چالش‌آفرینی‌ها را تبیین می‌کند که در صحنه سیاسی کشور بر سر راه تلاش‌های دیپلماتیک و سودمندی آنها مانع‌تراشی می‌کرد، وضعیت فعلی را توضیح می‌دهد و نقشه راه و چشم‌اندازی برای آینده توصیف و اقداماتی را مشخص می‌کند که انجام آنها می‌تواند منافع ملی را حفظ و تأمین کند. بخش مهمی از این گزارش با شرح دستاوردهایی که برجام در زمان اجرا داشته و عملکردی که دستگاه دیپلماسی در واکنش به اتفاقات و موانع داشته، عملا دفاعیه‌ای است در مقابل اتهامات فراوانی که در دوران صدارت محمدجواد ظریف بر وزارت خارجه و به شخص وزیر زده می‌شد و ردیه‌ای است بر ادعاهای نادرستی که درباره تحریم‌ها، نتیجه برجام و آثار مذاکرات مطرح می‌شد. این گزارش بعد از شرح این ماجراها و پس از توضیحات فنی و حقوقی، با بندی تمام می‌شود که در نوعی اتمام حجت، شرح می‌دهد که چگونه برخی روندهای نادرست و تصمیمات عاری از دوراندیشی باعث شد هم منافع توافقات و تلاش‌های دیپلماتیک آن‌طور که باید و شاید به دست مردم نرسد و هم مانع از این شد که تعاملات مفید به عنوان عاملی پیشگیرانه عمل کنند، در مقابل اقدامات تخریبی کسی مثل دونالد ترامپ، رئیس‌جمهور سابق ایالات متحده. این بند آخر از همان عنوانش «و آخر دعوانا...» از شکل گزارشی و فنی بیرون آمده و به عبارتی می‌توان گفت این بخش بناست پیام تیم ظریف برای مردم و برای ثبت در تاریخ باشد. متن اصلی این گزارش که به صورت یک فایل پی‌دی‌اف در رسانه‌های رسمی کشور نیز منتشر شده، در ۱۴ بند تنظیم شده است. کل گزارش ۲۶۴ صفحه است اما حدود ۸۰ درصد آن به ۲۳ پیوستی اختصاص دارد که نه‌تنها مربوط به سه ماه گذشته، مطابق عنوان گزارش بلکه مربوط به بازه‌های زمانی دورتر نیز هست. بخش پیوست‌ها از بیانیه ایران هنگام تصویب برجام در تیر ۹۴ شروع می‌شود. گزارش‌های وزارت خارجه در بزنگاه‌های مهم در دوران اجرای برجام در این قسمت آورده شده‌اند. تاریخچه‌ای کوتاه از پرونده‌های مهم تحت فصل هفتم منشور سازمان ملل متحد ارائه شده است تا با گزارش سرنوشت آنها، عملا نشان بدهد برجام ایران را از چه احتمالاتی نجات داد. ترجمه نامه‌های وزیر خارجه به نماینده ارشد اتحادیه اروپا در روابط خارجی و سیاست‌های امنیتی که در جایگاه هماهنگ‌کننده برجام حضور داشت، در این بخش آورده شده‌اند. نامه‌های مشابه او به اعضای شورای حکام، دبیرکل سازمان ملل متحد و رئیس دوره‌ای شورای امنیت نیز در ضمیمه هستند. روند کاهش تعهدات به گزارش پیوست شده است. فهرستی از ۱۶ نوع سانتریفیوژ ایرانی به همراه امکانات و سال ساخت آنها در این بخش هست که نشان می‌دهد بیش از نیمی از آنها در دوران دولت حسن روحانی، رئیس‌جمهور فعلی ساخته شده‌اند. متن قطع‌نامه آمریکا برای تمدید تحریم تسلیحاتی ایران و نامه رئیس شورای امنیت در مورد این قطع‌نامه که خبر از عدم تصویب آن می‌دهد، جدول آرای پیشنهاد آمریکا در کمیته پنجم مجمع عمومی، متن جلسه پرسش و پاسخ ظریف در شورای روابط خارجی آمریکا و نامه دولت جدید ایالات متحده برای بازپس‌گیری ادعای بازگشت تحریم‌ها، دیگر پیوست‌های این گزارش هستند. پاورقی‌های فراوان در متن نیز مرجع استناد ادعاهای این گزارش را مشخص می‌کند.

برگ آخر

اما چنان‌که گفته شد، در کنار نمودارها، توضیحات و تشریحات پرونده برجام، بخشی به صورت خلاصه به نگاه تیم فعلی سیاست خارجی به گذشته، حال و آینده صحنه دیپلماسی در این پرونده می‌پردازد. این بخش که با عنوان «و آخر دعوانا..» در گزارش آمده، گلایه‌ها را در همان ابتدای متن مطرح، اما تأکید می‌کند که هدف این بند، انتقال تجربه به تیم آینده است: «پس از دو سال مذاکره فشرده و طاقت‌فرسا برای دستیابی به یک توافقِ قابل قبول، نیز شش سال کوشش نفس‌گیر برای حراست از حقوق ملت شریف ایران و جلوگیری از متلاشی‌شدن توافق همراه با هشت سال ناسزاشنیدن، خون‌خوردن و دم‌برنیاوردن بر سر اتهاماتی ناروا، اینک در آستانه واگذاری مسئولیت به برادران و خواهرانی تازه‌نفس و پُرنشاط لازم است چند تجربه و نکته به عنوان جمع‌بندی صادقانه و مشورت مشفقانه تقدیم شود».

این نوشته، برجام را چنین توصیف می‌کند: «برجام حاصل کوششی عاشقانه برای رهانیدن ایران از دام امنیتی‌سازی آمریکا و تحریم‌های ظالمانه، در عین حفظ توان هسته‌ای با رعایت حداکثری خطوط قرمز در شرایطی دشوار بود؛ ولی همچون هر توافقِ دیگری حاصل مذاکره و داد‌و‌ستد بین‌المللی است که در شرایطی خاص در سال ۱۳۹۲ش و به دنبال رأی قاطع مردم به حل‌وفصل موضوع هسته‌ای بر اساس تعامل سازنده و عزتمند شکل گرفت».

این متن پس از توصیف برجام، به محدودیت‌های روند منتهی به این توافق یا به‌طور کلی هر نوع توافقی می‌پردازد و درباره ایدئال‌گرایی‌هایی که رهزن اندیشه و عمل صحیح در صحنه دیپلماسی هستند، هشدار می‌دهد: «هیچ توافقی برای هیچ‌یک از طرف‌های آن توافق بی‌نقص نیست. هر یک از طرف‌ها از بخش‌هایی از توافق ناراضی و ناخشنود است. این طبیعت هر توافقی است. لذا لازمه رسیدن به توافق درک این واقعیت است که بدون توجه به حداقل قابل قبولی از نگرانی‌ها و مطالبات همه طرف‌ها، امکان مصالحه وجود ندارد. گرایش حداکثری تنها به مذاکرات فرسایشی و بی‌پایان می‌انجامد که تقریبا در تمامی شرایط ضرر و یا لااقل عدم‌النفع آن برای کشور و مردم از منافع فرضی رسیدن -ناممکن- به توافق ایدئال کمتر نیست». در ادامه متن توضیح بیشتری دراین‌باره داده می‌شود و ملزومات تعامل دیپلماتیک با درنظرگرفتن این حقیقت برشمرده می‌شود: «تلاش هر یک از کنشگران برای پیروزی به هزینه شکست طرف مقابل -بازی با حاصل‌جمع صفر- به ناکامی هر دو طرف -‌بازی با حاصل‌جمع منفی- می‌انجامد؛ البته ممکن است ضرر همه طرف‌ها یکسان نباشد. در دنیای به‌هم‌پیوسته کنونی تنها درنظرداشتن منافع همه طرف‌ها -بازی با حاصل‌جمع مثبت- است که می‌تواند نتیجه مطلوب را به‌همراه داشته باشد». بند اتمام حجت دستگاه دیپلماسی، اشاره می‌کند که عرصه دیپلماسی، عرصه قهرمانی و کسب شهرت و محبوبیت با بلندپروازی و ادعا نیست، اما درعین‌حال در آنچه شاید اشاره‌ای تلویحی به بحث پرسروصدای دو ماه پیش درباره صحبت‌های ظریف باشد، تأکید می‌کند که دستاوردهای «میدان» با نقش‌آفرینی دیپلماسی به ثمر می‌نشیند و در شکست‌های آن نیز دستگاه دیپلماسی می‌تواند ضرر و هزینه را به حداقل برساند: «به همین دلیل رسیدن به توافق نیازمند شهامت و ایثار و آمادگی برای هزینه از آبرو و رجحان‌بخشیدن منافع ملی به مصالح شخصی است. تفاهم -که نیازمند نوعی مصالحه است- در هیچ فرهنگ و جامعه‌ای بدوا مطلوب و محبوب نیست و قهرمانان تاریخی بیشتر جوامع انسانی، جنگ‌آوران و مبارزان میدان نبرد بوده‌اند و نه کنشگران عرصه دیپلماسی، تفاهم و مصالحه. اما واقعیت آن است که دستاورد هر جنگی در پشت میز مذاکره نقد می‌شود و ناکامی‌های هر نبردی در مصاف دیپلماتیک تعدیل -و نه واژگون- می‌شوند». بار دیگر توضیح داده می‌شود که واردکردن دیپلماسی به عرصه بازی‌های سیاسی و دخالت‌دادن خط و ربط‌های این عرصه در تصمیمات سیاست خارجی، به منافع ملی صدمه می‌زند: «منافع ملی و مصالح عالی مردم و کشور اقتضا می‌کند که سیاست خارجی صحنه دعوای سیاسی و جناحی داخلی نباشد و کارگزاران این حوزه مستظهر به پشتوانه اجماع ملی و همدلی و همراهی عمومی -البته همراه با نظارت و نقد مشفقانه- باشند. نقد سازنده نیازمند ارائه پیشنهاد عملی و واقع‌بینانه است و نه صرفا خرده‌گیری، حتی از نوع منصفانه. ارائه راهکارهای پیشنهادی از سوی منتقدین از یک طرف می‌تواند با تضارب آرا به انتخاب گزینه‌های برتر و کارآمدتر بینجامد و از سوی دیگر امکان تبادل نظر واقعی همراه با پاسخ‌گوسازی کارگزاران را فراهم کند. هم‌زمان باید پذیرفت که کارگزاران دیپلماسی و سیاست خارجی -از کارشناس، سفیر یا وزیر- تصمیم‌گیر نهایی نیستند و در همه‌جای دنیا مجری تصمیمات نهادهای بالادستی می‌باشند». در ادامه می‌آید:‌ «مصالح عالی هر کشور در یک حوزه خلاصه نمی‌شود و تصمیم‌گیر نهایی باید همه جنبه‌ها در یک وضعیت را بسنجد. یک دیپلمات یا یک مجری در میدان نمی‌تواند توقع داشته باشد که تصمیم نهایی را او بگیرد یا حتی تصمیم نهایی مطابق سلیقه، نگرش یا گزینه پیشنهادی‌اش باشد. البته باید در ارائه نظر کارشناسی صادقانه و شجاعانه نظراتش را بیان دارد، اما به‌هنگام عمل بهترین و بیشترین کوشش بر اجرای بهینه و تمام‌عیار تصمیمات ملی -هرچند مغایر پیشنهاد خود یا سازمانش باشد- را به کار بسته و از همان سیاست جانانه دفاع کند». بند آخر تشریح می‌کند که حملات و انتقادات به سیاست‌های در پیش گرفته‌شده در صحنه دیپلماسی چگونه می‌تواند کشور را از منافع خود محروم کند: «هر سیاستی نقاط قوت و ضعف دارد. مخالفان یک سیاست ضمن اظهارنظر و نقد سازنده، نباید اجرای سیاست اتخاذشده را مختل کنند. مانع‌تراشی مخالفان در اجرای سیاست‌های متخذه نه‌تنها باعث اصلاح آن سیاست نمی‌شود، بلکه موافقان سیاست را به سرسختی می‌کشاند، مانع دستیابی به حداقل منافع ناشی از آن سیاست می‌شود و همواره بهانه‌ای به‌ دست طرفداران سیاست برای مخالفت با ارزیابی دقیق و بازنگری ضروری می‌دهد که اگر سنگ‌اندازی‌ها نبود موفقیت حاصل‌ می‌شد. به‌هرحال، هر سیاستی اگر درست اجرا شود منافعی دارد و اگر در زمان اجرا دچار دعوا در اصل سیاست گردد، یقینا تمامی ضررهای مورد اشاره مخالفین واقع شده و هیچ‌یک از منافع متصور حاصل نمی‌گردد». در این بخش سپس به‌صراحت توضیح داده می‌شود که کدام کرده‌ها و نکرده‌ها باعث شد ایران استفاده‌ای را که می‌توانست از برجام و دستاوردهای دستگاه دیپلماسی نکند: «اگر به عوض مناقشه و مجادله بر سر اینکه برجام پیروزی قطعی بود و یا شکست کامل -که حتما هیچ‌یک نبود- همگی کوشیده بودیم بیشترین منفعت را از برجام ببریم، چه‌بسا شرایط به‌گونه‌ای دیگر رقم خورده بود. اگر از ابتدا درپی استفاده حداکثری از هر میزان دستاورد برجام -حتی در بدترین نگرش‌ها- بودیم و مقدار بیشتری سرمایه خارجی جذب کرده و تعداد بیشتری از شرکت‌ها از همه نقاط جهان را به کشور کشانده بودیم، تحریم ایران و اعمال فشار حداکثری بسیار دشوارتر می‌شد». همچنین تأکید می‌شود که چه غفلت‌هایی ایران را در مقابل اقداماتی مانند اقدامات ترامپ آسیب‌پذیر نگه داشت: «اگر در مورد ضرورت کار متوازن با شرق و غرب به یک اجماع ملی رسیده بودیم و از یک ‌سو با خوش‌خیالی، دوستان دوران سختی را در سراب طمع سرازیرشدن شرکت‌های غربی از خود نرنجانده بودیم و از سوی دیگر از همه امکانات برجام برای ایجاد منافع اساسی اقتصادی برای همه کنشگران -به شمول شعبات خارجی شرکت‌های آمریکایی- بهره برده بودیم، هم دوستانمان سرخورده نمی‌شدند و در دوران سختی رهایمان نمی‌کردند و هم ترامپ برای فشار حداکثری با مانع جدی سرمایه‌داران جهانی -ازجمله در داخل آمریکا- مواجه می‌شد. فقط نیاز بود همدل و هم‌صدا از همه امکانات برای اجرای بهینه سیاست کشور در پذیرش برجام استفاده می‌کردیم». و بالاخره این آخرین گزارش با این توصیه پایان می‌یابد: «اکنون بهترین زمان برای ایجاد این همدلی و هم‌صدایی است. موفقیت در مذاکرات اخیر وین و شکست نهایی سیاست فشار حداکثری با بازگشت آمریکا به تعهدات برجامی می‌تواند در فضای جدیدِ سرای سیاست کشور، زمینه را برای بهترین بهره‌برداری از تمامی ظرفیت‌های برجام فراهم نموده، با اصالت‌دادن به روابط با همه شرکا و ایجاد توازن در روابط اقتصادی خارجی -و صد‌البته با تکیه بر اقتصاد مقاومتی مبتنی ‌بر درون‌زایی و برون‌گرایی- رشد و شکوفایی بی‌نظیری را برای کشور و نسل‌های بعدی به ارمغان آورد. برنامه ۲۵ساله با چین، روابط راهبردی با روسیه، سیاست همسایگی و اولویت همسایگان و استفاده حداکثری از تعهدات کشورهای غربی در برجام بستر مناسب برای چنین آینده‌ای است».

 

اخبار مرتبط سایر رسانه ها