|

محمد هاشمی: اصلاح‌طلبان گفتند هاشمی رأی بیاورد، اعتبارنامه‌اش را رد می‌کنیم

‌جدال چپ و راست در بستر اصلاحات

اختلاف نیروهای اصلاح‌طلب با اکبر هاشمی‌رفسنجانی سابقه‌ای طولانی دارد؛ خاصه در میانه دهه 70 و با روی‌کارآمدن دولت سید‌محمد خاتمی و متعاقب آن تشکیل جبهه مشارکت که نیروهای چپ رویارویی تاریخی خود با هاشمی را علنی کردند که اوجش را می‌توان در نوشتن کتاب‌هایی مانند عالیجناب سرخ‌پوش و عالجنابان خاکستری، تاریک‌خانه اشباح و البته پدرخوانده مشاهده کرد.

‌جدال چپ و راست در بستر اصلاحات

به گزارش روزنامه شرق، اختلاف نیروهای اصلاح‌طلب با اکبر هاشمی‌رفسنجانی سابقه‌ای طولانی دارد؛ خاصه در میانه دهه 70 و با روی‌کارآمدن دولت سید‌محمد خاتمی و متعاقب آن تشکیل جبهه مشارکت که نیروهای چپ رویارویی تاریخی خود با هاشمی را علنی کردند که اوجش را می‌توان در نوشتن کتاب‌هایی مانند عالیجناب سرخ‌پوش و عالجنابان خاکستری، تاریک‌خانه اشباح و البته پدرخوانده مشاهده کرد. این تفکر در عرصه سیاسی نیز رخ نمود؛ چنان‌که هاشمی در انتخابات مجلس ششم نفر آخر تهران شد. انتخابات مجلس که برگزار شد، هر‌چند مردم به‌صورت لیستی رأی ندادند، اما اصلاح‌طلبان توانستند اکثریت مجلس را در اختیار بگیرند و هاشمی در این میان توانست نفر سی‌ام تهران شود. این پایان ماجرا نبود و اختلاف‌های وزارت کشور و شورای نگهبان باعث شد حدود سه ماه بعد، فهرست جدیدی از راه‌یافتگان به مجلس ششم ارائه شود که بر اساس آن، هاشمی‌ به رتبه بیستم منتخبان تهران ارتقا یافته بود؛ اما او در میان انتقادهای اصلاح‌طلبان به تغییر منتخبان تهران و البته مشاهده جو غالب مجلس که یحتمل نمی‌توانست در چنان مجلسی ریاست را بر عهده بگیرد و به ناچار باید پایین می‌نشست، ترجیح داد پیش از تشکیل مجلس ششم انصراف خود را از نمایندگی اعلام کند.


حالا و بعد از گذشت 22 سال از آن رویدادها، محمد هاشمی، برادر اکبر هاشمی‌رفسنجانی، در گفت‌وگویی با سایت «خبر سراسری» گفته است در آن زمان برخی اصلاح‌طلبان در مجلس ششم گفته بودند اگر هاشمی در انتخابات مجلس رأی بیاورد، اعتبارنامه‌اش را رد می‌کنیم. او دراین‌باره گفته است: «اگر بخواهیم ریشه‌ای نگاه کنیم، بعد از پیروزی اصلاح‌طلبان در دوم خرداد و شکل‌گیری حزب مشارکت و مجلس ششم، جهت‌گیری‌ها تند شد و کسانی که در پست‌های کلیدی هم بودند، با نشریه‌های آمریکایی مصاحبه می‌کردند و حرف‌های ساختار‌شکنانه می‌زدند. در دو سال اول پیروزی آقای خاتمی، اصولگرایان شکستی را که خورده بودند، باور نمی‌کردند و به قول آقای موحدی‌کرمانی می‌گفتند هنوز نفهمیدیم چه شده و نمی‌دانیم چه باید بکنیم؛ اما نیروهایشان را سازماندهی کردند و ساختاری درست شد که جلوی رفتارهای اصلاح‌طلبان و مشارکتی‌ها را بگیرند و از آنجا مسائل شروع شد و همین‌طور ادامه پیدا کرد. در مجلس ششم نیز دیدید که حتی نسبت به آقای هاشمی چه رفتار ساختارشکنانه از سر غروری انجام دادند و فکر می‌کردند همه کار می‌توانند انجام دهند. حتی آقای تاجزاده و میردامادی در انتخابات صحبت کردند و برخی از اصلاح‌طلبان گفتند اگر آقای هاشمی در انتخابات مجلس رأی هم بیاورد، ما اعتبارنامه او را رد می‌کنیم تا نماینده تهران نشود... در سال 76 روزنامه‌ها را ببینید که چه تیترهایی می‌زدند! فقط کافی است مرور کنید. به‌ نظر من عملکرد این طرف باعث رفتار آن طرف شد و مبنای آن نیز این بود که برای اصل نظام احساس خطر کرده بودند».


علیزاده‌طباطبایی نیز پیش از این به «مهر» گفته بود: «همان‌طور که می‌دانید، چپ‌‌ها در دولت آقای هاشمی به‌شدت با ایشان مقابله می‌کردند. همین نیروهای چپ مقابل آقای هاشمی بودند و تا آخر دولت اصلاحات هم در مقابل آقای هاشمی قرار داشتند. علت مخالفت چپ‌ها، این بود که در زمان امام قدرت انحصاری دست چپ‌ها بود. رئیس مجلس سوم بعد از دوره کوتاهی که آقای هاشمی بود، کروبی شد و آقای هاشمی رئیس‌جمهور شدند و در آن مقطع مجلس، دربست در دست چپ بود و از آنجا که در مجلس چهارم مقصر حذف خودشان را آقای هاشمی می‌دانستند، می‌گفتند او [هاشمی‌رفسنجانی] از ما حمایت نکرد؛ اما آقای هاشمی با توجه به مقدوراتی که داشت، اقدام می‌کرد. آنها زمانی که قدرت را گرفتند، مقابل آقای هاشمی قرار گرفتند».‌به هر روی، این اختلاف‌ها با شدت تا پایان دولت اول خاتمی ادامه یافت و حتی در انتخابات سال 84 نیز اصلاح‌طلبان با هاشمی کنار نیامدند و البته با خودشان هم کنار نیامدند که نتیجه آن انتخابات، ورود اصلاح‌طلبان با چند نامزد به انتخابات و در نهایت هم شکست اصلاح‌طلبان و هم شکست هاشمی در برابر فردی ناشناس به نام محمود احمدی‌نژاد شد؛ فردی که به گفته مهدی چمران حتی خود اصولگرایان نیز تصور نمی‌کردند روزی رئیس‌جمهور ایران شود: «من سال‌ها در حوزه معماری و شهرسازی کار کرده بودم و با این عرصه آشنا بودم و سال‌ها هم بر طرح جامع تهران کار کرده‌ام. به همین دلیل ارتباط نزدیکی با آقای احمدی‌نژاد برقرار شد. چندی‌ قبل از انتخابات ریاست‌جمهوری سال 84، یعنی در راهپیمایی 22 بهمن سال 83، بنا شد با هم به راهپیمایی برویم. نزدیک میدان انقلاب جایی قرار گذاشتیم و با هم به سمت میدان انقلاب حرکت کردیم. مردم که ما را می‌دیدند، به سلام و علیک می‌پرداختند و به آقای احمدی‌نژاد می‌گفتند خودت بیا و برای ریاست‌جمهوری نامزد بشو. من در آن زمان این حرف را کاملا معمولی می‌دانستم که حالا عده‌ای از شهردار چنین درخواستی را می‌کنند؛ اما بعدش احساس کردم این موضوع جدی شده است. آقای احمدی‌نژاد در فروردین سال 84 به من گفت می‌خواهم نامزد ریاست‌جمهوری شوم. من با نامزدی او در انتخابات ریاست‌جمهوری مخالف بودم. آقای دکتر شیبانی که در شورای شهر بزرگ ما بود نیز به‌شدت مخالف بود و می‌گفت وقتی در مسئولیت شهرداری خوب کار می‌کنی، چه دلیلی دارد به ریاست‌جمهوری فکر کنی؟ از سوی دیگر، من گفتم امکان رأی‌آوری با وجود شخصیت‌های دیگر و فعالیت جناح‌های مختلف بسیار سخت است؛ اما آقای احمدی‌نژاد اصرار داشت که می‌خواهم نامزد شوم که در نهایت ما هم تصمیم گرفتیم همکاری کنیم».‌عملا دو عامل در شکست اصلاح‌طلبان در انتخابات 84 نقش‌آفرین اصلی است؛ نخست سیاست سراسر اشتباه اصلاح‌طلبان در انتخابات، یعنی ورود با نامزدهای متعدد و دوم به نتیجه مشترک‌ نرسیدن با هاشمی‌رفسنجانی از ابتدای انتخابات که اولی باعث شکسته‌شدن آرای اصلاح‌طلبان شد و دومی هم بر تفرق بیشتر آرا دامن زد و هم وقتی اصلاح‌طلبان در دور دوم انتخابات و رقابت میان احمدی‌نژاد و هاشمی از مخاطبان خود خواستند به هاشمی رأی دهند، این درخواست مورد پذیرش عمومی واقع نشد و انتظار هم نمی‌رفت سرمایه‌ اجتماعی‌ای که سال‌ها از سوی نمایندگان سیاسی خود نقد هاشمی را شنیده‌ است، ناگهان و صرفا بر اساس یک درخواست تشکیلاتی پشت هاشمی بایستد. پس از آن انتخابات، اصلاح‌طلبان و هاشمی به هم نزدیک شدند و علاوه بر انتخابات 88 در انتخابات 92 نیز با هم به وفاقی کامل دست یافتند؛ اما هاشمی در سال 92 برخلاف تمام پیش‌بینی‌ها رد صلاحیت شد. پس از فوت هاشمی و در سال‌های اخیر، گرچه نیروهای نزدیک به او مشخصا در کارگزاران خود را کاملا در قالب اصلاح‌طلبی معرفی می‌کنند، باز هم شاهد اختلاف‌هایی میان دو طیف راست و چپ اصلاحات هستیم و گویی با فوت هاشمی، این اختلاف‌ها، مشخصا درباره نحوه ورود به سیاست در شرایط کنونی، به چشم می‌خورد؛ در موضوعاتی مانند جایگاه سید‌محمد خاتمی در جبهه اصلاحات، شیوه ورود به انتخابات، نحوه مواجهه با سرمایه اجتماعی و... که همه اینها چنین به ذهن متبادر می‌کنند که گویی اختلاف‌های دهه 70 چپ و راست همچنان زنده است؛ هرچند برای هر دو گروه، فضای کلی سیاسی آن‌قدر محدود و بسته است که شاید اگر به وفاق برسند یا نرسند، دست‌کم در مقطع کنونی، نه از سوی سرمایه اجتماعی اصلاحات و نه از سوی نهادهای نظارتی، مسیر برای ورود دوباره به قدرت سیاسی چندان هموار نیست.

 

اخبار مرتبط سایر رسانه ها